محمدقائم خانی

ایده ایرانشهری رمان «آنجا»، امپراتوری نیست

ایده ایرانشهری رمان «آنجا»، امپراتوری نیست
محمدقائم خانی، نویسنده و منتقد ادبی در جلسه «حلقه فیروزه» ، به بررسی رمان «آنجا» نوشته تیمور آقامحمدی پرداخت.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، محمدقائم خانی، نویسنده و منتقد ادبی در جلسه «حلقه فیروزه» گفت: حدس می‌زنم بعد‌ها درباره ایده‌های مهمی که رمان «آنجا» دارد، بیشتر صحبت خواهد شد؛ هم به خاطر ماهیت قصه و هم به‌خاطر زمانه‌ای که ناگهان همه فهمیده‌اند که باید درباره ایران حرف بزنند.

وی در ادامه افزود: رمان «آنجا» فضای روایی خاصی دارد؛ شانزده سال بعد، در زمانه‌ای که شرایط ایران و منطقه تا حدودی تغییر کرده. قصه اصلی، دیستوپیایی (پاد-آرمان‌شهری) است و یک رمان هشدار به‌شمار می‌رود. رمان درباره تمام‌شدن آستانه تحمل آدم‌هاست؛ ردپای این بخش انسانی را در همه عناصر داستان می‌توان دید؛ مخصوصاً در نثر و شخصیت‌پردازی که عمداً شتاب‌زده روایت شده‌اند و این یک تصمیم شخصی نیست؛ چون آن‌گونه که در پایان رمان هم اشاره می‌شود، جهان دارد صاحب نظم جدیدی می‌شود و خیلی از آدم‌ها نمی‌خواهند به نظم فعلی تن بدهند. این آدم‌ها هم صرفاً طبقه یا قشر خاصی نیستند، از طبقات گوناگون‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که این نوع زندگی‌کردن، چیز‌های مهمی را از آنها می‌گیرد. از پیرمرد عرب در داستان می‌پرسند که آیا می‌شود چیزی را تغییر داد؟ می‌گوید: «اگر دل شیر و کله خر داشته باشی، می‌شود.

قائم خانی اظهار داشت: با این نگره، دیگر مناسبات، آن چیزی نیست که ما انتظار داریم؛ مثلاً کسی که طبق معادلات امروز، باید از زندگی و نظمی که وجود دارد، راضی باشد، او هم به این جریان می‌پیوندد؛ چرا که آدم‌ها فکر می‌کنند دیگر حضور ندارند، گم شده‌اند و آن وجه انسانی‌شان دیگر غایب است. آدم‌ها تصمیم می‌گیرند یک نظمی را به هم بزنند. مهم‌ترین چیزی که دستشان است و سیستم سرمایه‌داری نمی‌تواند مانع آن شود، جانشان است. آن چیزی که نقطه نهایی همه هزینه-فایده‌های جهان امروز است را کنار می‌گذارند.

وی افزود: این رمان، روایت حرکت به سمت جهانی در آینده نه‌چندان دور است که ممکن است ناگهان بخشی از مردم دنیا به این نتیجه برسند که این زندگی، جایی برای انسان‌ها باقی نگذاشته و برای این‌که این نظم به هم بخورد، می‌ارزد که حتی جانشان را فدا کنند؛ نه به‌خاطر یک عمل افتخارآمیز، نه ایثار برای ملّیت، نه برای یک هویت خاص، بلکه به منظور به هم زدن سیستم ظالمانه‌ای که هیچ منطقی ندارد و فقط می‌گوید من هستم. تبلور این منطق در کشور خیالی آیومو در این رمان است.

خانی توضیح داد: این مهم‌ترین نقطه کتاب است که همه‌جای آن وجود دارد؛ در نثر، شخصیت‌پردازی، قصه‌پردازی و حتی شکل نوشتن داستان. داستان در آینده می‌گذرد، آینده‌ای که شکل نوشتن رمان هم در آن تغییر کرده و به گونه‌ای دیگر است. داستان‌ها، تکه تکه است و دیگر یک داستان متعارفی که یکجا نوشته می‌شود و ناشری آن را منتشر می‌کند، نیست. همه اینها در داستان و آن جهانی که نویسنده می‌خواهد بسازد، خیلی خوب نشسته است.

وی گفت: اگر می‌خواهیم درباره ایده‌های بزرگ کتاب صحبت کنیم از بافت روایی و خصلت‌های داستانی کتاب می‌توان شروع کرد؛ هرچند که می‌دانم کتاب جوری است که می‌طلبد درباره چیز‌هایی که این سال‌ها درباره‌شان صحبت نکرده‌ایم در ادبیات، گفت‌و‌گو کنیم.

در جنگ ۱۲ روزه می‌گفتم «آنجا بخوانید»

وی با بیان اینکه باید اعتراف کنم وقتی کتاب را خواندم، فکر نمی‌کردم با چنین داستان و جهان داستانی‌ای مواجه شوم، افزود: کار‌های قبلی نویسنده را که می‌خواندم، اولین چیزی که نمی‌گذاشت من ارتباط برقرار کنم، مینی‌مالیسم شدید حاکم بر آثار ایشان بود. هر فصل داستانی او، مثل حل یک معما بود. وقتی فصل تمام می‌شد می‌گفتم حالا این صد تا جمله است، صد و دوتا یا نود و نه تا نمی‌توانست باشد، که اگر می‌شد آن چند جمله را هم حذف یا اضافه می‌کرد. این شیوه، خلاف سلیقه داستان‌خوانی من است؛ ولی این کتاب با فصل‌های اولش مرا کشید به جهان خودش و خیلی درگیرم کرد. کشش و جذابیت داستانی آن تا پایان برایم باقی ماند. احساس نکردم که افتی داشته، همه‌اش بالا بود با یک روایت بسیار عجیب. واقعاً تبریک می‌گویم و تا به حال این رمان را به چند جا معرفی کرده‌ام. وقتی در آن دوازده روز جنگ، زنگ می‌زدند که درباره این روز‌ها چه کتابی بخوانیم، من می‌گفتم: «آنجا بخوانید.»

در زمان جنگ که فضا سنگین بود و خیلی‌ها نمی‌دانستند به چه چیزی فکر کنند، می‌گفتم بنشینید رمان «آنجا» را بخوانید؛ چون شما را از یک فکر و موقعیت بسته‌ای رها می‌کند و به یادتان می‌آورد که چه افق‌هایی می‌تواند جلوی روی ما باشد.

ایده ایرانشهری این رمان، امپراتوری نیست

خانی گفت: وجه اصلی این کار را ایرانشهری آن نمی‌دانم؛ بلکه وجه دیستوپیایی جهانی آن می‌دانم. یکی گره‌خوردن این داستان در جایی است که روسیه و آمریکا همسو شده‌اند علیه عده‌ای که قهرمان رمان قرار است آنها را نجات بدهد. این برای من خیلی مهم است؛ چون این مسئله وجود دارد که ایده مرکزی رمان، اساساً مقابله با ایده استعمار و امپراتوری است. ایده اصلی امپراتوری در جهان که تا قرن بیستم در شوروی و امریکا بود، در ریشه عین هم‌اند. امروز معادلات عوض شده؛ ولی کلیتش همان است. وقتی روسیه می‌خواهد مسائلش را با امریکا حل و فصل کند، حمله می‌کند و بخشی از اوکراین را می‌گیرد تا به آن طرف ثابت کند که من می‌توانم و اگر فکر کردی کار من تمام شده، این‌طور نیست. منطق همان منطق دنیای مدرن است. امریکا و اروپا هم می‌فهمند دارد چه اتفاقی می‌افتد در ماجرای روسیه و اوکراین می‌افتد.

وی همچنین اظهار داشت: رفتار و نگاه ایران بعد از انقلاب پنجاه و هفت، امپراتوری نبوده است. یا حداقل ما باید بگوییم که نباید باشد. رمان «آنجا» بر این موضوع، صحه می‌گذارد که مسئله امپراتوری نیست؛ یعنی قرار بر ملحق‌کردن نیست، قرار بر رابطه مرکز-پیرامونی همیشگی دوره مدرن نیست که یکی در مرکز برای همه تصمیم بگیرد. اگر قرار بر محلق‌شدن هم باشد، نباید کس دیگری تصمیم بگیرد. مسئله این است که ریشه‌های عمیق فرهنگی ملت‌ها بتوانند انتخاب کنند آن بزرگی را، آن کشور بزرگ را.

وی افزود: ما می‌خواهیم بزرگ باشیم نه به این معنی که سلطه داشته باشیم؛ بلکه می‌خواهیم بزرگ باشیم برای این‌که سهم‌مان را از دنیا داشته باشیم. چرا باید به صورت مصنوعی تکه‌تکه باشیم؟ و این بدون این‌که متن رمان، این حرف‌ها را بزند، تبلور این است که ما داریم درباره ملت‌ها حرف می‌زنیم و نمی‌خواهیم درباره جابه‌جا شدن سلطه صحبت کنیم! بحث باز بر سر این نیست که نظم بعدی، نظمی باشد که چند قطب به‌وجود بیاید که کشور‌های پیرامونی را اداره کنند! کتاب پیشنهاد می‌دهد که اصلاً از این نوع رابطه بیرون بیاییم و جور دیگری به سرنوشت فکر بکنیم. از این منظر، دقیقاً خود ایده انقلاب پنجاه و هفت است؛ بدون حواشی شعاری آن. در آن واقعه، ملتی به این تصمیم رسید که من می‌خواهم سرنوشتم را خودم به عهده بگیرم و کسی تعیین نکند که تو باید ژاندارم منطقه باشی. این خیلی مهم است که امریکا پیش از انقلاب، جایگاه کوچکی برای ایران در نظر نگرفته بود، اما مردم ایران گفت که نه، من می‌خواهم سرنوشتم را خودم به دست بگیرم، من می‌خواهم انتخاب بکنم. این کتاب احترام‌گذاشتن به انتخاب ملت‌هاست.

