«صنم»، داستان رشادت عشایر در مهار آتشسوزی جنگل «هایقر»

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، فیلم «صنم» کاری به کارگردانی شهره رحیمزاده و تهیه کنندگی مرتضی شایسته در آخرین روزهای مانده به شروع چهل و سومین جشنواره فیلم فجر جایگزین فیلم «زمانی در ابدیت» به کارگردانی مهدی نوروزیان و تهیهکنندگی نیکی کریمی شد.
در دومین روز با توجه به این که فیلم سانس سوم «زمانی برای ابدیت» از بخش مسابقه خارج شده است، فیلم سینمایی «صنم» به کارگردانی شهره رحیمزاده و تهیهکنندگی مرتضی شایسته جایگزین شده و در سانس ویژه پخش شد.
«صنم» روایتگر کوتاه و واقعی از زندگی زنی به نام صنم است، زنی عشایر از فیروزآباد استان فارس که در حادثه آتشسوزی قسمت وسیع جنگل «هایقر» در شهریورماه ۱۴۰۰ چهار تن از اعضای خانواده خود را از دست داد.
این فیلم، بیانگر داستان دختر، زن و مادری است که پدر، همسر، فرزند و برادرزادهاش که شجاعانه با آتش جنگیدند و در محاصره شعلههای آتش قرار گرفته و خاکستر شدند.
داستان فیلم با عروسی صنم آغاز میشود، عروسی ساده عشایری. زنان و مردان عشایر با لباسهای رنگارنگ این وصلت را جشن گرفتهاند؛ زندگی معمولی و به دور از هیاهو. صنم، زندگی آرام و سادهای با همسر، فرزند و دیگر خانواده عشایری خود دارد که مدام درحال کوچ هستند؛ به عقیده او، کوچ، پیشونی نوشت آنهاست. برای مردمان عشایر که هیچ حصار آجری دور خانه و خانوادهشان وجود ندارد، همه جا خانهشان است.
صنم روزها به مردمان خود درس میآموزد، گلیم میبافد و گاهی نیز گله را به چرا میبرد و همسرش را در امور زندگی همراهی میکند.
این فیلم توجه ویژهای به جریان اهمیت حفاظت از محیط زیست دارد و اهمیت به این امر چه در بحث آموزش به کودکان عشایر، چه در برخورد با مردمان بی فکری که آتش را روشن کرده و پس از خوش گذرانیهایشان آن را خاموش نمیکنند و جان زمین را به خطر میاندازند، نشان داده شده است.
فیلم «صنم»، نشان دهنده ارزش و احترامی است که مردم عشایر برای زمین قائل هستند و از کودکی به کودکان خود آموزش میدهند که قدر سرزمین خود را بدانند؛ چراکه زمین و طبیعت را مادر خود میدانند و معتقدند؛ مبادا آتشی رها شده در طبیعت باقی بماند که هیزم جهنم زمین میشود.
صنم از آتش بیزار است، آنقدر این ترس در وجود او رخنه کرده که حتی یک شب خواب میبیند که تمام زندگیاش در آتشی عمیق و گسترده میسوزد و فرزندش نیز در این آتش گم میشود و او تنها در این آتش ایستاده و نظاره گر سوختن و از دست رفتن زندگی و خانوادهاش است.
چندی بعد، روزی که صنم انتظار آن را هم نداشت، هم زمانی که رضا از دانشگاه به پیش پدر و مادرش در جنگل می پیوندد، متوجه آتشی میشود که زبانه میکشد و گر میگیرد، در این لحظه است که همه زنان و مردان عشایر برای خاموشی آن به یک باره برمیخیزند. صنم، مدام ضجه میزند و میخواهد مانع از حضور رضا در آتش بشود اما صدایش در آن همهمه گم میشود؛ خواب صنم به واقعیت پیوست و تمام نفرینی که به آتش کرد به جانش افتاد، پسر جلوی چشمان مادر در بهت و ناباوری سوخت و جان باخت و مادر ماند و تمام امید و آرزوهایی که جلوی چشمانش پر پر شد. همانطور که آتش زبانه میکشید و میسوزاند، در جان صنم نیز آتشی بر پا بود که او را از پای انداخت.
داستان صنم، داستان مادری که پارهای از جانش را به زمین واگذار کرد؛ مادری که تمام امیدش، قد کشیدن فرزندش بود و برای مادر، پسرش قوت قلب تنهاییهایش بود. جز مادر کسی نمی داند که یک داغ دل برای یک قبیله کافیست.
شایان ذکر است، چهل و سومین جشنواره فیلم فجر به دبیری منوچهر شاهسواری از دوازدهم تا بیست و دوم بهمن ماه برگزار خواهد شد.
انتهای پیام/

برای «شمال از جنوب غربی» صد خودم را گذاشتم/ عدهای رفتند و جنگیدند تا کشور امروز در آرامش باشد
