برنامه موشکی ایران و مسیر بازدارندگی شبکهای

به گزارش خبرگزاری آنا، پایگاه کرادل در گزارشی درباره دکترین موشکی ایران نوشت: ایران دههها پیش تصمیم سرنوشتسازی گرفت. این کشور تلاشی برای مقابله با دشمنان خود به صورت تانک در برابر تانک یا هواپیما در برابر هواپیما نمیکرد، بلکه در عوض یک بازدارندگی نامتقارن را از صفر میساخت.
تهران بهجای دنبال کردن برابری نظامی کلاسیک، یک زرادخانه موشک بالستیک بومی ایجاد کرد که اکنون بزرگترین و قدرتمندترین زرادخانه در غرب آسیا است. این یک ترفند کوتاهمدت و تاکتیکی نبود. دکترین موشکی ایران در طی یک مبارزه شکل گرفت، در طول جنگ و محاصره اصلاح شد و در نهایت به سنگ بنای سیاست دفاع ملی تبدیل شد.
این پایگاه همچنین نوشت: با پایان جنگ تحمیلی ۸ ساله، نهاد نظامی ایران به فرماندهی سپاه پاسداران شروع به بازسازی اولویتهای دفاعی خود کرد. هدف دیگر فقط داشتن موشک نبود، بلکه تولید مستقل و گسترده آنها بود.
در قلب این تحول، سردار شهید مرحوم حسن تهرانیمقدم، متفکر استراتژیک و مغز متفکر فنی که بهعنوان پدر برنامه موشکی ایران مورد ستایش قرار گرفته بود، قرار داشت. او میدانست که بازدارندگی به معنای پرتاب موشک نیست، بلکه به معنای تسلط بر چرخه عمر آنها است: تولید، پنهانسازی، استقرار و دقت.
تحت مدیریت او، ایران از یک کاربر به یک تولیدکننده تبدیل شد. شهاب-۱ و شهاب-۲ انواع بهبود یافته اسکاد-بی و اسکاد-سی بودند. اما موفقیت واقعی در سال ۲۰۰۳ با شهاب-۳ حاصل شد که بردی بیش از هزار و ۳۰۰ کیلومتر داشت؛ قابلیتی که پایگاههای آمریکا در خلیج فارس و فلسطین اشغالی را در برد قابل اصابت قرار میداد. نسل شهاب بعدا جای خود را به کلاس قدر داد، با برد بهتر و قابلیتهای کلاهک چندگانه.
با این حال، مهمترین جهش با پیشرانه سوخت جامد حاصل شد. موشک سجیل (با برد ۲ هزار تا ۲ هزار و ۵۰۰ کیلومتر) که در اواخر دهه ۲۰۰۰ رونمایی شد، نخستین سیستم میانبرد تا دوربرد ایران بود که به فناوری اسکاد متکی نبود. این موشک نشانگر دوران جدیدی از خودکفایی فناوری و قابلیت پرتاب سریع بود.
در این مرحله، ایران گامهای استراتژیک گستردهای برداشت؛ اتخاذ سوخت جامد برای ذخیرهسازی آسانتر و استقرار سریع، ایجاد تأسیسات پرتاب زیرزمینی و سیار برای جلوگیری از شناسایی، ایجاد تولید غیرمتمرکز برای کاهش آسیبپذیری در برابر حملهها، و ادغام تحقیقات موشکی در موسسههای دانشگاهی برای توسعه کادر متخصص داخلی.
در گزارشی که در سال ۲۰۱۰ توسط موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک (IISS) با عنوان «تواناییهای موشک بالستیک ایران: ارزیابی نهایی» منتشر شد، آمده است که در این مرحله، ایران طراحی موشکهای خود را از طریق تحقیق و توسعه محلی و بازطراحی سیستماتیک، از جمله ایجاد کارخانهها آغاز کرده است. از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰، برنامه ایران بهطور قاطع از کمیت به کیفیت تغییر جهت داد و برد، دقت و آمادگی عملیاتی را افزایش داد.
این پایگاه تاکید کرد: تهرانیمقدم صرفا یک سیستم تسلیحاتی نساخته بود؛ او یک دکترین موشکی پایدار مبتنی بر سازگاری و تخصص محلی ایجاد کرده بود.
هدف ایران تا دهه ۲۰۱۰ از بازدارندگی جمعی به بازدارندگی دقیق تغییر یافته بود. مهندسان بر سیستمهای هدایت با استفاده از ناوبری اینرسی همراه با GPS داخلی و فناوریهای ضد پارازیت تمرکز کردند. نتیجه، مجموعهای از موشکهای هدایتشونده برد کوتاه و متوسط با کاربرد تاکتیکی پیشرفته بود.
