۲۸/ خرداد /۱۴۰۴
۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی

مگر فردوسی چه کرد؟ ​

مگر فردوسی چه کرد؟ ​
اما مگر فردوسی چه کرد که دیگران نکردند؟ این سوال عمیق و چالش برانگیزی است. در گذار از دوره های مختلف تاریخ ایران، انسان های دلسوز زیادی برای ماندگاری نام «ایران» زحمات فراوانی کشیدند و خود را به آب و آتش زده اند.

گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، یادداشت دکتر سعید تقدیری استاد زبان و ادبیات فارسی، شما در حال خواندن یادداشتی دربارۀ عالیجناب فردوسی و پاسداشت زبان و ادبیات فارسی هستید اما پیش از آنکه ادامۀ این متن را بخوانید، ابتدا در ذهن خود به این سوال، پاسخ دهید که سرزمین ایران در طول تاریخ، چند نفر شبیه فردوسی را به خود دیده است که اینگونه بتواند یک تنه فرهنگ، زبان و ادبیات فارسی را با چنگ و دندان حفظ کند؟ شاید بعضی ها بگویند: سعدی، حافظ، مولانا یا شاعران نامدار دیگری هستند که سنگینی بار ادبیات بر دوش آن هاست اما در حقیقت اگر بخواهیم از میان تمامی سخنوران و شاعران پارسی گو، یکی را برگزینیم، این حکیم ابوالقاسم فردوسی است که به عنوان یکه تاز میدان احیای زبان و ادبیات فارسی شناخته می شود و اگر دیگرانی هم وجود دارند، پیرو و ادامه دهندۀ راه فردوسی اند.

او پایه گذار بود و کسانی که پشت سر او آمدند، هر کدام، سازه ای بر این بنا افزودند و به تدریج آن را کامل کردند.

فردوسی دقیقا در دوره ای زندگی می کرد که تحولات سیاسی-اجتماعی ایران دستخوش تغییرات زیادی بود. بیش از 300 سال قبل از او، اعراب به ایران تاختند و با تسلط بر این سرزمین، تلاش می کردند تا فرهنگ و زبان خود را بر ما دیکته کنند. در آن سوی ماجرا ایرانیانی هستند که هیچگاه عرب نشدند و تنها اسلام را پذیرفتند! با وجود تأثیراتی محدود، فرهنگ عربی نتوانست ریشه های ایرانی را از بین ببرد. ما ایرانیان تا حد زیادی در برابر این هجوم ایستادگی کردیم و اجازه ندادیم به طور گسترده خط و زبان، نوع پوشاک، فرهنگ خوراک، موسیقی و خرده های فرهنگی اعراب به فرهنگ ایران راه پیدا کند. ما سدی در برابر آنان بستیم و اگر چیزی هم توانست از این سد بگذرد، قطره آب های اندکی بود. بر خلاف بعضی از کشورهای دیگر که با حضور اعراب، هم اسلام را پذیرفتند و هم به تمامی عرب شدند.

استقلال هویتی و حفظ فرهنگ و زبان بومی، برای ما ایرانیان چندان کار ساده و پیش پا افتاده ای هم نبود؛ سالیان سال زمان برد و افراد زیادی در طول سده های مختلف تلاش کردند تا این چالش ها -که گاهی جنبۀ مبارزاتی به خود می گرفت- به نتیجه برسد. اگر بخواهیم لیستی از افراد تاثیرگذار در این حیطه تهیه کنیم، بی شک فردوسی بزرگ با کتاب شاهنامه از اولین افراد انتخابی ما خواهد بود.

اما مگر فردوسی چه کرد که دیگران نکردند؟ این سوال عمیق و چالش برانگیزی است. در گذار از دوره های مختلف تاریخ ایران، انسان های دلسوز زیادی برای ماندگاری نام «ایران» زحمات فراوانی کشیدند و خود را به آب و آتش زده اند. گاهی ما آن ها را می شناسیم و گاهی آنقدر گمنامند که حتی اقوام و دوستان آن ها هم ندانستند که چه کسی بودند و چه کردند! آنچه اهمیت دارد آن است که همۀ آن ها برای سربلندی نام ایران دست به دست هم داده اند تا این پرچم هرگز زمین نیفتد. یکی با سلاح، شخصی با علم، دیگری به زور بازو و کسی هم مثل فردوسی با قلم خود این کار را کرده است.

او توانست با سرایش شاهنامه و بیان افتخارات و هویت ایرانیان،آن هم با زبانی فاخر، فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی را برای تمام نسل های تاریخی ایران جاودانه سازد. این حرف، کلیشه ای و شعاری نیست؛ کاری است کارستان که تنها از فردوسی بزرگ برمی آید.

