در گفت‌و‌گو با آنا مطرح شد

ماجرای عهدی که سید آزادگان با خدا بست

ماجرای عهدی که سید آزادگان با خدا بست
حاج آقای ابوترابی همیشه به ما توصیه می‌کرد که «هر جا که گرفتاری مادی و معنوی داشتید، با خداوند متعال پیمان ببندید و روی عهدتان بمانید».

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، کتاب «پاسیاد پسر خاک»، زندگی و زمانه حجت‌الاسلام سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد به قلم محمد قبادی است که در انتشارات سوره مهر منتشر شده است. این کتاب، زندگینامه و فعالیت‌های مرحوم ابوترابی را در دو بخش پیش و پس از انقلاب اسلامی روایت می‌کند. «پاسیاد پسر خاک» نخستین‌بار در سال ۱۳۸۸ منتشر شده، اکنون به چاپ یازدهم رسیده و با طراحی جلد جدید و تغییرات ظاهری در بازار کتاب عرضه شده است.

این کتاب در بیست‌ و هشتمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شایسته تقدیر شناخته شد و در نوزدهمین دوره هفته کتاب (آبان ۱۳۹۰) از آن تقدیر شد.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در ادامه نگارش تقریظ بر آثار خواندنی در حوزه ادبیات مقاومت، این بار تقریظی بر این کتاب نوشته‌اند. حالا قرار است در بیستمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت با عنوان رویداد ملی «آزادگان ایران» که روز ۷ شهریور ۱۴۰۴ در قزوین برگزار می‌شود، برای نخستین‌بار از تقریظ حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب بر کتاب «پاسیاد پسر خاک» رونمایی شود.

ماجرای عهدی که سید آزادگان با خدا بست

در همین ارتباط، باقر عباسی از آزادگان دوران دفاع مقدس و همبند زنده یاد ابوترابی در دوران اسارت در گفت‌و‌گو با خبرنگار آنا گفت: من به عنوان نیروی داوطلب بسیجی توفیق حضور در جبهه را داشتم و در پانزدهم دی ماه سال ۱۳۶۰ یعنی ۱۴ ماه پس از آغاز جنگ به اسارت درآمدم. این اتفاق در منطقه عملیاتی غرب کشور و در ارتفاعات شیاکوه رخ داد و من و همرزمانم در جریان عملیات پدافند در محاصره نیرو‌های دشمن قرار گرفتیم و اسیرمان کردند. درتابستان سال ۱۳۶۹ و با آغاز موج بازگشت اسرا، من هم به آغوش میهن عزیزمان بازگشتم.

حضوری که مایه آرامش بود

وی اظهار کرد: هشت روز پس از آغاز اسارت بود که از اداره استخبارات عراق به اردوگاه منتقل شدم. در همان شب اول متوجه شدم که اسرا از فردی به نام حاج آقا ابوترابی حرف می‌زنند. حسی که به من دست داد این بود که این فرد شخصیتی است که می‌تواند حامی ما باشد و ما را به سلامت از این مرحله عبور دهد. این حس، خودش مایه آرامش من شد و باعث شد تا در روز‌های اول اسارت سختی‌ها برایم قابل تحمل شود.

عباسی عنوان کرد: از اردوگاه اول به همراه جمعی از اسرا که حاج آقا هم در میان آنها بود به اردوگاه موصل رفتم و حدود هشت سال در اردوگاه موصل بودم. حاج آقای ابوترابی چند بار به اردوگاه‌های مختلف منتقل شد و اردوگاه ثابتی نداشت. در این میان چند بار هم به اردوگاه موصل آمدند و من توفیق این را داشتم که از محضر ایشان بهره‌مند شوم و بعد از آزادی هم که بیشتر در خدمتشان بودم.

این آزاده سرافراز عنوان کرد: حاج آقای ابوترابی محرم راز اسرا بود و در یک رابطه متقابل، اسرا را هم محرم اسرار خودش میدانست؛ خیلی از مطالبی را که به اطرافیان و نزدیکانش نگفته بود به اسرا می‌گفت.

عباسی افزود:حاج آقا همیشه به ما توصیه می‌کرد که «هر جا که گرفتاری مادی و معنوی داشتید، با خداوند متعال پیمان ببندید و روی عهدتان بمانید آقاجون!» این «آقا جون» گفتن‌های ایشان هم واقعا شیرین بود و در وجود مخاطب می‌نشست.

ماجرای عهدی که سید آزادگان با خدا بست

پیمان با خداوند در محضر امام رضا(ع)

وی گفت: حاج اکبر جهانیان از همبند‌های من که استاد زبان من در اردوگاه هم بود تعریف می‌کرد که در ایام اسارت یک روز روبه روی حاج آقا نشسته بودم و پرسیدم حاج آقا ما چه کار کنیم که ایمانمان به خدا تقویت شود؟ حاج آقا هم در پاسخ به خاطره‌ای اشاره کردند و گفتند: در زمان جوانی، من به اتفاق هفت هشت نفر از طلاب در مشهد به زیارت حرم امام رضا (ع) رفتیم. همان جا با حضرت باریتعالی پیمان بستیم که همواره بدون چشمداشت به مردم در راه خدا خدمت کنیم، ولی اگر گرفتاری‌ای هم پیش آمد، امام رئوف هم بی واسطه برای ما گره گشایی کند. بعد خدمت حضرت آیت الله مدنی (ره) رسیدیم و ایشان هم این موضوع را تایید کردند و به ما گفتند کارتان را شروع کنید. این موضوع گذشت تا اینکه درگیر مبارزه با نظام ستمشاهی شدیم. بخش عمده این فعالیت‌ها را همراه شهید اندرزگو بودیم. در همین روز‌ها که در قم ساکن بودم، وضعیت به شکلی پیش رفت که از لحاظ مالی به شدت در مضیقه قرار گرفتم و دیگر هیچ پولی در بساط نداشتم. در چنین شرایطی، یک روز صبح یکی از دوستانم به در خانه ما آمد و گفت سید! دستم به دامنت، آبرویم درخطر است و سه هزارتومان پول کم دارم. من به او گفتم برو و عصر دوباره برگرد ان شالله که درست می‌شود. به حرم حضرت معصومه (س) رفتم و دست به ضریح گرفتم و گفتم خانم جان! ما در محضر برادر بزرگوار شما عهد بستیم که برای رفع مشکلات مردم عمل کنیم و به لطف حق و عنایت امام رضا (ع) بدون واسطه مشکلات رفع شود. من هم به این بنده خدا قول داده‌ام، دیگر خودتان می‌دانید! بعد مشغول خوندن نماز شدم. بین نماز ظهر و عصر دستی روی شانه‌ام خورد و گفت: سید علی اکبر بیا این مبلغ برای رفع مشکلی که گفتی. وقتی برگشتم هیچ کس را ندیدم و هر نمازگزاری داشت نمازش را می‌خواند.

این آزاده دوران دفاع مقدس افزود: نور وجودی مرحوم ابوترابی پاکیزه و مصفا شده بود و درنتیجه، خیلی‌ها از آن بهره‌مند می‌شدند. کار‌هایی که انجام می‌داد و رفتارهایش انسان را به یاد سیره ائمه اطهار می‌انداخت. این به خاطر همان تزکیه نفس بود، چون نفس را پاک کرده بود و خدا هم بزرگش کرده بود.

با خواندن این کتاب جذب شخصیت ابوترابی می شوید

عباسی درباره کتاب «پاسیاد پسر خاک» نیز گفت: غیرممکن است کسی این کتاب را بخواند و جذب شخصیت آقای ابوترابی نشود. ما در جامعه‌ای زیست می‌کنیم که به اخلاق، معنویت و مدیریت نیاز دارد که گمشده جوانان امروز ماست و این همان چیزی است که در کتاب «پاسیاد پسر خاک» هم وجود دارد.

لازم به یادآوری است، انتشارات سوره مهر، چاپ یازدهم کتاب «پاسیاد پسر خاک» به قلم محمد قبادی را در ۳۳۶ صفحه و بهای ۳۲۰ هزار تومان منتشر کرده است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا