ابتکار مرحوم پروفسور کردوانی برای دریاچه ارومیه؛ طرحی بزرگ برای تبدیل نمکزار به زیستبوم جدید+فیلم

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، دریاچه ارومیه، نگین فیروزهای شمالغرب ایران، در دهههای اخیر به یکی از بزرگترین بحرانهای محیطزیستی کشور تبدیل شده است. پهنهای که روزگاری ششمین دریاچه شور بزرگ دنیا به شمار میرفت، امروز بیشتر به نمکزار پهناوری شبیه شده است. در این سالها، طرحهای متعددی برای احیای آن ارائه شد؛ از انتقال آب بینحوضهای گرفته تا بارورسازی ابرها و مدیریت مصرف کشاورزی. اما یکی از متفاوتترین و جنجالیترین ایدهها، به نام مرحوم پروفسور پرویز کردوانی گره خورده است؛ کویرشناس نامداری که معتقد بود «دریاچه دیگر قابل احیا نیست» و باید رویکردی کاملاً تازه برگزید.
کردوانی بر این باور بود که به جای تلاش بینتیجه برای بازگرداندن آب، باید واقعیت خشکشدن دریاچه را پذیرفت. او طرحی را مطرح کرد که شامل سه مرحله بود: نخست، تخلیه نمکهای انباشتهشده در بستر دریاچه؛ دوم، پوشاندن پهنه خشکشده با ماسه و خاک؛ و سوم، کاشت گیاهان مقاوم به شوری مانند گز و تاغ برای تثبیت خاک و جلوگیری از گرد و غبار. از نگاه او، چنین طرحی حتی میتوانست به افزایش بارشها کمک کند.
این ایده واکنشهای گوناگونی در پی داشت. علی حاجیمرادی، مشاور معاون سازمان حفاظت محیطزیست، در گفتوگو با خبرنگار آنا درباره ابعاد اجرایی چنین طرحی توضیح داد: طبق برآوردها بیش از ۱۰ میلیارد تن نمک در این دریاچه وجود دارد. برای تخلیه آن به حدود ۵۰۰ میلیون کامیون نیاز است. حتی اگر هر کامیون در روز بتواند ۴ تا ۱۰ بار رفتوبرگشت کند، این عملیات چیزی حدود ۱۵۰۰ سال زمان خواهد برد.
او افزود: مصرف سالانه نمک در دنیا حدود ۲۰۰ میلیون تن است؛ یعنی حجم نمک دریاچه ارومیه معادل ۵۰ سال کل مصرف جهانی خواهد بود. بنابراین حتی از منظر بازار و مصرف هم برداشت چنین حجمی غیرمنطقی است. افزون بر آن، یافتن پهنهای ۵۰۰۰ کیلومتر مربعی برای دپوی نمک استخراجشده اساساً شدنی نیست.
حسن اصیلیان، معاون اسبق سازمان حفاظت محیط زیست نیز با اشاره به همین موضوع گفت: اکنون میلیاردها تُن نمک در بستر دریاچه وجود دارد. برخی پیشنهاد دادهاند که این نمکها تخلیه و بهجای آن خاک یا پوشش گیاهی جایگزین شود تا بستر قابلیت احیا پیدا کند. این طرح از منظر علمی امکانپذیر است اما از نظر اقتصادی غیرعملیاتی خواهد بود. اجرای چنین برنامهای نیازمند هزینههای سرسامآور و میلیاردها دلار سرمایهگذاری است. افزون بر هزینه مالی، عملیات لجستیکی، انتقال، دفع یا استفاده مجدد از این حجم عظیم نمک نیز چالشهای بزرگی به همراه دارد.
نمونههای مشابه دریاچه ارومیه و راهکارهای مختلف
با این حال، بسیاری معتقدند نباید نگاه صفر و صدی به موضوع داشت. برخی کارشناسان میگویند خشکشدن دریاچهها پدیدهای صرفاً سیاسی یا صرفاً طبیعی نیست؛ هم دخالتهای انسانی نقش داشته و هم تغییرات اقلیمی. در طول تاریخ نیز نمونههای مشابه دیدهایم؛ دریاچه قم که روزگاری محل ماهیگیری و کشاورزی بود، در دورههایی خشک شد و دوباره بخشی از آن با بارشها جان گرفت. حتی در روایتهای تاریخی گفته میشود در دوره مادها و پارتها نیز دریاچههای منطقه در چرخههای خشکی و پرآبی قرار داشتهاند. از این منظر، بحران ارومیه بنبست نیست؛ بلکه باید برای شرایط جدید راهکارهای بومی و واقعبینانه طراحی شود.
آنچه مسلم است، ایدهی مرحوم کردوانی یک هشدار جدی بود: اینکه نباید با امیدهای غیرواقعی، بودجههای کلان و سالها زمان صرف طرحهایی کرد که شاید نتیجهای نداشته باشند. او میخواست نگاهها را از شعار «احیای کامل» به سمت «مدیریت پیامدها» تغییر دهد. اما در میدان عمل، همانطور که کارشناسان امروز تأکید میکنند، اجرای چنین طرحی به دلیل هزینههای مالی و موانع لجستیکی عظیم، دور از دسترس است.
در نهایت، جمعبندی از نظر متخصصان آن است که طرح خشککردن کامل و استخراج نمک دریاچه ارومیه در سطح تئوریک شدنی است، اما در عمل، نه بازار جهانی توان جذب این حجم نمک را دارد و نه کشور توان سرمایهگذاری و اجرای چنین پروژهای را. با این همه، نگاه کردوانی یادآور یک واقعیت است: بحران ارومیه هرچند تلخ و سخت باشد، بنبست نیست و ایران ناگزیر است راهکارهای بومی، عملی و متناسب با شرایط اقلیمی و اقتصادی خود بیابد.
انتهای پیام/