نقدی به سریال «آبان» و ابهاماتی که به جا گذاشت

دورهمی خودخواه‌ترین شخصیت‌های تاریخ آثار نمایشی!

دورهمی خودخواه‌ترین شخصیت‌های تاریخ آثار نمایشی!
شخصیت‌های سریال آبان خودخواه‌ترین کاراکترهای به تصویر کشیده شده در شبکه نمایش خانگی بودند، افرادی که برای رسیدن به منافع خود دست به هر کاری می‌زدند، از خیانت به همسر و رفیق گرفته، خنجر زدن از پشت به برادر، خراب کردن کانون خانواده، آدم ربایی و البته قتل.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، هفته گذشته یکی از سریال‌های پرحاشیه شبکه نمایش خانگی به اتمام رسید، سریال «آبان» به کارگردانی رضا دادویی و بازی هنرپیشه‌هایی همچون شهاب حسینی، امین حیایی، میرسعید مولویان، مینا ساداتی، بهاره کیان افشار و البته لاله مرزبان که بازیگر نقش اصلی سریال یعنی «آبان» بود و کل قصه اثر حول محور او می‌چرخید.

این سریال از آن دست آثاری بود که پیش از آغاز پخش حواشی آن شروع شد، نخستین مسئله پلتفرم نمایش دهنده آن بود، پلتفرم «شیدا» که کارش را به طور رسمی با پخش سریال «آبان» آغاز کرد و در حقیقت مخاطب باید حساب کاربری خود در این پلتفرم را فقط برای تماشای این سریال راه‌اندازی می‌کرد. پلتفرمی که مسئله مالکیت آن و اتهامات مربوط به پولشویی به سمت آن روانه بود و هنوز هم این مسائل ادامه دارد. 

در زمان پخش این سریال 17 قسمتی بسیاری از منتقدان و اهالی رسانه به این سریال پرداختند و ما نیز در خبرگزاری آنا چندین بار و با سوژه‌های مختلف ضعف‌های ریز و درشت آن را برشمردیم، ضعف‌هایی که از ابتدا توی ذوق می‌زد و تا پایان سریال هم پاسخ درستی برای آنها پیدا نشد. مواردی مثل بی‌ارزش جلوه دادن جایگاه خانواده، خیانت، فروختن عشق، نارفیقی و... که به تفصیل آنها را زیر ذره‌بین قرار دادیم. 

اما در این مطلب به طور خاص روی پایان‌بندی بی‌منطق و ضعیف سریال «آبان» تمرکز می‌کنیم، اتفاقی که می‌توان گفت به طور واضح مخاطب اثر را آزار داد و بو کسی که چند ماه زمانش را پای تماشای این سریال گذاشته بود، توهین کرد. به اعتقاد اکثر منتقدان و کارشناسان آثار نمایشی پایان‌بندی سریال «آبان» به دلیل عدم رعایت منطق روایی و پاسخ‌ندادن به سوالات مهم مخاطبان، به عنوان یک پایان‌بندی ضعیف در نظر گرفته شده است. این مسئله را می‌توان جدا از نقدهای منتشر شده در رسانه‌ها، از نظراتی که مخاطبان عمومی اثر در شبکه‌های اجتماعی درخصوص این سریال منتشر کردند هم فهمید. مواردی مثل پایان دادن به معاملات بابک و کامرانی، تسلیم شدن بابک، تلاش آبان برای نگه داشتن او، نحوه ورشکستگی هلدینگ، عشق و عاشقی نچسب و بی‌نتیجه فریبرز و آبان و... همگی مواردی بودند که تماشاگر این سریال را کاملاً گیج و سردرگم کرد.
عدم پاسخ به سوالات مهم

سریال رضا دادویی در طول چند ماهی که به نمایش درآمد سوالات زیادی را در ذهن مخاطب ایجاد کرد اما نتوانست به طور واضح  به این پرسش‌ها و مسائلی که ایجاد کرد پاسخ دهد. مثلا اینکه وقتی شخصیت‌های منفی داستان (بابک و کامرانی) بعد از رفتن آبان و ثابت، هلدینگ را در اختیار گرفتند، ناگهان ورشکسته شدند و هرکدام به طرفی فرار کردند. یا اینکه اصلا چرا در دقایق پایانی سریال و زمانی که فریبرز در بستر مرگ بود، آبان اصرار داشت بابک را نگه دارد تا با او همراهی کند، مگر نه اینکه در طول چند قسمت اخیر این دو نفر شمشیر را برای هم از رو بسته بودند و بابک طراح اصلی دزدیدن دختر آبان بود و قهرمان قصه بارها قسم خورده بود که انتقام این کار را از دشمنش می‌گیرد؟ پس چرا کاملا غیرمنطقی و تصنعی سعی داشت بذر رفاقت را در وجود بابک بکارد تا همه چیز به صورت گل و بلبل به پایان برسد؟!

