ذهن در جستوجوی ثبات، به پتو پناه میبرد

در اوج گرمای تابستان، زمانی که حتی پنکه یا کولر هم نمیتواند خنکی دلخواه را فراهم کند، هنوز بسیاری از ما شبها با «پتو» یا «رو انداز» به خواب میرویم. این رفتار، که شاید در ظاهر بیمنطق به نظر برسد، در واقع بخشی از سازوکارهای عمیق روانی و زیستی ما است. پتو تنها وسیلهای برای گرمکردن بدن نیست؛ بلکه نمادی است از امنیت روانی، انس با گذشته، و ساختارهای ذهنی پایدار. برای درک اینکه چرا حتی در دمای بالا هم میل به کشیدن پتو داریم، لازم است تا به ذهن انسان، حافظه کودکی، عملکرد مغز و حتی بقایای غریزی دوران تکاملیمان نگاهی دقیقتر بیندازیم.
وقتی پتو معنا دارد، حتی در گرما
در نگاه اول، پتو چیزی است که بدن را گرم نگه میدارد؛ بنابراین انتظار میرود در فصول گرم سال، کنار گذاشته شود. اما بسیاری از ما پتو را حتی در دمای ۳۰ یا ۴۰ درجه سانتیگراد هم رها نمیکنیم. چرا؟
به نقل از سایت «اطلس آبسکیورا» (Atlas Obscura)؛ گرچه پتو در ظاهر فیزیکی است، اما کارکرد آن روانی نیز هست. انسان نهفقط یک موجود فیزیکی، بلکه «روانپیکری» (Psychosomatic) است. به این معنی که ذهن و بدن او در پیوندی پیچیده عمل میکنند، و احتمالاپتو بخشی از این پیوند را سامان میدهد. در واقع، پتو به ما حس ایمنی میدهد. این حس، حتی اگر توهمی باشد، برای مغز ارزشمند است. در جهانی پر از صدا، تهدید، نور و تلاطم، بدن به دنبال مرزی مشخص میان خود و جهان بیرون میگردد؛ پتو این مرز را فراهم میکند.
پتو به مثابه زره ذهنی
یکی از دلایل اصلی اینکه پتو حتی در گرما همچنان محبوب است، ایجاد احساس امنیت روانی است. روانشناسان در اینبار از مفهومی به نام «احاطه ایمن» (Safe Enclosure) یاد میکنند؛ وضعیتی که در آن فرد در فضایی محدود و کنترلشده قرار میگیرد و تهدیدها را دور از خود احساس میکند. این وضعیت، مستقیماً با کاهش ترشح «کورتیزول» (Cortisol) یا همان هورمون استرس و افزایش هورمونهایی مانند «سروتونین» (Serotonin) و «اکسیتوسین» (Oxytocin) در ارتباط است. کشیدن پتو بر بدن، مانند در آغوش گرفتن است؛ و آغوش همیشه معنا دارد، حتی در گرما.
مطالعات متعدد نشان دادهاند که تماس فیزیکی با اشیای نرم با جرم بالا، مثل پتوهای سنگین باعث کاهش اضطراب و اختلال خواب میشود. پتو، بدون توجه به دمای محیط، در ذهن انسان نشانهای از «محافظت» است.
کودکی و اشیای دلبستگی
یادگیری استفاده از پتو، از نوزادی آغاز میشود. در آن سالهای ابتدایی، کودک برای آرامش نیاز به اشیایی دارد که بوی مادر را بدهند، یا بافتشان نرم باشد و قابل بغلکردن. روانتحلیلگر بریتانیایی «دونالد وینیکات» (Donald Winnicott) در دهه ۱۹۵۰ مفهومی را مطرح کرد به نام «شیء انتقالی» (Transitional Object) این اشیاء، مانند پتو، برای کودک نقشی همانند مادر دارند؛ آرامش میدهند و گذر از وابستگی مطلق به استقلال نسبی را تسهیل میکنند.
در بسیاری از فرهنگها، پتو از همان ابتدای زندگی بخشی از فرایند خواب است. این الگو در مغز نهادینه میشود و در بزرگسالی هم تداوم مییابد. بهبیان دیگر، هر بار که پتو را میکشیم، مغز خاطره امنیت در آغوش مادر را تداعی میکند. حتی اگر دیگر کودک نیستیم، آن سازوکارهای روانی هنوز زندهاند.
مغز ما به مرز نیاز دارد
یکی از کارکردهای مهم پتو، ایجاد «مرز» بین بدن و جهان است. مغز ما، برای تنظیم خواب و ورود به مراحل مختلف آن مثل خواب عمیق نیاز دارد که محیط را پایدار و قابل پیشبینی احساس کند. وقتی بدن در معرض جریان هوا، نوسانات دما یا نور قرار میگیرد، مغز احساس خطر میکند و روند خواب مختل میشود.
پتو با کاهش این نوسانات، به بدن اجازه میدهد تا به دما، فشار و تماس یکنواختتری برسد. همین یکپارچگی باعث فعالشدن حس آرامش و ورود روان به فاز «واگذاری» یا (Letting Go) میشود، حالتی که در آن ذهن کنترل را رها کرده و وارد خواب میشود.
پتو به ما حس کنترل میدهد؛ حتی اگر خیالی باشد
در روانشناسی، یکی از نیازهای اساسی انسان، احساس کنترل است. زمانی که ما پتو را میکشیم، گویی مرزهای نامرئیای میان خود و جهان ترسیم میکنیم. در تاریکی شب، صداهای ناآشنا، سایهها و حتی افکار مزاحم میتوانند موجب اضطراب شوند. کشیدن پتو تا زیر چانه، یا حتی روی سر، همچون ساختن قلعهای است که در آن احساس محافظت ذهنی میکنیم.
این پدیده، در مغز با کاهش فعالیت بخشهایی از سیستم لیمبیک مانند «آمیگدالا» (Amygdala) همراه است که مسئول پردازش ترس و اضطراب هستند. یعنی حتی اگر بدانیم پتو ما را از دزد یا حیوان محافظت نمیکند، اما ذهن ناخودآگاه ما چنین باور دارد و همین کافی است.
پتو، بخشی از مراسم خواب است
با توجه به نتیجه تحقیقات منتشر شده در سایت «نیورولانچ» (Neuro Launch)، مغز انسان عاشق الگو و تکرار است. رفتن به خواب در انسان، بیش از آنکه یک عمل زیستی باشد، یک مراسم روانی است. کشیدن پتو، بخشی از این مراسم است. همانطور که خاموشکردن چراغها، بستن درها، یا گذاشتن گوشی کنار تخت نشانههایی برای مغز هستند که زمان خواب فرارسیده، پتو نیز سیگنالی روانی برای تغییر حالت ذهنی است.
در پژوهشی که در سال ۲۰۱۷ انجام شد، مشخص شد که وجود روتینهای شبانه از جمله کشیدن پتو کیفیت خواب را افزایش داده و میزان بیدار شدنهای شبانه را کاهش میدهد. این مراسم تکرارشونده، مغز را به آرامش میرساند و خواب را عمیقتر میسازد.
«لمس»؛ زبان بدن با ذهن
یکی از عمیقترین ارتباطات میان بدن و ذهن، از طریق لمس برقرار میشود. لمس سطحی پوست باعث فعالشدن گیرندههایی میشود که به نخاع و سپس مغز سیگنالهایی از آرامش ارسال میکنند. این فرآیند از زمان جنینی در رحم مادر آغاز میشود و در سراسر زندگی ادامه مییابد.
پتو بهعنوان یک جسم فیزیکی که در تماس کامل با پوست قرار دارد، این ارتباط را تقویت میکند. مطالعات نشان دادهاند که استفاده از «پتوهای سنگین» (Weighted Blankets) باعث بهبود کیفیت خواب در افراد مبتلا به اضطراب، اوتیسم، بیشفعالی یا بیخوابی میشود.
ردپای غریزه؛ بازمانده دوران غار
پفراتر از روان و عادت، گاهی این رفتارها از غریزههای تکاملی انسان ناشی میشوند. در گذشته، انسانهای اولیه در محیطهایی پر از تهدید میخوابیدند؛ از حیوانات گرفته تا شرایط جوی نامناسب. در چنین محیطهایی، خوابیدن بدون محافظ میتوانست مرگبار باشد؛ بنابراین بدن انسان بهمرور به پوشیده بودن عادت کرد. پتو در اینجا نقش «پوست دوم» را بازی میکند؛ پوست دوم، که مغز آن را نشان ایمنی میداند، حتی وقتی هوا گرم است، همچنان نیاز روانی به آن وجود دارد.
پتو فقط یک پارچه نیست
در گرمترین شبهای سال، پتو چیزی فراتر از یک پوشش ساده است. این تکه پارچه، پیوندی عمیق میان جسم و روان ما ایجاد میکند؛ حافظ امنیت، نشانهی آرامش، و تداعیگر لحظاتی از دوران وابستگی و آسودگی در کودکی است. رفتار به ظاهر متناقضِ پتو کشیدن در گرما، در واقع واکنشی پیچیده به نیازهای روانشناختی و زیستی ماست؛ از تنظیم دمای بدن تا کاهش اضطراب، از لمس آرامشبخش تا ایجاد مرز روانی در برابر جهان بیرونی.
در جهانی که با سرعت و تنش پیش میرود، پتو شاید یکی از آخرین پناهگاههای بیواسطه و ملموس برای بازگشت به درون و تجربهی حس امنیت باشد. این رفتار، نهتنها نشانهای از عادت، بلکه بازتابی از نیاز بنیادین انسان به محافظت، پیشبینیپذیری و اتصال عاطفی است.
انتهای پیام/