این نسل شامل ذوالفقار (۷۵۰ کیلومتر)، فاتح-۳۱۳ بسیار دقیق و جمعوجور که برای حملههای پیشگیرانه طراحی شده بود، و قیام (نخستین موشک بدون باله ایران که برای پنهانکاری و مانورپذیری مهندسی شده بود) بود.
ایران همچنین وارد حوزه موشکهای کروز ارتفاع پایین شد و سیستمهایی مانند سومار (با برد بیش از ۲ هزار کیلومتر) و هویزه (با برد هزار و ۳۵۰ کیلومتر) را توسعه داد که هر ۲ قادر به فرار از رادارهای متعارف و نفوذ به پدافندهای هوایی پیشرفته هستند.
این سلاحها در حد تئوری نبودند. ایران در ژوئن ۲۰۱۷ طی اقدامی ۶ موشک میانبرد را از خاک خود شلیک کرد و مراکز فرماندهی داعش در دیرالزور سوریه را هدف قرار داد.
ایران همچنین در ژانویه ۲۰۲۰ در تلافی مستقیم ترور شهید سلیمانی با موشکهای قیام و فاتح به پایگاه عینالاسد در عراق را هدف قرار داد. تصاویر ماهوارهای نشان داد که دقت این موشکها زیر ۵ متر بوده و به آشیانههای هواپیما و پناهگاههای نظامیان آمریکایی اصابت کردند. نیویورک تایمز آن را بهعنوان یکی از دقیقترین حملههای موشکی به تاسیسات آمریکا در تاریخ مدرن توصیف کرد.
این دهه، تغییر رویکرد ایران از موشکهای بازدارنده به موشکهای اجرایی را رقم زد؛ سیستمهایی که در آنها قدرت سیاسی از طریق دقت بیان میشد. دیگر بحث حداکثر برد مطرح نبود، بلکه بحث حداکثر تاثیر مطرح بود.
موشکهای ایران تا دهه ۲۰۲۰ دیگر داراییهای مستقلی نبودند. آنها به مرحله نهایی یک سیستم گستردهتر و یکپارچه تبدیل شده بودند. موشکها اکنون در کنار پهپادها، واحدهای جنگ الکترونیک، نظارت سایبری و ساختارهای فرماندهی غیرمتمرکز کار میکردند. این بازدارندگی شبکهای بود، یک رویکرد هماهنگ و چند دامنهای که برای نفوذ و فلج کردن سیستمهای پیشرفته دفاع هوایی طراحی شده بود.
براساس این دکترین، ایران موشکهای جدیدی را توسعه داد که برای عملیات لایهای طراحی شده بودند. موشک هایپرسونیک خیبرشکن (هزار و ۴۵۰ کیلومتر، کلاهک ۵۰۰ کیلوگرمی)، که بهتازگی در پیکربندی چند کلاهکی در طول عملیات وعده صادق ۳ علیه رژیم صهیونیستی استفاده شد، نمونهای از این تکامل است.
سایر سامانههای حیاتی شامل خرمشهر-۴ (با برد بیش از ۲ هزار کیلومتر)، رعد-۵۰۰ (با سوخت جامد، پرتاب سریع)، ذوالفقار بصیر (با هدایت نوری، بیش از هزار کیلومتر برد) و حاج قاسم (با هزار و ۴۰۰ کیلومتر برد، کلاهک ۵۰۰ کیلوگرمی) میشوند که همگی جزئی جداییناپذیر از معماری رو به گسترش ایران هستند.
تا سال ۲۰۲۳، ایران حدود ۳۰ سامانه موشکی با بردهای ۲۰۰ تا ۲ هزار و ۵۰۰ کیلومتر را به کار گرفت. این سامانهها که توسط سکوهای مقاوم در برابر پارازیت هدایت میشوند و از سایتهای متحرک یا زیرزمینی پرتاب میشوند، به گونهای طراحی شدهاند که حملههای پیشگیرانه را هم دشوار و هم از نظر استراتژیک ناکارآمد کنند.
ایران در ماه ژوئن (خرداد) طی عملیات وعده صادق ۳، در یک حمله تلافیجویانه گسترده علیه رژیم صهیونیستی و حامیان آمریکایی آن، تمام توان بازدارندگی خود را عملیاتی کرد. این عملیات که با تجاوز رژیم صهیونیستی و با تکیه بر نمونههای محدود قبلی انجام شد، نقطه عطفی بود. این عملیات، اوج ۴ دهه دکترین موشکی ایران در میدان نبرد را نشان داد.
آنچه وعده صادق ۳ را متمایز میکرد، نه تنها قدرت آتش، بلکه یکپارچگی آن بود. ایران حملههای بالستیک، حملههای پهپادی و حملههای الکترونیکی را در یک چارچوب عملیاتی واحد هماهنگ کرد. برای نخستینبار، جهان شاهد ادغام یکپارچه قابلیتهای موشکی و پهپادی ایران در یک سناریوی جنگ واقعی بود.
انتهای پیام/