آمادگی پیش از بحران؛ هنر و رسانه مسیری برای افزایش آگاهی

در شرایط بحرانی اگر انسانها در استفاده از رسانه آگاه نباشند، ممکن است موجب تشدید اضطراب و سرگردانی شوند. مصرف بیرویه اخبار، تحلیلها و روایتهای بعضا ضدونقیض، میتواند به آشفتگی ذهنی، فرسایش روانی، و اختلال در رفتارهای عادی منجر شود. در این میان، بازخوانی مفاهیمی مانند «تابآوری فرهنگی» و «آگاهی رسانهای» بیش از پیش ضروری بهنظر میرسد. در همین راستا، گفتوگویی با مرضیه ادهم، پژوهشگر اجتماعی و فعال حوزه فضای مجازی، انجام دادهایم تا نگاهی تحلیلی به مسائل اخیر در عرصه فرهنگ، جامعه و رسانه داشته باشیم.
جنگ روانی چیست و چرا در عصر رسانهای امروز اهمیت بیشتری یافته است؟
متاسفانه در بحرانهای اخیر، بسیاری از مردم در روزهای اولیه و حتی تا پایان آن در حال یادگیری و آزمونهای مختلف برای مقابله با شرایط بودند و هیچ آمادگی لازم برای مواجهه با چنین بحرانی نداشتند. هرچه دانش ما در قبال مواجهه با بحران کمتر باشد و جهل ما بیشتر شود، احتمال ورود به فضایی تحت عنوان "جنگ روانی" بیشتر خواهد بود.
در عصر حاضر، شاهد بحرانهای غیرقابل پیشبینی زیادی هستیم، از جمله بلایای طبیعی و حوادث بزرگی مانند کرونا، سیل و زلزله. اگر از دوران کودکی تا آموزشهای عمومی (مانند تلویزیون) به ما آموخته شده باشد که چگونه در برابر بحران تابآوری داشته باشیم، حداقل اصول اولیه را بلد هستیم. اما اگر این دانش وجود نداشته باشد، در مواقع بحران ممکن است دچار بحرانهای عاطفی، واکنشهای نامناسب و تصمیمگیریهای نادرست شویم.
جنگ روانی تنها از سوی دشمن رخ نمیدهد، بلکه میتواند حتی از طریق خود بحرانهای طبیعی نیز به وجود آید. این نوع فشارها موجب اختلال در رفتارهای نرمال، تصمیمگیریهای عاقلانه، صبر، کنترل روابط و رفتارهای اخلاقی میشود. گاهی اوقات عواقب این رفتارها حتی بدتر از خود بحران اصلی است.
در چنین شرایطی، رسانهها نقش مهمی در تقویت یا تعدیل این فضای روانی دارند. البته طبیعی است که در زمان بحران، تنش روانی، اضطراب، خشم، اختلال در خواب و اشتها و سایر واکنشهای فیزیولوژیکی رخ دهد. اما وقتی این واکنشها بهطور اغراقآمیز و بدون کنترل ادامه پیدا کنند، فرد نمیتواند به راحتی نیازهای اولیه خود را برطرف کند و عملکردش تحت تاثیر قرار میگیرد.
چرا هنر (فیلم، موسیقی، ادبیات) ظرفیت مقابله با جنگ روانی را دارد؟
یکی از ظرفیتهای بنیادین هنر، بازسازی ذهنی و عاطفی افراد در لحظات دشوار است. هنر، بهویژه در قالبهایی مانند فیلم، موسیقی و ادبیات، میتواند فرد را از وضعیت روانی دفاعی و انفعالی خارج کرده و به آرامش، تامل، و بازیابی روانی سوق دهد. این ویژگی در مطالعات فرهنگی با عنوان «مصرف خیالپردازانه» شناخته میشود؛ مفهومی که نشان میدهد چگونه میتوان از طریق هنر، فاصلهای ذهنی با واقعیت تلخ بحران برقرار کرد.
البته این بهرهگیری از هنر باید در امتداد عادتها و علایق فرهنگی هر فرد باشد. کسی که بهطور روزمره با مطالعه یا تماشای فیلم سروکار نداشته، نمیتواند ناگهان با آثار سنگین ادبی یا سینمایی ارتباط برقرار کند؛ بنابراین توصیه میشود که در بحران، افراد همان مسیرهای فرهنگی پیشین خود را ادامه دهند؛ خواه از طریق موسیقی باشد، خواه انیمیشن، سریال یا فیلمهایی با محتوای انسانی و همدلانه.
یکی از ظرفیتهای بنیادین هنر، بازسازی ذهنی و عاطفی افراد در لحظات دشوار است. هنر، بهویژه در قالبهایی مانند فیلم، موسیقی و ادبیات، میتواند فرد را از وضعیت روانی دفاعی و انفعالی خارج کرده و به آرامش، تامل، و بازیابی روانی سوق دهد. این ویژگی در مطالعات فرهنگی با عنوان «مصرف خیالپردازانه» شناخته میشود؛ مفهومی که نشان میدهد چگونه میتوان از طریق هنر، فاصلهای ذهنی با واقعیت تلخ بحران برقرار کرد.
فیلم چگونه میتواند روحیه مقاومت و هویت جمعی را تقویت کند؟ آیا نمونهای در ذهن دارید؟
فیلم، بهعنوان رسانهای فراگیر و تاثیرگذار، این توانایی را دارد که مخاطب را با روایتهایی عمیق و انسانی همراه کرده و ذهن او را برای مدتی از فشار بحران دور کند. یک فیلم خوب میتواند زمینهساز نوعی «مقاومت روانی» شود؛ مقاومتی که صرفا بهمعنای ایستادگی فیزیکی نیست، بلکه به معنای بازیابی آرامش ذهنی، بازاندیشی، و استمرار حیات روانی در دل بحران است.
در تجربههای اخیر، شاهد بودیم که برخی آثار هنری دوباره مورد استقبال مردم قرار گرفتند. برای مثال، سریال «وضعیت سفید» که خاطرات دوران موشکباران را بازنمایی میکند، یا آثار سینمایی از کارگردانانی مانند علی حاتمی یا داریوش مهرجویی، بهدلیل روایتهای عمیق، ملی و انسانی، ظرفیت ایجاد همدلی و همبستگی جمعی دارند.
نقش ادبیات، بهخصوص شعر و داستان، در ساختن حافظه جمعی و مقابله با تحریفهای روانی چیست؟
ادبیات، بهویژه در قالب شعر و داستان، نقشی کلیدی در شکلگیری و پایداری حافظهی جمعی ایفا میکند. برخلاف رسانههای خبری که اغلب لحظهنگر و زودگذر هستند، ادبیات با ایجاد فاصلهی زمانی و تحلیلی، امکان روایتگری عمیقتر و ماندگارتر از بحرانها را فراهم میسازد.
ادبیات نهتنها تجربههای فردی را به روایتهای جمعی پیوند میزند، بلکه از فراموشی یا تحریف واقعیتها نیز جلوگیری میکند. بسیاری از آثار ماندگار درباره جنگ یا فجایع طبیعی، سالها پس از وقوع حادثه خلق شدهاند؛ زمانیکه نویسنده یا شاعر توانسته با تامل و پالایش ذهنی، روایتی انسانی و فراگیر ارائه دهد. این آثار در حافظهی فرهنگی یک ملت جای میگیرند، نه صرفا در آرشیوهای خبری.
پیشنهاد عملی شما برای تقویت تابآوری فرهنگی چیست؟
تنظیم مصرف رسانهای: در زمان بحران، کنترل آگاهانه ورودیهای رسانهای ضروری است. هر شهروند لازم نیست مانند تحلیلگر سیاسی، پیگیر همهی اخبار و جزئیات باشد. انتخاب منابع خبری محدود و معتبر برای اطلاعرسانی، و در عین حال بهرهگیری از ظرفیتهای مثبت رسانهای مانند فیلم، موسیقی یا برنامههای آرامشبخش میتواند تعادل روانی فرد را حفظ کند.
تداوم فعالیتهای شخصی و روزمره: انجام فعالیتهای ساده، اما آشنا مانند آشپزی، صحبت با دوستان، یا انجام کارهای دستی و هنری، به تقویت «حلقههای امن روانی» کمک میکند. این فعالیتها پیوستاری با زندگی عادی ایجاد میکنند و از فروپاشی روانی در برابر فشارهای بیرونی جلوگیری مینمایند.
استفاده از آثار هنری همدلانه و ملی: در شرایط بحرانی، بهرهگیری از محتواهایی که دارای بار عاطفی مشترک و حس همبستگی ملی هستند اهمیت دارد. آثاری که بتوانند از مرزهای سیاسی، اجتماعی یا طبقاتی فراتر روند، مانند سرودهای ملی، فیلمهای تاریخی یا روایتهایی با محوریت ارزشهای انسانی که میتوانند سرمایهی فرهنگی ما در مسیر عبور از بحران باشند.
در مجموع، هنر و رسانه، چنانچه با آگاهی و حساسیت فرهنگی بهکار گرفته شوند، نهتنها ابزاری برای دفاع در برابر جنگ روانی، بلکه ظرفیتی برای ساختن امید، آگاهی و پیوندهای جمعی در دل بحران خواهند بود.
انتهای پیام/