برشی از کتاب «پاسیاد پسر خاک»/ نحوه آشنایی مرحوم ابوترابی و شهید چمران چگونه بود؟

برشی از کتاب «پاسیاد پسر خاک»  نحوه آشنایی مرحوم ابوترابی و شهید چمران چگونه بود؟
نحوه آشنایی مرحوم ابوترابی و شهید مصطفی چمران یکی از مواردی است که در کتاب «پاسیاد پسر خاک» به آن پرداخته شده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، «پاسیاد پسر خاک» زندگی و زمانه حجت‌الاسلام سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد را در دو بخش پیش از انقلاب اسلامی و پس از انقلاب روایت می‌کند. این اثر که نخستین‌بار در سال ۱۳۸۸ منتشر شده، اکنون به چاپ یازدهم رسیده و با طراحی جلد جدید و تغییرات ظاهری در بازار کتاب عرضه شده است.

سیر زندگی و مبارزات مرحوم سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد به‌صورت روزشمار (کرنولوژی)، در دو بخش و هر بخش شامل سه فصل است. بخش اول دربرگیرنده موضوعات پیش از انقلاب و پیشینه خانوادگی، تولد، دوران کودکی و نوجوانی، تحصیلات کلاسیک و حوزوی، حضور و فعالیت در عرصه‌های سیاسی در قم، نجف و تهران و همکاری با شهید سیدعلی اندرزگو است.

بخش دوم به مسائل بعد از پیروزی انقلاب اسلامی می‌پردازد که مهم‌ترین فراز‌های این بخش حضور مرحوم ابوترابی در ستاد جنگ‌های نامنظم، ۱۰ سال اسارت، نمایندگی مقام معظم رهبری و دو دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی است.

این کتاب در بیست‌وهشتمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شایسته تقدیر شناخته شد و در نوزدهمین دوره هفته کتاب (آبان ۱۳۹۰) از آن تقدیر شد.

همچنین در بیستمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت با عنوان رویداد ملی «آزادگان ایران» که روز ۷ شهریور ۱۴۰۴ در قزوین برگزار می‌شود، برای نخستین‌بار از تقریظ حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب بر کتاب «پاسیاد پسر خاک» رونمایی می‌شود.

در ادامه، بخش‌هایی از متن این کتاب آمده است:

آشنایی با شهید چمران

آشنایی ابوترابی با دکتر چمران به سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب می‌رسد. زمانی که سیدعلی اندرزگو برای آموزش و تهیه اسلحه راهی لبنان شده بود. ابوترابی نقل کرده است: سیدعلی اندرزگو یکی از بهترین خاطرات سفر لبنان را ملاقات و آشنایی با شهید چمران می‌دانست. همواره از ایشان به خوبی و با دنیایی عظمت یاد می‌کرد. با تعریف و تمجید از سردار شهید دکتر چمران ما را در غیاب دکتر، مرید و علاقه‌مند این مرد خدا کرده بود. جداً به بلندی روح و ایمان و اخلاص دکتر عشق می‌ورزیدیم.

تعیین پاس‌های نگهبانی شب به روش ابوترابی

خاکریز ما با روستای دب حردان حدود دو سه کیلومتر فاصله داشت. آن شب بعد از اینکه برای خودمان سنگر کندیم اخوی (ابوترابی) آمد و پاس‌های نگهبانی را مشخص کرد. پاس‌ها از ۱۲ شب شروع می‌شد. من پاس اول بودم، خودش هم پاس دوم. به من گفت: ساعت ۲ بیا و مرا بیدار کن. بعد از اینکه پاس ایشان شروع شد دیگر کسی را تا صبح بیدار نکرد و یکسره نگهبانی داد تا بچه‌ها استراحت بیشتری بکنند.

برشی از کتاب «پاسیاد پسر خاک»/ نحوه آشنایی مرحوم ابوترابی و شهید چمران چگونه بود؟

فرشته‌ها تمام دارایی پیرمرد عرب را آوردند

بعد از آزادسازی روستای دب حردان، شروع به گشت در روستا کردیم تا به تغییر و تحولاتی که عراقی‌ها انجام داده‌اند پی ببریم. در بازرسی از منازل اشیاء قیمتی و فرش‌ها را جمع کرده در کناری می‌گذاشتیم تا خراب نشود. در حین جست‌و‌جو مبلغ ۹۰ هزار تومان در منزل شخصی به نام حاج سلمان حردانی پیدا کردیم. آن پول را به عقب آوردیم. از طریق مدارک موجود شروع به جست‌و‌جو کردم تا محل سکونت خانواده حاج سلمان را پیدا کنم.

حاج سلمان که پیرمردی کهنسال بود نمی‌توانست به راحتی فارسی صحبت کند. وقتی به ایشان گفتم: مقداری پول از روستای حردان نزد من است، آن پیرمرد دست‌ها را به سوی آسمان بالا برد و شروع کرد به گریه کردن و شکرگزاری خداوند. پیرمرد حردانی که ۹۰ سال سن داشت برایمان تعریف کرد با شنیدن خبر پیش روی عراق تمام گوسفندانمان را به شهر آوردیم و فروختیم. این ۹۰ هزار تومان همه دارایی ما بود. حالا فکر می‌کنیم فرشته‌های خداوند آن را برای ما آورده‌اند».

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا