سفری درونی در دل انسان و جستوجویی برای یافتن خویشتن در کتاب «جادو دارها»

مصطفی جمشیدی از نویسندگان کشورمان در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری آنا اظهار داشت: این اثر روایت زندگی مردی به نام صفیخان است؛ شخصیتی که در میانهٔ داستان، هم نویسنده است و هم بخشی از قصهای میشود که گویی به شکلی ناخواسته در آن گرفتار شده. او در مسیر سفری رازآلود، وارد جهانی میشود که در آن مرز میان خواب و بیداری، خیال و واقعیت، به دشواری قابل تشخیص است.
وی افزود: در این مسیر، چهرههایی گوناگون و نمادین به او معرفی میشوند؛ از جمله سیرانا، زنی مرموز با حضوری گاه الهامبخش و گاه پریشانکننده، و معبّر، شخصیتی آشنا به تعبیر خوابها، که نقش راهنما را میان جهان دیدنی و نادیدنی ایفا میکند.
به گفته این مولف، طلبهٔ جوان، یکی از چهرههای ساده و روشن داستان است که حضوری کوتاه اما پرمعنا دارد. او نمادی از جستجوی خالصانهٔ حقیقت در دنیایی مبهم و آکنده از دودلی است. نگاه صمیمی و پرسشگرش، تلنگری است برای صفیخان که خود نیز در کشاکش فهم واقعیت و خیال سرگردان است.
جمشیدی بهلول( روحانی معروف حین سفر تبعید به اافغانستان) را نیز از شخصیتهای اثرگذار داستان دانست و گفت: مردی با زبان گزنده و نگاهی نافذ، که بیآنکه درگیر ظاهر ماجرا باشد، به لایههای پنهان واقعیت اشاره میکند. سخنان بهلول در عین سادگی، نشانی از درک عمیق او از هستی دارد؛ گاه طنزآلود، گاه تلخ، اما همیشه هوشیارانه و برانگیزاننده.
وی ادامه داد: روایت داستان پر از موقعیتهای خیالانگیز و نمادین است: خانهها و کوچههایی ناشناس، جمعهایی پر رمز و راز، آینهها، صداها و حرکتهایی که گاه به رؤیا میمانند. در تمام این مسیر، صفیخان درگیر پرسشهایی دربارهٔ هویت، حقیقت، و سرنوشت است.
وی گفت: در نهایت، داستان «جادو دارها» تنها حکایتی از چند شخصیت نیست، بلکه سفری است درونی در دل انسان؛ جستجویی برای یافتن خویشتن. جادوی اصلی در این جهان، نه در افسون و طلسم، بلکه در خود قصه نهفته است؛ قصهای که آدمی را درگیر خود میکند، و رهایی از آن، آسان نیست.
انتهای پیام/