در یکی از بحرانی ترین شرایط تاریخی ما که فرهنگ ایران در معرض تیرباران اقوام بیگانه بود، او توانست فرمول واژگان زبان فارسی را در شاهنامه ثبت و ضبط کند. خالق شاهنامه با آوردن کم ترین واژگان عربی در اثر خود (چیزی کمتر از 2 درصد) آن هم در روزگارانی که زبان عربی، زبان علمی و اداری ایران بوده است، اصالت زبان فارسی را به رخ همگان می کشد.

علاوه بر حفظ زبان، شاهنامۀ فردوسی، آیینۀ تمام نمایی از فرهنگ ایرانیان را ترسیم می کند. متنی چند لایه که می توان از زوایای مختلفی به آن نگاه کرد. لایه های ادبی، تاریخی، اساطیری، فرهنگی، روانشناختی، فلسفی متعددی که این اثر را از یک کتاب ساده به دایره المعارفی کامل تبدیل می کند.

نویسندۀ این کتاب «حکیم» است، به این معنی که طب، ریاضی، ادبیات، فلسفه، نجوم، موسیقی و علوم دیگر را میشناسد؛ پیداست که نویسنده، تمام دانش خود را در سرایش کتاب، به شکل محسوس و قابل ملاحظه ای منعکس می کند؛ به طوری که ما در شاهنامه با دوره ای از تاریخ اساطیری ایران، فرهنگ استفاده از پوشاک، آداب خوراک، رسوم و عادات، انواع رزم ها و تکنیک های جنگی، تفکرات نجومی، فلسفی و عامیانه و نیز با انواع و اقسام مسائل اجتماعی، سیاسی و روانشناختی مواجه ایم که باعث ارزشمندتر شدن این کتاب می شود.

به راستی که اگر از ما بپرسید، بغیر از شاهنامه هیچ اثر دیگری در ایران و در جهان نمی شناسیم که تا این حد بازگو کنندۀ همۀ فرهنگ یک سرزمین باشد. اگر شما در این اندازه و قواره، کتاب دیگری در ایران یا جهان می شناسید که میتواند از شاهنامه، پله ای بالاتر بایستد یا حتی با آن برابری کند، به ما معرفی کنید.

کاری که فردوسی بزرگ شروع کنندۀ آن بود، در جنبه های دیگری توسط سعدی، حافظ، مولوی، صائب و دیگر شاعران نامدار در زبان و ادبیات فارسی، بسط و گسترش یافت تا امروزه به این شکل، به دست ما برسد. چه ایرانیانی که در طول تاریخ، ابیات آن را به سینه سپرده اند و در محافل و مجالس عمومی، داستان های این کتاب را از بر می خواندند. فرهنگی که با آمدن رادیو و تلویزیون و سرگرمی های دیگر، به مرور زمان کمرنگ شد و امروزه با وجود رسانه های اینترنتی، توجه کمتری به حفظ ابیات نغز آن شده است؛ با این حال وجود رسانه های جمعی و استفاده از هوش مصنوعی باعث می شود تا ارزش و جایگاه شاهنامه و کاری که طی سی و اندی سال فردوسی به آن همت ورزید، بیشتر و بهتر مشخص گردد. حواسمان باشد که طی قرن ها، هجوم بیگانگان حتی حملات سهمگین مغولان، نتوانست شاهنامه را از ما بگیرد؛ چراکه یک ارادۀ عمومی در میان همۀ ایرانیان وجود داشت تا در هر شرایطی، اولویت اول و آخر، عاقبت بخیری ایران باشد. به این معنی که اگر شاهنامه را نخوانیم و توجه به حفظ زبان فارسی برایمان مهم نباشد، آسیبی که به دست مغولان صورت نگرفت، به زودی توسط خود ما انجام خواهد شد.

البته که لازم است مردم ایران توجه ویژه ای به شاهنامه داشته باشند اما در اینجا نقش حکومت ها هم بسیار پر رنگ است. چنانچه مدتی پیش رییس جمهور تاجیکستان، دستور داد به تعداد خانوارهای این کشور، شاهنامۀ فردوسی منتشر شود و به طور رایگان در دسترس مردم قرار گیرد تا آن ها با خواندن شاهنامه، هرچه بیشتر از تاریخ، فرهنگ و تمدن نیاکان خود اطلاع یابند؛ کار بسیار پسندیده ای که جای خالی آن در ایران کاملا احساس می شود. ایران، عزیز دل همۀ ماست. عزیزمان را دریابیم:

که ایران چو باغی است خرم بهار / شکفته همیشه گل کامگار

پر از نرگس و نار و سیب و بهی / چو پالیز گردد ز مردم تهی

سپرغم یکایک ز بن برکنند / همه شاخ نار و بهی بشکنند

سپاه و سلیح است دیوار اوی / به پرچینش بر نیزه ها خار اوی

اگر بفکنی خیره دیوار باغ / چه باغ و چه دشت و چه دریا، چه راغ

نگر تا تو دیوار او نفگنی / دل و پشت ایرانیان نشکنی

کزان پی بود غارت و تاختن / خروش سواران و کین آختن

زن و کودک و بوم ایرانیان / به اندیشۀ بد منه در میان

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب