بارباروسا در خاورمیانه؛ از استالینگراد تا تهران

به گزارش خبرگزاری آنا، در جهانی که جنگها دیگر با اعلامیه رسمی و اعلان عمومی آغاز نمیشوند، نبردهای واقعی در سکوت، در سایه و پشت درهای بسته شکل میگیرند. اما آنچه در روزهای خرداد ۱۴۰۴ میان ایران و رژیم صهیونیستی رخ داد، فراتر از یک درگیری نظامی یا تبادل آتش محدود بود. این یک جنگ بود؛ جنگی هوشمند، تمامعیار و چندلایه که ماهیت آن ترکیبی از ترور، بمباران، حملات سایبری و جنگ روانی بود. جنگی که با رمز سکوت آغاز شد، اما با پاسخ قاطع و آشکار ایران، به پایان رسید؛ بهگونهای که تحلیلگران غربی ناچار شدند بنویسند: «تهران سقوط نکرد، بلکه ایستاد.»
این ایستادگی را نهفقط باید در میدان نبرد نظامی، بلکه در بستر بزرگتری بررسی کرد؛ بستری تاریخی. ایرانِ امروز، درست مانند بریتانیای ۱۹۴۰ و شوروی ۱۹۴۲، هدف یک جنگ پیشدستانه برای نابودی توان ملی و فروپاشی اراده مقاومت قرار گرفت. اگر لوفتوافه در تابستان ۱۹۴۰ با بمباران لندن میخواست چرچیل را وادار به تسلیم کند، و اگر هیتلر در نبرد استالینگراد بهدنبال فتح نمادین اتحاد جماهیر شوروی بود، رژیم صهیونیستی نیز با حملات برقآسا به نطنز، فردو، تهران، مشهد و دزفول، در پی شکستن اراده جمهوری اسلامی بود. اما همانگونه که لندن در برابر باران بمب نازیها ایستاد، و استالینگراد به قبرستان ارتش ششم آلمان نازی بدل شد، تهران نیز به نماد تابآوری و اقتدار و مقاومت بدل شد.
در تابستان ۱۴۰۴، اسرائیل با پشتیبانی کامل اطلاعاتی و لجستیکی آمریکا و همکاری عملیاتی برخی دولتهای عربی، حملات خود را با هدف فلجسازی توان هستهای و دفاعی ایران آغاز کرد. اما واکنش ایران، نهتنها دفاعی نبود، بلکه تهاجمی، چندلایه و بازدارنده بود. موشکهای ایرانی نهفقط حیفا و پایگاههای اسرائیل را در هم کوبیدند، بلکه با حمله به پایگاههای آمریکایی در منطقه، معادله جنگ را تغییر دادند. گنبد آهنین اسرائیل عملاً فروپاشید و افکار عمومی جهان، با صحنههایی از آتشسوزی در بنادر و فرودگاههای اشغالگران مواجه شد.
اما در دل این نبرد، سه محور استراتژیک ایران را به پیروزی رساند:
اول، بازدارندگی فعال؛ جمهوری اسلامی ایران نهتنها در برابر تجاوز، موضع تدافعی نگرفت، بلکه با طراحی پاسخ سخت، ضربهای چندبرابر به دشمن وارد کرد. این تغییر دکترین، مشابه تغییر راهبرد شوروی در میانه جنگ دوم بود؛ از عقبنشینی تاکتیکی، به پیشروی راهبردی.
دوم، همبستگی ملی؛ همانطور که مردم لندن در پناهگاهها مقاومت کردند و شوروی خانههایشان را سنگر کردند، در ایران نیز مردم شهرهای هدف با آرامش، بصیرت و اعتماد بهنظام، در کنار نهادهای امنیتی ایستادند. دشمن تصور میکرد که با ترور دانشمندان، جنگ روانی و تخریب زیرساختها میتواند جامعه ایران را متزلزل کند؛ اما خروجی، انسجام مضاعف بود.
سوم، مشروعیت مقاومت؛ اگر آلمان نازی در جنگ جهانی فاقد مشروعیت اخلاقی و سیاسی بود، و جهان آزاد در برابرش صف بست، امروز نیز اسرائیل همین جایگاه را دارد. هیچ ملت و هیچ وجدان بیداری نمیتواند ترور کور دانشمندان، حمله به مناطق مسکونی و اقدامات سایبری علیه بیمارستانها و پالایشگاهها را توجیه کند. این فقدان مشروعیت، درست همان عامل شکست نازیها در لندن و استالینگراد است که امروز گریبان صهیونیستها را گرفته است.
در این میان، نقش تهران، قم، نطنز و اصفهان در بازسازی سریع، بازگشت به مدار تولید، و حفظ زیرساختها، هموزن نقش لنینگراد و منچستر در جنگ جهانی است. شبکه ملی دفاع سایبری، همکاری مردمی با نهادهای امدادی، و بازگشت سریع رسانه ملی به پوشش جنگ، همگی بخشی از معماری مقاومت مدرن ایرانی بود.
تاریخ تکرار نمیشود، تکامل مییابد
همانطور که چرچیل با جمله «ما هرگز تسلیم نمیشویم» تاریخ ساخت، و استالین گفت «یک وجب از خاک میهن را نمیدهیم»، امروز تهران با این شعار وارد میدان شد: «تهران فرو نمیریزد» این جمله، تنها یک شعار نبود؛ یک راهبرد بود، یک دکترین جدید مقاومت هوشمند در عصر جنگهای ترکیبی بود.
امروز، پایتخت جمهوری اسلامی ایران، نه فقط از حملات نظامی جان سالم به در برده، بلکه وارد فاز جدیدی از بازدارندگی شده است. همانطور که لندن، سالها پس از جنگ به نماد پایداری تمدنی غرب بدل شد، و استالینگراد، تا امروز به عنوان سمبل غیرت ملی روسها باقی مانده، تهران نیز در آستانه تبدیلشدن به «پایتخت مقاومت قرن بیستویکم» قرار دارد.
دشمن شکست خورد، زیرا به یک حقیقت ساده بیتوجه بود: «اراده ملتها، با بمب و پهپاد شکسته نمیشود.» آنچه باقی میماند، تاریخ است. تاریخی که نام تهران را، در کنار لندن و استالینگراد، با حروفی پررنگ خواهد نوشت.
انتهای پیام/