از طرف دیگر پایان‌بندی سریال، ئر کل، ناشی از ضعف‌های دراماتیک و باگ‌های داستانی بود. شخصیت‌ها در طول سریال بارها تغییر رویه دادند و اتفاقات بسیار غیرمنطقی و عجیب و غریب هم ایجاد می‌شد و هم برطرف. مثل داستان پاپوش درست کردن برای امیر و قتل در خانه ثابت که در ابتدا فریبرز و بابک با آن از امیر و آبان اخاذی می‌کردند و بعد که همه چیز تغییر کرد و داستان وارد عشق و عاشقی آبان و فریبرز شد، پروژه سفیدشویی شخصیت فریبرز هم کلید خورد و در آخر این قتل دامن خودش را گرفت و به طرز معجزه آسایی با وارد کردن شخصیت جدید به داستان در قسمت آخر (همسر سابق مقتول!) و افشای رابطه غیراخلاقی مقتول با او حتی پس از طلاق این ماجرا هم برای قاتل و دوستانش ختم به خیر شد. (همینقدر عجیب و غریب)

خودخواه‌ترین شخصیت‌های تاریخ

سریال آبان یک‌بار دیگر ثابت کرد که ما در سریال‌سازی همچنان مشکل بزرگ داستان‌گویی داریم. این سریال داستانش را ابتدا با کپی از فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه» آغاز کرد، اما حتی به این اثر هم وفادار نماند و شخصیتی دو قطبی، دو وجهی و نچسب از کاراکترهای اصلی‌اش به مخاطب ارائه داد، شخصیت‌های باسمه‌ای که تقریباً می‌توان گفت به هیچ چیزی اعتقاد نداشتند، نه به عشق، نه به خانواده خود، نه به رفاقتشان و نه تمام اصول اخلاقی که برای انسان‌ها اهمیت دارد. 

پر بیراه نیست اگر بگوییم شخصیت‌های سریال آبان خودخواه‌ترین کاراکترهای به تصویر کشیده شده در شبکه نمایش خانگی تا به امروز بودند، شخصیت‌هایی که همگی برای منافع خودشان دست به هر کاری می‌زدند، از خیانت به همسر و رفیق گرفته، خنجر زدن از پشت به برادر، خراب کردن کانون خانواده، آدم ربایی و البته قتل.

نکته قابل تامل اینجاست که این ویژگی تقریبا در همه شخصیت‌ها (اصلی و فرعی) وجود داشت و همه برای رسیدن به خواسته‌هایشان هر مدل بی اخلاقی که لازم بود انجام می‌دادند و هیچ اصولی را هم رعایت نمی‌کردند. 

حالا سوالی که پیش می‌آید این چنین کاراکترها در سریالی ایرانی نماینده کدام بخش جامعه ما هستند. ما در این اثر همه تیپ آدمی می‌بینیم، از مردی که یک معلم زبان است و تلاش می‌کند با چنگ و دندان خانواده‌اش را حفظ کند (که البته او نیز در بزنگاه با دوست قدیمی خود و همسرش وارد رابطه می‌شود) تا نخبه‌ای که از ابتدا برای کارش به انواع و اقسام آدم‌های پولدار و نزول‌خوار برخورد می‌کند و در این مسیر خانواده، همسر و بهترین دوستش را از دست می‌دهد.

در حقیقت تنها شخصیت خوب و معقول سریال «آبان» همسر مرد نزول‌خوار با بازی مریم سعادت بود که او هم چند قسمت در سریال حضور داشت و باوجود اینکه همسر یک کاراکتر منفی بود، اما آدم سالم و نرمالی به نظر می‌رسید. 

حالا که «آبان» به ایستگاه پایان رسیده است و داستان شخصیت‌هایش تمام شده می‌توان با خیال راحت راجع به تمام جنبه‌های آن صحبت کرد و گفت که این اثر باوجود تبلیغات زیاد و استفاده از بازیگران شناخته شده، اما یکی از ضعیف‌ترین سریال‌های شبکه نمایش خانگی بود و بار دیگر ثابت کرد صرف حضور چند نام معتبر در یک اثر نمایشی نمی‌تواند آن را دیدنی کند و مهم تر از نام‌ها، قصه‌ای است که می‌تواند مخاطب را با خود همراه کند، قصه عنصری که به نظر می‌رسد در سریال سازی ما به طور کلی فراموش شده است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب