یادداشت اختصاصی

«فردوسی»؛ پاسبان خرد و هویت و «شاهنامه»؛ سند زنده و جاودانه‌ تاریخ و فرهنگ ایران زمین است

«فردوسی»؛ پاسبان خرد و هویت و «شاهنامه»؛ سند زنده و جاودانه‌ تاریخ و فرهنگ ایران زمین است
استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: اینکه شاهنامه را شناسنامه هویتی ایرانیان میدانند، بسیار شایسته و بجاست.

در پی اهانت یک بلاگر به فردوسی و اثر ارزشمندش شاهنامه، دکتر سعید تقدیری استاد زبان و ادبیات فارسی در یادداشتی اختصاصی برای آنا نوشت: کاش میشد بعضی ها را درک کرد! اما واقعا نمیشود. چطور ممکن است که برخی از افراد در تمام علوم و فنون زمان خود علامه دهر باشند؟ همان ها که تا حرف از درد و بیماری میشود، نسخه ای تجویز میکنند و در امور سیاسی، شبیه یک دیپلمات کارکشته، تحلیل های متنوعی ارائه میدهند.

اصلا انگار هنر در خون آنهاست و چنان از سینما، فلسفه، تاریخ و جامعه شناسی حرف میزنند که گویا در هر کدام از این رشته ها، تحصیلات عالی دارند.

احتمالا شما هم، کم و بیش اینگونه تیپ های شخصیتی را می شناسید؛ چراکه اطراف ما پر از افرادی است که بدون هیچ تخصص و سررشته ای خود را نخود هر آشی می کنند. در این صورت، پس چرا در دانشگاه ها، رشته های مختلف تحصیلی وجود دارد.

واقعا بعضی ها نمیدانند، به همان اندازه که پزشکی و جراحی تخصصی است، ادبیات فارسی و ریزه کاری های آن هم به طور آکادمیک و تخصصی مورد توجه قرار میگیرد.

این میتواند ایده آل ترین راه پیشرفت برای مردم یک جامعه باشد. آنجا که هرکسی در حد سواد و تخصص حرفه ای خود اظهار نظر می کند.

 در مناظره ها، افرادی که با هم گفتگو میکنند متخصصند، یکی میگوید و انتقاد میکند، دیگری با استدلال های علمی و ارزشی پاسخ او را می دهد. در این روش، حتی سخنان نامتعارفی که به مزاج ما خوش نمی آید هم قابل تأمل است چراکه گوینده را اهل فن میدانیم و از او انتظار داریم تا برای اثبات گفته های خود، دلایل روشنی بیاورد. اگر غیر از این باشد، هرکس و ناکسی می آید و تبر به ریشه های ادبی و تاریخی ایران میزند. با اراجیف بی ربط، فردوسی و شاهنامه اش را به سخره میگیرد و هرآنچه نباید را به مخاطب خود القا می کند.

جدا از شخصیت و تخصص نامربوط گوینده، آیا واقعا این وصله ها و ایرادات به شاهنامه میچسبد؟ جایگاه این کتاب و ارزش نوشتاری اش تا چه اندازه زیر ذره بین انتقادهاست؟

اولین اشتباهی که عموم مردم در مورد شاهنامه فردوسی دارند آن است که این کتاب را مجموعه ای از داستانهای خیالی و غیرواقعی فرض کرده اند که بود و نبودش هیچ تاثیری در تاریخ، فرهنگ و ادبیات این مرز و بوم، نداشته و ندارد.

داشتن همین تصور، بیانگر آن است که ما شناخت درستی از شاهنامه نداریم. اگر شاهنامه را نخوانده ایم هرگز نمیتوانیم درک کنیم که در سطوح کلمات، لایه های عمیقی از مسایل مختلف انسانی و اخلاقی نهفته است.

اینکه شاهنامه را شناسنامه هویتی ایرانیان میدانند، بسیار شایسته و بجاست.

اگر از کسی بپرسند نام و نشانت چیست و از کجا آمده ای؟ آیا مگر غیر از این است که براساس شناسنامه او، هویتش را بشناسیم؟ در حقیقت شاهنامه فردوسی برای ما همین جایگاه را دارد. در بیش از هزار و چهل و اندی سال پیش، به روزگارانی که هنوز علم باستان شناسی وجود نداشت، این فردوسی بود که ما را به ما معرفی کرد. ساده تر بگوییم: اگر کسی از شما خواست که با بیان جزییات «ایران» را معرفی کنید، حتما شاهنامه ای را در اختیارش قرار دهید تا عمیق بخواند.

در شاهنامه فردوسی، داستان ها سطحی ترین لایه این کتابند. آنچه نادیده گرفته میشود، موضوعات بین داستانی است.

فردوسی با هنرمندی مثال زدنی، به همه آداب و رسوم، روابط زناشویی، نحوه تعیین مالیات، انواع لباسها، خوراکیها، مراسم سوگواری و جشن ها، اعتقادات دینی، انواع مشاغل، همچنین به مسایل مختلف دیگر پرداخته است.

در شناخت بعضی از این موارد ما هیچ منبع دیگری بجز شاهنامه فردوسی نداریم. آنچه اهمیت دارد، فهم درست داستان های شاهنامه است. آیا هدف فردوسی از سرایش شاهنامه، تنها بیان داستان بوده است؟ بی شک نه. برای همین می بایست پوسته های داستانی را کنار زد تا به مغز ماجرا دست بیابیم.  

اهمیت دیگر شاهنامه در مرمت و بازیابی هویت آسیب دیده ایرانی هاست که بعد از حمله اعراب اتفاق افتاد. با تسلط آنها بر این سرزمین و صدمات روحی و شخصیتی به جا مانده از تفکرات ضد ایرانی، وجود شاهنامه باعث شد تا ایرانی ها، ماهیت متلاشی شده خود را بازیابند.

 این حقیقت را میتوان در پیوند مردمان این سرزمین با شاهنامه به خوبی دید. خوشنویسان و هنرمندان این کتاب را به هنر تذهیب و صحافی ثبت و ضبط کردند و نگارگران، جلوه ای از داستان های آن را در عالی ترین حد ممکن، به تصویر کشیدند. حتی رد پای شاهنامه در ورزش های پهلوانی و باستانی ایران، به وضوح قابل مشاهده است.

 دکتر اسلامی ندوشن در جایی مینویسد: «فردوسی دانست که طبع و وقت خود را در چه راهی به کار اندازد. موضوعی را برای سرودن انتخاب کرد که به اهمیت آن ایمان داشت. نه تنها برای آنکه سرگذشت حماسی قوم ایرانی بود، بلکه نیز از آن جهت که حکمت و فرزانگی دوره ها و نسل های گوناگون را در خود نهفته بود...»

علاوه بر این ها، وجود شاهنامه، سندی بر قابلیتهای زبان فارسی است. در دوره ای که زبان عربی به عنوان زبان علمی و اداری ایران مورد توجه است، این فردوسی بود که یک تنه، دستی به سر و روی ادبیات فارسی کشید.

کمی فکر کنید که اگر شاهنامه فردوسی نبود، شاید ما امروزه به جای واژه «دراز» که فارسی است از کلمه «طویل» عربی استفاده میکردیم و چه بسا که زبان و خط ما در طول زمان، تغییر شکل میداد و به کلی، عربی میشد. ما از فردوسی عزیز سپاسگزاریم که با خلق شاهنامه اش توانست خون تازه ای در رگان فرهنگ و ادبیات ایران جاری کند و جای آن دارد تا از او معذرت بخواهیم، اگر نتوانستیم آنگونه که باید به دقت این کتاب را بخوانیم. از او حلالیت میطلبیم اگر گاهی با کارهای خواسته یا ناخواسته ای که داشتیم، او و شاهنامه اش را به سخره گرفتیم. اگرچه جایگاه و ارزش این کتاب، ثابت کرده است که هرگاه کسی برای تخریب ارزش های ملی و هویتی ما دهان باز کرد، بی اعتباری و ناقواره گی خود را به نمایش گذاشت که به قول حافظ:

آنچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست / ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست  

اما سخنی کوتاه با آقایان: نمایندگان محترم مجلس، آیا به فکر حفظ شخصیت های ملی- تاریخی ایران هستید؟ شما را به خدا قسم کاری کنید تا قوانین محکمی برای جلوگیری از بی حرمتی به ارزش های ملی مانند فردوسی یا شاهنامه و امثال آن وضع شود. جناب دادستان محترم قضایی، لازم است تا با روشهای قانونی، با آنان که مازوخیسم جلب توجه دارند، برخورد جدی شود تا دیگران به خود اجازه ندهند ایرانمان را حقیر و بی مایه معرفی کنند. 

 

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا