تیر بر گلوی نوزاد/ لحظهای که آسمان خون گریست

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، هفتمین روز ماه محرم، روز مظلومترین شهید دشت کربلاست؛ نوزادی شیرخواره، بیسلاح، بیدفاع و تشنه. این روز در سنت عزاداری شیعه، روز عزای حضرت علیاصغر (ع) نامیده میشود؛ طفل شیرخوارهای که شهادتش، سندی بیبدیل بر مظلومیت و حقانیت قیام عاشوراست.
وقتی فریادرسی باقی نمانده بود
ظهر عاشورا، لحظات واپسین حیات اردوگاه حق بود. صدای شمشیرها فرو نشسته بود و جای آن، فریادهای یتیمی و نالههای عطش از خیمهها بلند شده بود. یاران امام حسین (ع) همگی به شهادت رسیده بودند. امام، آماده رفتن به میدان شد. پیش از رفتن، با ندایی بلند به اهل میدان نهیب زد: «هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنا؟ هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عن حَرمِ رسول الله؟ هَل مِن مُوَحِّدٍ یَخافُ الله فینا؟» پاسخی نیامد، جز شیون زنان از خیمهها.
در این لحظه، امام حسین (ع) به کنار خیمه آمد.
روایت نخست: لحظه وداع، لحظه قربانی شدن
حضرت زینب (س) طفل را در پارچهای پیچید و نزد امام آورد. علیاصغر گرسنه و تشنه، با بدنی نحیف و چشمانی کمفروغ بود.
امام او را در آغوش گرفت تا وداع کند. اما پیش از آنکه لبهایش به صورت نوزاد برسد، تیر سهشعبهای از سوی لشکر ابن سعد پرتاب شد. حرملهبنکاهل اسدی، آن تیر را رها کرد. تیر به گلوی کودک نشست و آن را در جا برید.
امام دستان خود را زیر گلوی علیاصغر (ع) گرفت تا خونش بر زمین نریزد. دستها پر از خون شد. آنگاه امام، خونها را به سوی آسمان پاشید و فرمود: «هون علیّ ما نزل بی أنه بعین الله... خدایا! بر من آسان است این داغ بزرگ، چون تو شاهدی.
روایت دوم: درخواست آب برای کودک تشنه
در برخی منابع مانند «ارشاد» شیخ مفید و «الملهوف» سید بن طاووس، نقل دیگری نیز آمده است.
امام، کودک را روی دستان بلند کرد و خطاب به لشکر دشمن گفت: «یا قوم! إن قتلتم الرجال فما بال هذا الطفل؟ فإن لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل.»ای مردم! اگر به من رحم نمیکنید، به این کودک رحم کنید. اگر گمان میکنید من گناهکارم، این نوزاد که گناهی ندارد!
مردم نه تنها پاسخ ندادند، بلکه با اشاره عمرسعد، حرمله تیر را پرتاب کرد. تیر از گلوی علیاصغر گذشت. برخی نقل کردهاند تیر آنقدر سهمگین بود که از گلوی کودک عبور کرده و بر بازوی امام نیز نشست.
واکنش آسمان و قضاوت زمین
پس از آنکه خون کودک را به آسمان افشاند، امام نگاهی به آسمان کرد و گفت: «اللهم لا یَکونَنَّ أهونَ علیک مِن فَصیص ناقةِ صالح...»؛ خدایا! این طفل، کمتر از بچه شتر حضرت صالح نیست که بهخاطرش قوم ثمود هلاک شدند.
در برخی منابع آمده، در همان لحظه، ندایی از آسمان شنیده شد: «یا حسین! دعه، فإن له مُرضعاً فی الجنة.»؛ای حسین! او را واگذار، که برایش شیردهندهای در بهشت مهیا شده است.»
خاکسپاری در میدان نبرد
نقل مشهور دیگر (در کتابهایی مانند «مقتل خوارزمی» و «الملهوف») آوردهاند که امام با غلاف شمشیر خود، قبری در پشت خیمهها حفر کرد. بدن نوزاد را با خون پاک خود آغشته کرد و او را در خاک نهاد.
نامش علی بود، اما شاید عبدالله
در برخی منابع، نام این طفل را «عبدالله» ذکر کردهاند؛ مانند شیخ مفید در «ارشاد» و طبری. اما چون در برخی متون نیز از او با عنوان «علیاصغر» یاد شده، این نام نیز در میان مردم شهرت یافته است.
برخی محققان بر این باورند که علیاصغر لقب کودک است و عبدالله نام او. ولی هیچ گزارش دقیقی وجود ندارد که این نامها را با قطعیت تأیید یا رد کند.
علیاصغر، سند مظلومیت و حقانیت
این پرسش تا همیشه باقی خواهد ماند: «چرا باید کودکی شیرخواره، در میدان جنگ کشته شود؟»
پاسخ، در دل ماجراست: دشمن حتی به طفل نوزاد حسین هم رحم نکرد و این خود، گویاترین دلیل بر مظلومیت امام حسین (ع) است. در کدام جنگ، کودک را هدف تیر میسازند؟ در کجای تاریخ، به جای آب، تیر بر لب خشکیده نوزاد مینشیند؟
شهادت پایان یک کودک، آغاز یک نهضت
پس از شهادت علیاصغر، امام به سوی میدان رفت. دلی پُر از داغ علیاکبر، قاسم، عباس و حالا علیاصغر؛ و امام حسین (ع)، این طفل را به قربانگاه برد تا بگوید: همه چیز را دادهام و هنوز استوارم.
انتهای پیام/