07:43 25 / 05 /1404

چرا بازی‌های آخرالزمانی و پساآخرالزمانی جذاب هستند؟

چرا بازی‌های آخرالزمانی و پساآخرالزمانی جذاب هستند؟
بازی‌های ویدیویی با تم‌های آخرالزمانی (Apocalyptic) و پساآخرالزمانی (Post-Apocalyptic) از دهه‌های گذشته تاکنون جایگاه ویژه‌ای در صنعت سرگرمی به خود اختصاص داده‌اند. عناوینی مانند The Last of Us، Fallout، Metro، و Horizon Zero Dawn نه‌تنها موفقیت‌های تجاری بزرگی کسب کرده‌اند، بلکه قلب میلیون‌ها بازیکن را تسخیر کرده‌اند. اما چه چیزی این ژانر را تا این حد جذاب می‌کند؟

بازی های آخرالزمانی به داستان‌هایی اشاره دارد که به وقوع یک فاجعه عظیم منجر به نابودی تمدن یا بشریت می‌پردازد، مانند پاندمی‌ها، جنگ‌های هسته‌ای، یا تهاجم موجودات بیگانه. پساآخرالزمانی، اما جهانی را توصیف می‌کند که پس از این فاجعه شکل گرفته، جایی که بازماندگان در تلاش برای بقا، بازسازی، یا یافتن معنا در جهانی ویران‌شده هستند. بازی‌هایی مانند The Last of Us (جهانی پس از یک پاندمی قارچی) یا Fallout (جهانی پس از جنگ هسته‌ای) نمونه‌های برجسته این ژانر هستند. جذابیت این بازی‌ها در توانایی آنها برای ترکیب داستان‌سرایی عمیق، گیم‌پلی چالش‌برانگیز، و پرسش‌های عمیق درباره بشریت نهفته است.

چرا بازی‌های آخرالزمانی و پساآخرالزمانی برای ما جذاب هستند؟

 دلایل روان‌شناختی جذابیت بازی‌های آخرالزمانی و پساآخرالزمانی

 ۱. مواجهه با ترس‌های بنیادین 
از منظر روان‌شناسی، بازی‌های آخرالزمانی به ما اجازه می‌دهند با ترس‌های بنیادین خود، مانند مرگ، نابودی، و ازدست‌دادن عزیزان، در محیطی امن مواجه شویم. روان‌شناسان معتقدند که نظریه مدیریت وحشت (Terror Management Theory - TMT) توضیح می‌دهد چرا انسان‌ها به داستان‌های آخرالزمانی جذب می‌شوند. این نظریه بیان می‌کند که آگاهی از مرگ باعث اضطراب وجودی می‌شود و ما از طریق فرهنگ، داستان‌ها، و بازی‌ها سعی می‌کنیم این اضطراب را مدیریت کنیم.

- شواهد در بازی‌ها: در The Last of Us، بازیکنان با جوئل (Joel) و الی (Ellie) همراه می‌شوند که در جهانی پر از خطر و ازدست‌رفتن تلاش می‌کنند تا رابطه‌ای خانوادگی بسازند. این داستان به بازیکنان اجازه می‌دهد با ترس از مرگ و ازدست‌دادن عزیزان مواجه شوند، درحالی‌که در محیطی خیالی و کنترل‌شده هستند.
- تحلیل روان‌شناختی: بازی‌های پساآخرالزمانی به ما امکان می‌دهند این ترس‌ها را تجربه کنیم بدون اینکه در دنیای واقعی با آنها مواجه شویم. این تجربه شبیه به کاتارسیس (Catharsis) در روان‌شناسی است، که به تخلیه هیجانی از طریق هنر یا داستان اشاره دارد.

 ۲. حس کنترل و بقا 
بازی‌های پساآخرالزمانی اغلب گیم‌پلی مبتنی بر بقا دارند، مانند مدیریت منابع، مبارزه با دشمنان، و تصمیم‌گیری‌های دشوار. این مکانیک‌ها به بازیکنان حس کنترل و خودکارآمدی (Self-Efficacy) می‌دهند، یعنی باور به توانایی خود برای غلبه بر چالش‌ها.

- شواهد در بازی‌ها: در Fallout ۴، بازیکنان باید منابع محدودی مانند غذا، آب، و مهمات را مدیریت کنند و انتخاب‌هایی انجام دهند که بر بقای خود و دیگران تأثیر می‌گذارد. این حس کنترل در جهانی آشوب‌زده، به بازیکنان احساس قدرت می‌دهد.
- تحلیل روان‌شناختی: طبق نظریه خودمختاری (Self-Determination Theory)، انسان‌ها به سه نیاز روان‌شناختی اساسی نیاز دارند: خودمختاری، شایستگی، و ارتباط. بازی‌های پساآخرالزمانی با دادن آزادی عمل (انتخاب‌های داستانی)، چالش‌های قابل‌حل (مبارزه و مدیریت منابع)، و روابط معنادار (مانند رابطه جوئل و الی)، این نیاز‌ها را برآورده می‌کنند.

 ۳. کاوش در هویت و روابط انسانی 
جهان‌های پساآخرالزمانی اغلب تمدن را از بین می‌برند و انسان‌ها را به حالت اولیه و غریزی بازمی‌گردانند. این موقعیت به بازیکنان اجازه می‌دهد پرسش‌های عمیقی درباره هویت، اخلاق، و روابط انسانی مطرح کنند.

  • شواهد در بازی‌ها: در Metro Exodus، آرتیوم (Artyom) در جهانی پساآخرالزمانی با انتخاب‌های اخلاقی دشوار مواجه می‌شود که هویت او را به‌عنوان یک قهرمان یا یک بازمانده خودخواه تعریف می‌کند. رابطه او با همسرش، آنا، و دیگر بازماندگان، نشان‌دهنده تلاش برای حفظ انسانیت در جهانی بی‌رحم است.
    - تحلیل روان‌شناختی: این بازی‌ها به بازیکنان اجازه می‌دهند نسخه‌های مختلفی از خود را آزمایش کنند، که به نظریه هویت اجتماعی (Social Identity Theory) مرتبط است. این نظریه بیان می‌کند که هویت ما از تعلقات گروهی و روابطمان شکل می‌گیرد، وبازی‌های پساآخرالزمانی این تعلقات را در شرایط بحرانی بررسی می‌کنند.

چرا بازی‌های آخرالزمانی و پساآخرالزمانی برای ما جذاب هستند؟

 دلایل فلسفی جذابیت بازی‌های آخرالزمانی و پساآخرالزمانی

 ۱. پرسش‌های اگزیستانسیالیستی درباره معنا 
جهان‌های پساآخرالزمانی اغلب فاقد ساختار‌های اجتماعی، مذهبی، یا اخلاقی سنتی هستند، که بازیکنان را با پرسش‌های اگزیستانسیالیستی درباره معنای زندگی مواجه می‌کند. ژان‌پل سارتر و آلبر کامو، فیلسوفان اگزیستانسیالیست، معتقد بودند که انسان‌ها در جهانی بی‌معنا باید معنای خود را خلق کنند.

- شواهد در بازی‌ها: در Horizon Zero Dawn، الوی (Aloy) در جهانی که توسط ماشین‌های هوشمند ویران شده، به دنبال هویت و هدف خود می‌گردد. این جست‌و‌جو به بازیکنان یادآوری می‌کند که حتی در جهانی خالی از معنا، می‌توان هدف ساخت.
- تحلیل فلسفی: طبق دیدگاه کامو، زندگی در جهانی پوچ (Absurd) نیازمند پذیرش این پوچی و خلق معنا از طریق عمل است. بازی‌های پساآخرالزمانی بازیکنان را تشویق می‌کنند تا از طریق انتخاب‌هایشان (مانند نجات دیگران یا تمرکز بر بقا) معنای شخصی خود را تعریف کنند.

 ۲. خیر و شر در جهانی بدون قانون 
جهان‌های پساآخرالزمانی اغلب فاقد قوانین اجتماعی هستند، که پرسش‌های فلسفی درباره خیر و شر را مطرح می‌کند. آیا انسان‌ها ذاتاً خوب هستند یا بد؟ این موضوع در فلسفه توماس هابز (که معتقد بود انسان در حالت طبیعی خود خودخواه و خشن است) و ژان‌ژاک روسو (که انسان را ذاتاً خوب، اما فاسدشده توسط جامعه می‌دانست) بررسی شده است.

- شواهد در بازی‌ها: در The Last of Us Part II، بازیکنان با انتخاب‌های اخلاقی پیچیده‌ای مواجه می‌شوند که مرز بین خیر و شر را محو می‌کند. رفتار‌های خشونت‌آمیز الی و ابی (Abby) نشان‌دهنده نزول به حالت طبیعی هابزی است، اما روابط عاطفی آنها نشان‌دهنده تلاش برای حفظ انسانیت است.
- تحلیل فلسفی: این بازی‌ها به ما نشان می‌دهند که خیر و شر نسبی هستند و به شرایط بستگی دارند. بازیکنان مجبور می‌شوند تصمیم بگیرند که آیا برای بقا باید اخلاق را کنار بگذارند یا خیرخواه باقی بمانند.

 ۳. امید و بازسازی 
بازی‌های پساآخرالزمانی اغلب داستانی از امید و بازسازی روایت می‌کنند، که با مفهوم فلسفی رستگاری مرتبط است. این بازی‌ها نشان می‌دهند که حتی در تاریک‌ترین لحظات، امکان بازسازی و رشد وجود دارد.

- شواهد در بازی‌ها: در Days Gone، دیکن سنت جان (Deacon St. John) در جهانی پر از زامبی‌ها به دنبال امید و ارتباط انسانی است. تلاش او برای محافظت از دیگران و یافتن معنا در روابطش، نمونه‌ای از رستگاری است.
- تحلیل فلسفی: از دیدگاه مارتین هایدگر، فیلسوف اگزیستانسیالیست، انسان‌ها از طریق مواجهه با مرگ و نیستی به اصالت (Authenticity) می‌رسند. بازی‌های پساآخرالزمانی بازیکنان را به این مواجهه دعوت می‌کنند و آنها را تشویق می‌کنند تا از طریق انتخاب‌هایشان به اصالت برسند.

چرا بازی‌های آخرالزمانی و پساآخرالزمانی برای ما جذاب هستند؟

دلایل فرهنگی و اجتماعی جذابیت این بازی‌ها

 ۱. بازتاب نگرانی‌های مدرن 
بازی‌های آخرالزمانی و پساآخرالزمانی اغلب نگرانی‌های معاصر مانند تغییرات اقلیمی، پاندمی‌ها، و جنگ‌های جهانی را بازتاب می‌دهند. این موضوع باعث می‌شود بازیکنان احساس کنند که این داستان‌ها به واقعیت‌های زندگی آنها مرتبط هستند.

- شواهد در بازی‌ها: The Last of Us با داستان یک پاندمی قارچی، به‌ویژه پس از همه‌گیری کووید-۱۹، برای بسیاری از بازیکنان واقعی‌تر به نظر آمد. Fallout نیز با نمایش عواقب جنگ هسته‌ای، به ترس‌های مدرن درباره تسلیحات هسته‌ای اشاره دارد.
- تحلیل فرهنگی: این بازی‌ها به ما کمک می‌کنند تا با اضطراب‌های جمعی خود، مانند فروپاشی تمدن یا فجایع زیست‌محیطی، کنار بیاییم. آنها به‌عنوان یک آینه عمل می‌کنند که نگرانی‌هایمان را بازتاب می‌دهند و به ما امکان می‌دهند آنها را در محیطی خیالی پردازش کنیم.

 ۲. جذابیت ضدآرمان‌شهر (Dystopia) 
جهان‌های پساآخرالزمانی اغلب به‌عنوان ضدآرمان‌شهر (Dystopia) طراحی می‌شوند، جایی که ساختار‌های اجتماعی فروپاشیده و انسان‌ها باید خودشان را بازتعریف کنند. این موضوع برای مخاطبان مدرن که با پیچیدگی‌های جامعه صنعتی و تکنولوژیک دست‌وپنجه نرم می‌کنند، جذاب است.

- شواهد در بازی‌ها: در Cyberpunk ۲۰۷۷، اگرچه تم اصلی سایبرپانک است، اما عناصر پساآخرالزمانی در دنیای آشوب‌زده و فاسد نایت‌سیتی دیده می‌شود. بازیکنان در این جهان با انتخاب‌هایی مواجه می‌شوند که هویت و ارزش‌هایشان را به چالش می‌کشد.
- تحلیل فرهنگی: ضدآرمان‌شهر‌ها به ما اجازه می‌دهند جامعه خود را نقد کنیم و درباره جایگزین‌های ممکن تأمل کنیم. این بازی‌ها ما را به پرسیدن سؤالاتی درباره عدالت، قدرت، و اخلاق در جامعه تشویق می‌کنند.

 ۳. حس ماجراجویی و اکتشاف 
جهان‌های پساآخرالزمانی اغلب محیط‌های وسیع و مرموزی ارائه می‌دهند که بازیکنان را به اکتشاف دعوت می‌کنند. این حس ماجراجویی با نیاز انسان به کاوش و کشف ناشناخته‌ها همخوانی دارد.

- شواهد در بازی‌ها: Horizon Zero Dawn و Fallout: New Vegas جهان‌های باز و گسترده‌ای ارائه می‌دهند که پر از رازها، خرابه‌ها، و داستان‌های ناگفته هستند. این محیط‌ها بازیکنان را به کاوش و کشف تاریخچه جهان بازی تشویق می‌کنند.
- تحلیل فرهنگی: این حس اکتشاف به ما امکان می‌دهد با نیاز‌های ابتدایی خود، مانند کنجکاوی و میل به تسلط بر محیط، ارتباط برقرار کنیم.

چرا بازی‌های آخرالزمانی و پساآخرالزمانی برای ما جذاب هستند؟

بازی‌های آخرالزمانی و پساآخرالزمانی به دلایل متعدد روان‌شناختی، فلسفی، و فرهنگی برای ما جذاب هستند. از منظر روان‌شناختی، این بازی‌ها به ما اجازه می‌دهند با ترس‌های بنیادین خود مواجه شویم، حس کنترل و خودکارآمدی را تجربه کنیم، و هویت و روابط انسانی را کاوش کنیم. از منظر فلسفی، آنها پرسش‌هایی درباره معنا، خیر و شر، و رستگاری مطرح می‌کنند که ما را به تأمل درباره وجود خود دعوت می‌کنند. از منظر فرهنگی، این بازی‌ها نگرانی‌های مدرن ما را بازتاب می‌دهند، نقدی بر جامعه ارائه می‌کنند، و حس ماجراجویی را در ما بیدار می‌کنند. برای مخاطبان رسانه‌های خبری، این بازی‌ها نه‌تنها سرگرمی، بلکه دریچه‌ای به سوی درک عمیق‌تر روان انسان، اخلاق، و آینده بشریت هستند.

 

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا