وقتی یک سفرنامه، بلیت عمرهات میشود

به گزارش خبرگزاری آنا، محمدرسام رضوانی روزنامهنگار و فعال رسانه در یادداشتی اختصاصی برای خبرگزاری آنا در مورد کتاب «آواز حجاز» نوشت:
باید نوشت، باید خواند و باید گفت؛ آنچه را که سالها دل در طلبش بودیم و در ایام بالندگی، نسل ما از شنیدن روایتش محروم مانده.
اگر دستی بر آتش فرهنگ و سینما داشته باشید، بیشک شاهکار آنتونی کویین را با نام «رسالت» دیدهاید؛ اثری که پیوندی میان معنویت و هنر برای مسلمانان رقم زد. فیلمی که با انسجام سینماییاش، روایتی نزدیک به زندگی پیامبر اسلام ارائه میداد؛ جایی که هنر روایت به یاری سینما آمد و محبت به پیامبر را در قاب تصویر نشاند. «رسالت» قصهای بود از سرزمین حجاز، جایی که اعجاز رخ داد و خاکش بوی وحی میداد؛ فیلمی که توانست این خاک مقدس را به چشم و دل ما نزدیک کند به شکلی که بتوانیم مکه را در زمان پیامبر ببینیم.
اگر به جوهره اسلام بنگریم، درمییابیم که این دین با «اقرأ» آغاز شد؛ با کلمه. شاید همین «کلمه» سرّی باشد در هستی که بر خاتمالانبیاء نازل شد؛ و حجتی باشد بر جهانیان که همهچیز در این دنیا بر مدار «کلمه» میچرخد. چه زیباست دینی که سخن گفتن را آرامش میداند و معجزهاش کتابی است به نام قرآن.
برای بسیاری از ما، سفر به سرزمین حجاز، تجربهای کمدستیافتنی و رؤیایی است، بهویژه بیرون از ایام حج. منتظر ماندن برای بازگشت عزیزی از آن سفر، شنیدن خاطراتش در کنار سوغاتیهایی که با لبخند تعارف میکند، حال و هوای خاصی دارد. اما این روزها من خودم را به ضیافتی از همین جنس دعوت کردهام؛ ضیافت سفرنامهخوانی.
آغاز این ضیافت برای من با یک تسبیح تبرکی در نمایشگاه کتاب رقم خورد؛ همان روزی که حاجیمان از سفر بازگشته بود و من در نخستین دیدارهایش با او بودم. به ظاهر میان غرفهها قدم میزدم، اما تمام هوش و گوشم پای خاطرات محمدصالح بود. میگفت قرار است همهٔ ماجراها را بنویسد، و همین وعده مرا تشنهٔ شنیدن این خاطرات نگه داشت تا روزی که «آواز»ش به گوش برسد.
وقتی جلد کتاب را دیدم، چشمنواز بود. اصلاً سفر به مکه سبزِ خضرایی است؛ سبزی که برای ما یادآور خاندان عصمت و طهارت است. کتاب را با اشتیاق آغاز کردم؛ با یک هندزفری در گوش، با نوای سامی یوسف و احسان یاسین، در حیاط مسجدالنبی نشستم و با تصاویری که از قاب دوربین یک تلفن همراه جان میگرفت، به دل سرزمین حجاز رفتم.
«آواز حجاز» روایتی آرام و دلنشین از یک عمره دانشجویی است؛ صفحهبهصفحهاش نه صرفاً مطالعه، که همقدمی با نویسنده است برای سیراب شدن از گنبد خضرا. با او در روضهٔ رضوان اشک ریختم، در قبرستان بقیع با حسرت کلمات را خواندم و حتی از شرطههای همیشهمشکوک گریختم. اما مکه… مکه جایی بود که دست بر صفحه کتاب گذاشتم، رنگ روشن کاغذ را احرام کردم و اذکار را با خلوص نیت، همنفس با نویسنده خواندم.
آنچه از یک سفر عمرهٔ زیارتی انتظار داشتم، همهاش در این کتاب برایم محقق شد. برای ما که کیلومترها از آن سرزمین مقدس دوریم، «آواز حجاز» نه یک کتاب، که تجربهای زنده و جاری از آن سفر معنوی است.
سفرنامه، محملی برای انتقال تجربه و زندگی یک مسافر است. حال اگر همقدم یک حاجی جوان شوی، به فوت و فن یک حج عمره مسلط میشوی و خود را برای حج آینده آماده میکنی. در پایان کتاب، آرزو میکنی که کاش بزودی مسافر این راه شوی، این خانه سیاهپوش را از نزدیک ببینی و روبهروی گنبد خضرایش بنشینی؛ تا تمام عشق و علاقهات را زیر خورشید حجاز، به پیامبرت ابراز کنی.
این کتاب با اشتیاق آغاز میشود، با احساس ادامه مییابد و با دلتنگی و آرزو به پایان میرسد. اگر شما هم، چون من، دل در گرو تاریخ اسلام و شوق زیارت خانه معبود دارید، «آواز حجاز» را بخوانید و در کلماتش، حاجی شوید.
انتهای پیام/
اعزام زائران عمره از امروز آغاز می شود