جمهوری آذربایجان مدام پیام می‌دهد که آذربایجان جنوبی شما قیام بکنید و به ما بپیوندید، چون ما یک سرزمینیم. بله یک سرزمینید، اما چیزی که شما را دو تکه کرد، انتخاب مردم آذربایجان که نبود! چیزی که بحرین را جدا کرد، انتخاب مردم بحرین که نبود! معادله‌ای بود بین ابرقدرت‌ها. روح اثر از این نظر خیلی مهم است که ایده ایرانشهری آن، ایده امپراتوری نیست. این نکته خیلی حائز اهمیت است.

به دنبال مفهومی به نام انسان

وی در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: یکی از شخصیت محوری اثر، کینو، زنی ژاپنی است که خیلی خوب انتخاب شده و دقیقاً در جای خودش نشسته است. ژاپن فرقی با همه کشور‌های غیرغربی دارد و آن این است که در عین حال که غربی نیست از آنها جا نمانده است. این کشور در عرصه تکنولوژی همراه ماجرای جهانی است. از بعد جنگ جهانی دوم هم که در چنگ امریکاست. همه چیزش را معادلاتی که امریکا دوست دارد، تعیین می‌کند. وقتی ادبیات قبل و بعد از جنگ قرن بیستم ژاپن را می‌بینید، عده‌ای مدام می‌نالند که ژاپن کلاً از دست رفت. ژاپنی که سرزمین آفتاب بود، تمام شده است. ما الان یک‌جایی هستیم که زندگی خیلی خوبی داریم؛ اما سرزمین آفتاب دیگر تمام شده است. چون آفتاب از آن سرزمین برمی‌آمد، امپراتوری‌اش را مقدس می‌دانستند، نماینده خورشید بود در آن سرزمین. آن ژاپن اسطوره‌ای کلاً تمام شد.

وی توضیح داد: کینو در این کتاب اتفاق عجیبی را رقم می‌زند که مثل آن کسی که در بحرین یا آذربایجان است یا حتی خود راوی رفتار نمی‌کند. او عقب نمانده از کاروان تکنولوژی و علم که این شائبه وجود داشته باشد که همه اینها نمایشی است برای بازیابی قدرت دوباره؛ او به همراه بخش مهمی از مردم ژاپن به این نتیجه رسیده، خب که چی؟! کینو همه منافع مادی را کنار گذاشته و دنبال جواب جدی‌ای می‌گردد. ریشه‌ها را واکاوی می‌کند، او به‌عنوان کسی که از قافله سرمایه‌داری عقب مانده، اینجا حاضر نیست؛ بلکه به‌عنوان کسی ظاهر می‌شود که خودش داخل آن نظم جهانی است، می‌آید و می‌گوید که برای من، انسان مهم است و می‌خواهم او (لی، یکی از شخصیت محوری داستان) را نجات بدهم. چیزی بالاخره پیدا می‌کند که ما هم از تبار ایرانیان و از ساسانیانیم؛ و ارتباطی با ایده رمان پیدا می‌کند. همه را می‌برد ذیل آن جمله طلایی که می‌گوید «هیچ‌چیز در جهان تصادفی نیست». بدون این‌که شعاری شود، این نکته چند جا مثل موتیف آمده و بیشتر مثل تذکر است، داستان‌گویی نیست، شبیه جملات کهن است.

وی در پایان توضیح داد: من از خواندن رمان «آنجا» واقعاً لذت بردم. برایم غیرمنتظره و بسیار خوب بود. حس می‌کنم این رمانی است که کم‌کم جای خود را باز می‌کند و فراتر از جمع داستانی‌ها می‌تواند متنی باشد که آدم‌ها آن را بخوانند و به بهانه آن، درباره ایران صحبت کنند.

رمان «آنجا» نوشته تیمور آقامحمدی با شمارگان ۱۲۵۰ نسخه در ۲۶۷ صفحه و با قیمت ۳۰۰ هزار تومان از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب