مترجم قزاقستانی در گفتوگو با آنا مطرح کرد
ایدهای که از تهران شکل گرفت و در آلماتی کامل شد/ حاضرم لیدر گردشگران ایرانی شوم!

عمر خانوا درباره وضعیت کتابخوانی در قزاقستان نیز گفت: کتابخوانی در کشور ما خیلی کم است چون همه به تلفن همراه وابسته شدیم و سعی میکنیم مطالب خیلی کوتاه را بخوانیم و کمتر کسی مطالب طولانی را مطالعه میکند. به همین دلیل این پروژه اخیر که منتشر کردیم با اقبال مواجه شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، غرفه امسال کشور قزاقستان یکی از عجیبترین غرفهها در بخش بینالملل سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران بود، غرفهای که تنها چهار روز اول نمایشگاه میزبان قزاقها بود و پس از آن به پاکستانیها سپرده شد و در همان چهار روز اول به دلیل تسلط مسئول غرفه به زبان فارسی، بازدیدکنندگان فراوانی هم داشت.
در یکی از همین روزهای پررفتوآمد سری به این غرفه زدیم و با گوهر عمر خانوا، مترجم قزاقستانی و نماینده انتشارات اُتباسه گفتوگو کردیم.
این مترجم در پاسخ به خبرنگار آنا درباره پیشینه انتشارات اتباسه گفت: این انتشارات بیشتر در زمینه تعلیم و تربیت بچهها و احیای هویت قزاقها کار میکند. معنی تحت الفظی نام این انتشارات میشود خانوادهای که دور آتش نشستند و بیشتر آثارش پیرامون تحکیم خانواده است. در این انتشارات به دنبال احیای مسائلی هستند که در زمان شوروی از دست رفته است. ما میخواهیم به آداب، رسوم و دین خودمان برگردیم و کتابهایی داریم که با این مضامین که معنی محبت چیست؟ معنی تخصص چیست؟ انسان متمدن کیست؟ و کتابهایی که به ما میگوید بچههایمان را چطور بزرگ کنیم که در آینده به مردم خدمت کنند.
وی با اشاره به سابقه حضور در نمایشگاه کتاب تهران گفت: قزاقستان سومین بار است که در این رویداد شرکت میکند. ما در سال قبل روز دهم نمایشگاه با مهدی میرعظیمی نویسنده ایرانی آشنا شدیم. ایشان یک نسخه از کتابشان را به من دادند و این کتاب را به قزاقستان بردم، از داستانهای آن خوشم آمد و ترجمهاش کردم. این اثر مجموعهای از ۵۰ داستان کوتاه است که هر قصه در یک برگه کاغذ نوشته شده تا هر شخصی بتواند روزانه یک برگه بخواند. یعنی کسانی که میترسند یک کتاب سنگین و طولانی را در دست بگیرند، روزانه یک ورق کاغذ در دست میگیرند.
وی افزود: این پیشنهاد با استقبال انتشارات اتباسه مواجه شد و آنها گفتند تمام طراحی، ویراستاری و... را انجام میدهند. پس از چاپ اثر آقای میرعظیمی را به قزاقستان دعوت کردیم و در روز ملی کتاب قزاقستان در کتابخانه ملی در آلماتی این کتاب با حضور مولف منتشر شد. این ماجرا بزرگترین اتفاق و نتیجهای بود که پس از حضور در نمایشگاه کتاب تهران رخ داد. کاری که در این نمایشگاه شروع شد در قزاقستان ادامه پیدا کرد و ما امسال این کتاب را در غرفه انستیتو فرهنگی اکو هم در روز اول نمایشگاه کتاب تهران با حضور مولف و مترجم رونمایی کردیم.
این مترجم قزاق با اشاره به ارزش فرهنگی نمایشگاه کتاب تهران عنوان کرد: نمایشگاه کتاب فقط برای این نیست که ۱۰ روز دور هم بنشینیم و برویم، بلکه با چنین کارهایی که اتفاق میافتد، با طرحها و ایدههای جدید و اجرای کارها طی یک سال و برنامهریزیهای مختلف و ملاقات و سفر و... روند این رویداد ادامه پیدا میکند. من کارهایی قبل، حین و پس از نمایشگاه دارم و در دفترم هرچه در زمان نمایشگاه مینویسم مثل تکالیف است که طی یک سال باید انجام شود تا برای نمایشگاه بعدی آماده شوم.
وی افزود: من با برخی افراد و انتشاراتیها از قبل ارتباط داشتم و غرفههایشان را دیدم و بعضی از نویسندهها و انتشاراتیها هم برای مذاکره پیش ما آمدند. البته نمیدانم چرا بیشتر آثاری که برای ترجمه به ما معرفی کردند بیشتر در حوزه رمان بود! ولی در کل خیلی دوست دارم بدانم چه چیزی بیشتر در ایران چاپ میشود و مخاطبان ایرانی این روزها چه آثاری را بیشتر میخوانند و چه چیزی دارند که به درد قزاقستان بخورد.
عمر خانوا درباره وضعیت کتابخوانی در قزاقستان نیز گفت: کتابخوانی در کشور ما خیلی کم است چون همه به تلفن همراه وابسته شدیم و سعی میکنیم مطالب خیلی کوتاه را بخوانیم و کمتر کسی مطالب طولانی را مطالعه میکند. به همین دلیل این پروژه اخیر که منتشر کردیم با اقبال مواجه شد. هر انسانی باید از این متون و مطالب کم شروع کند تا این روش یک تمرینی باشد برای انس پیدا کردن با کتاب و رفتن به سمت کتابهای بزرگ. این آثار چون خیلی کم و کوتاه است بسیار کاربردی است، مثلا مادر و بچه میتوانند با هم بخوانند و راجع به آن صحبت کنند و اینگونه رابطه مادر و فرزند بهتر میشود و بچهها هم به خواندن کتاب عادت میکنند.
وی افزود: این مجموعه در قزاقستان بازخورد خیلی خوبی داشت و در شبکههای اجتماعی هم فیلم های مختلفی میبینیم که مثلا همه این ۵۰ ورق را روی زمین گذاشتهاند و یکی را انتخاب میکنند برای خواندن. ما یک علاقهمندی برای خواندن کتاب ایجاد کردیم و این مسئولیت را داریم که این مسیر را ادامه دهیم. خوشبختانه آقای میرعظیمی ۱۵۰ داستان دیگر هم دارد که میتوان آنها را ترجمه کرد و ترجمه جلد دوم کتاب یک صفحهای اولین کاری است که من در بازگشت به قزاقستان انجام میدهم.
این مترجم در پایان سخنانش درخصوص تسلطش به زبان فارسی و شناختش نسبت به ایران توضیح داد: من ۱۴ سال در ایران زندگی کردم و همه جای آن را گشتم. البته یک سال است که برگشتم به قزاقستان و امسال از آنجا به تهران سفر کردم ولی من جاهایی از ایران را رفتم که کمتر کسی رفته و میتوانم گردشگران ایرانی را هم به عنوان لیدر همراهی کنم!
انتهای پیام/
ارسال نظر