15:10 13 / 03 /1404

کوچینگ؛ یک نگاه تازه به انسان، کار و رهبری

کوچینگ؛ یک نگاه تازه به انسان، کار و رهبری
در دنیای پیچیده امروز، مدیریت سنتی با شکست مواجه می‌شود. جلسه‌ها تکراری می‌شوند، فشار بیشتر می‌شود و نتیجه کمتر. ولی سازمان‌هایی هستند که در شرایط مشابه، رشد می‌کنند و تیم‌هایشان متعهد باقی می‌ماند. رازشان در مدیرانی است که نقش خود را بازتعریف کرده‌اند: از کنترل‌گر به تسهیل‌گر.

خبرگزاری آنا - دکتر میلاد جلالوند، مربی و مدرس کسب و کار؛ در بسیاری از سازمان‌ها، وقتی کار‌ها طبق انتظار پیش نمی‌رود، مدیران سراغ اولین ابزار‌های شناخته‌شده می‌روند: جلسه‌های سنگین، تذکر‌های جدی، بازنگری در اهداف، یا اعمال فشار بیشتر بر کارکنان. در این میان، یک نکته مهم معمولاً از نظر دور می‌ماند: چرا این چرخه‌ها اغلب تکراری و بی‌نتیجه‌اند؟ و چرا بعضی تیم‌ها، حتی در شرایط سخت، رشد می‌کنند و متعهد می‌مانند؟
پاسخ این سؤال‌ها، شاید در جایی پنهان باشد که کمتر به آن فکر کرده‌ایم:    
در نقش واقعی مدیر.
بازتعریف نقش مدیر؛ از کنترل‌گر تا تسهیل‌گر رشد
مدیریت سنتی، بر پایه‌ی دستور، ارزیابی، کنترل و پاسخ‌گویی طراحی شده است. اما واقعیت سازمان‌های امروزی، پیچیده‌تر از آن است که با این ابزار‌ها بتوان پاسخ مؤثری به چالش‌ها داد.
در دنیای امروز، مدیر باید بیش از آن‌که دستور بدهد، راه گوش‌دادن را بلد باشد. بیش از آن‌که گزارش بخواهد، بتواند بین داده‌ها و دغدغه‌های انسانی، پیوند برقرار کند و این‌جا دقیقاً جایی‌ست که سبک کوچینگی در مدیریت معنا پیدا می‌کند.

کوچینگ چیست و چرا مدیران باید به آن مجهز باشند؟
کوچینگ، هنر کمک به دیگران برای فکر کردن بهتر، تصمیم‌گیری آگاهانه‌تر و حرکت مستقلانه‌تر است. در چارچوب سازمانی، مدیرِ کوچ کسی‌ست که به جای قضاوت، می‌پرسد. به جای صدور حکم، هم‌فکری می‌کند؛ و به جای مدیریت صرفِ عملکرد، به توسعه‌ی انسانی افراد می‌پردازد.
این سبک، نه تنها در تیم‌های فروش، بلکه در تمام بخش‌های سازمان کاربرد دارد: از منابع انسانی تا تولید، از مالی تا تحقیق و توسعه، از تیم‌های تازه‌کار تا مدیران ارشد.

چه زمانی مدیریت کوچینگی مؤثرتر است؟
در تجربه‌ی بسیاری از سازمان‌ها، کوچینگ در لحظات زیر بیشترین اثربخشی را دارد:
•    هنگامی که یک نیروی جدید به تیم می‌پیوندد و نیاز به هم‌راستاسازی دارد
•    زمانی که فردی با افت عملکرد مواجه است، اما هنوز توان بالقوه دارد
•    در فرآیند‌های جانشین‌پروری و توسعه‌ی منابع انسانی
•    هنگام مواجهه با تعارض یا بی‌انگیزگی پنهان در تیم
•    در دوره‌های تغییر، بازطراحی ساختار، یا پیاده‌سازی استراتژی جدید


چند اصل ساده برای تبدیل شدن به یک مدیر-کوچ

۱.شنیدن عمیق را تمرین کنید.     
نه فقط گوش دادن برای پاسخ، بلکه شنیدن برای فهمیدن.
۲.سؤال‌های باز و بدون قضاوت بپرسید.     
مثلاً: «به نظرت چطور می‌شه این مسئله را بهتر مدیریت کرد؟»
۳.فرصت کشف را به دیگران بدهید.     
همه‌ی پاسخ‌ها نباید از شما بیاید. کوچینگ یعنی ساختن فضای کشف، نه ارائه پاسخ.
۴.روی توسعه تمرکز کنید، نه فقط ارزیابی.     
بازخورد بدهید، نه برای مچ‌گیری، بلکه برای رشد و اصلاح.
۵.الگو باشید.     
کوچ خوب، خود نیز در مسیر رشد فردی است. تیم از شما یاد می‌گیرد، نه فقط با کلمات، بلکه با رفتارتان.

سخن پایانی
در دنیای امروز، سازمانی که صرفاً با کنترل و دستور اداره شود، دیر یا زود با بحران اعتماد، انگیزه و نوآوری مواجه خواهد شد. اما سازمانی که مدیرانش، کوچ باشند، به جای کنترل، توانمندسازی را محور قرار دهند، و به جای فشار، مسیر رشد را روشن کنند، سازمانی خواهد بود که از درون قوی می‌شود.
مدیریت به سبک کوچینگ، صرفاً یک تکنیک نیست؛ یک نگاه تازه به انسان، کار، و رهبری در جهان مدرن است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب