08:33 11 / 05 /1404
آنا گزارش می‌دهد

روایت یک بازگشت؛ «عمارت دل‌گشا» خانه‌ای که دوباره نفس کشید

روایت یک بازگشت؛ «عمارت دل‌گشا» خانه‌ای که دوباره نفس کشید
عمارت دل‌گشای اصفهان ، آرام آرام از دل ویرانه‌ها برخاست. خانه‌ای که روزی پنج‌دری‌اش پر از گچ‌ریخته‌های پوسیده و دیوارهای شکسته بود،‌اما امروز بدل شده به پناهنگاهی برای بوم‌گردان.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، در دل یکی از کوچه‌های قدیمی اصفهان در خیابان کاشانی، کوچه روضاتیان، جایی میان خاک و خاطره، عمارتی آرام‌آرام از دل ویرانه‌ها برخاست. خانه‌ای که روزی پنج‌دری‌اش پر از گچ‌ریخته‌های پوسیده و دیوار‌های شکسته بود، امروز بدل شده به پناهگاهی برای بوم‌گردان، هنرمندان و عاشقان معماری اصیل ایرانی. اینجا خانه‌ای است که تاریخ را نه در کتاب، که در تک‌تک آجرهایش روایت می‌کند.

«ارنواز فیروزیان اصفهانی» و همسرش «مجید آقا امینی‌ها»، هر دو از اهالی فرهنگ و دانشگاه، روزی پا به خانه‌ای متروکه گذاشتند که بعد‌ها «خانه ما» شد؛ خانه‌ای با ردپای صفویان، قاجار و حتی خاطره‌ای از پایان زندیه.

خانه‌ای با پنج دوره تاریخ

ارنواز با نگاهی سرشار از عشق به دیوار‌های مرمت‌شده خانه می‌گوید:«شواهد شومینه‌ها که شبیه کلاه‌خود است، ما را بُرد به دوره صفوی. حتی یکی از ماه‌های ثبت‌ شده روی دیوار، به سال ۱۲۰۰ هجری برمی‌گردد؛ حوالی پایان زندیه. بالاخانه‌ها هم سبک قاجار دارند. این خانه پنج دوره تاریخی را دیده و همین ارزشش را دوچندان کرده است.»

وقتی آنها در سال ۱۳۹۹ خانه را خریدند، چیزی جز خرابه‌ای با پنج‌دری شکسته و گچ‌کاری‌های ریخته‌شده روی زمین نبود. اما همین خرابه، گنجی پنهان بود. دایی ارنواز، استاد شاهین دبیری، که دستی در مرمت داشت، دست‌به‌کار شد. گچ‌بر‌ی‌ها قطعه‌قطعه از زمین جمع شدند، نقش‌ها شناسایی شدند و آینه‌های قدیمی با دقتی عاشقانه دوباره جاگذاری شدند.

ارنواز می‌گوید: «هیچ‌چیز را جایگزین نکردیم مگر اینکه راهی نداشت. حتی آینه‌ها هم همان آینه‌های اصل‌اند که فقط تراش خورده‌اند.»

روایت یک بازگشت: «عمارت دل‌گشا» خانه‌ای که دوباره نفس کشید

سقفی که خم شد، اما فرو نریخت

مرمت آسان نبود. سقف به‌دلیل لایه‌های مکرر کاهگل سنگین شده و به قولی «شکم داده» بود. نقوش پنهان زیر گچ‌ها کم‌کم خود را نشان دادند و ساختار گره‌چینی‌ها و کتیبه‌ها، دلیل خوبی بود تا این خانه در فهرست آثار ملی ایران ثبت شود.

خانه ۴۱۷ متر زیربنا دارد. بخش اندرونی و بیرونی دارد. به گفته خودشان چوب متری ۷۵۰۰ تومان زمان شروع پروژه بود اما تا متری ۷۰ میلیون بالا رفت.

فیروزیان می‌گوید:«هزینه‌ها سر به فلک کشید. وامی هم که سال ۹۹ مصوب شد، تازه خرداد امسال دادند؛ مبلغش فقط به چند کولر رسید.»

از ویرانه تا بوم‌گردی

امروز خانه به اقامتگاهی کوچک تبدیل شده. دو اتاق مستر دارد و چند اتاق دیگر با رختخواب‌هایی سنتی. حتی پله‌هایی که روزی گم شده بودند، دوباره از دل حیاط پیدا شدند.

فیروزیان توضیح می‌دهد: «یک حوض بزرگ زیر زمین بود که بازسازی‌اش کردیم. فواره‌ها را تکه‌تکه از زیر خاک پیدا کردیم و به هم چسباندیم. حتی سنگ‌های کف حیاط که نیمه دفن‌شده بودند، برای بازسازی به سطح اصلی برگردانده شدند.»

خانه امروز فقط یک بنای تاریخی نیست، یک تجربه زیسته است. از در و پنجره‌هایی که بعضی هنوز صفوی‌اند تا اتاق‌هایی که با سبک قاجاری بازسازی شده‌اند. بازدیدکنندگان، وقتی پا به درون می‌گذارند، به دنیایی دیگر پرت می‌شوند.

روایت یک بازگشت: «عمارت دل‌گشا» خانه‌ای که دوباره نفس کشید

روزی دوباره برای دیواری فراموش‌شده

یکی از لحظات خاص این پروژه، اتصال دوباره خانه به بخش پشتی‌ بود: «خانه قبلاً با خانه پشت یکی بود. اما حدود ۸۰ سال پیش دیواری بین‌شان کشیده شد. وقتی دیوار را برداشتیم، لکه‌هایی قهوه‌ای پیدا شد. شوهرم و مهندس بابک رحمانی شروع کردند به پاشیدن آب و لایه‌برداری گچ‌ها. سه پنجره و یک اتاق جدید پیدا شد؛ اتاقی که هم نشانه‌هایی از صفویه داشت، هم قاجار.»

روایت یک بازگشت: «عمارت دل‌گشا» خانه‌ای که دوباره نفس کشید

خانه‌ای که با عشق بازسازی شد، نه بودجه

ارنواز و همسرش، هر دو دکترای ادبیات دارند. او در حوزه تطبیقی، همسرش در حوزه ادبیات غنایی. آنها فرهنگی‌اند، بی‌حامی مالی، اما با دل‌هایی سرشار از آرمان. فیروزیان می‌گوید: «ما هنوز میلیارد‌ها تومان بدهکاریم، ولی این خانه را زنده کردیم. با حقوق یک معلم که تازه شده نوزده میلیون تومان، توانستیم امید را زنده نگه داریم. الان همین‌جا زندگی می‌کنیم و از درآمد بوم‌گردی سعی می‌کنیم کار را ادامه دهیم.»

روایت یک بازگشت: «عمارت دل‌گشا» خانه‌ای که دوباره نفس کشید

پایان باز یک قصه ناتمام

اینجا خانه‌ای است که با کاهگل و عشق ساخته شده. خانه‌ای که به جای تخریب، انتخاب کرد احیا شود. امروز شاید تمام دیوار‌ها گچ‌بر‌ی نشده باشند و برخی پنجره‌ها هنوز چشم‌به‌راهند، اما خانه جان دارد، روح دارد و قصه‌اش ادامه دارد...

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب