نقشه راه غرب در سوریه؛ وقتی به سیاست خارجی آنکارا شلیک شد

به گزارش خبرگزاری آنا، تشدید دامنه خشونتها و درگیریهای روز ۱۳ ژوئیه میان عشایر سوری و شبهنظامیان مسلح برآمده از اقلیت دروزی در شهر سویدای سوریه، تجاوز از پیش طراحی شده رژیم صهیونیستی را به دنبال داشت؛ به نحوی که نیروی هوایی رژیم صهیونیستی مواضع و زیرساختهای نظامی سوریه در دمشق را هدف حملات خود قرار داد.
رژیم اسرائیل این حملات را به بهانه «حمایت از جوامع دروزی» توجیه کرد، حال آنکه اکثر رهبران دروزی سوریه به طور علنی هرگونه دخالت خارجی را رد کرده و بر تعهد خود به وحدت سوریه تأکید کردهاند.
این موضوع به خودی خود بیانگر حقیقتی مطلق تحت عنوان «موضوعیت الگوی کلان تجزیه منطقه بر اساس مولفههای قومیتی و مذهبی» است.
اگرچه مداخلهگرایی و تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به خاک سوریه به بهانه حمایت از دروزیها صورت گرفت، اما بر همگان مسجل بود که بازی بهمراتب پیچیدهتر از یک روایتسازی ساده است.
طرح تجزیه منطقه بر اساس مؤلفههای هویتی و قومیتی
«جو بایدن» رئیسجمهور سابق آمریکا، در سال ۲۰۰۷ میلادی زمانی که هنوز «جرج واکر بوش» در مسند قدرت قرار داشت، طرح تجزیه عراق را طبق مؤلفههای قومیتی و مذهبی به کاخ سفید ارائه کرد. در آن زمان، بایدن سناتور دموکرات کنگره آمریکا از ایالت دلاویر بود، اما از اصلیترین حامیان اشغال هر دو کشور افغانستان و عراق در دوران نومحافظه کاران به شمار میرفت. پسازآن، طرح تجزیه منطقه بر اساس مؤلفههای هویتی و قومیتی، به یک فرمول کلان در حوزه سیاست خارجی دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکا تبدیل شد. اقدام اخیر رژیم صهیونیستی در حمله به خاک سوریه را باید در همین بستر و فرامتن، مورد تجزیهوتحلیل قرار داد.
دادهها و شواهد امنیتی و میدانی نشان میدهد که همزمان با تشدید نسلکشی مستمر رژیم صهیونیستی در نوار غزه و وقوع دیگر جنایات از سوی این رژیم نامشروع و منفور، تحرکات گروههای تروریستی مانند داعش، تحریرالشام، حزب ترکستان، جیش الظلم و … افزایش یافته است و حتی شاهد ساماندهی فرامنطقهای و فرامرزی آشکار آنها از سوی بازیگران غربی هستیم.
رژیم صهیونیستی نیز در این معادله نقش یک «نقطه کانونی» را برای آمریکا و اتحادیه اروپا ایفا میکند. آمریکاییها و صهیونیستها همواره در اتاقهای فکر خود تأکید داشتهاند که با اضمحلال ساختار سیاسی و حکومتی عراق و سوریه و تبدیل این دو کشور به زمین سوخته، یکی از اصلیترین پیششرطهای تجزیه غرب آسیا و جهان اسلام محقق خواهد شد.
روایتگری رسانههای آمریکایی و اروپایی از مناقشات جاری در سوریه با بیتوجهی عامدانه نسبت به این اهداف کلان و استراتژیهای خطرناک صورت میگیرد.
رمزگشایی از نگرانی ترکیه
در میانه نگرانیها از سرریز بیثباتی از سوریه به دیگر کشورهای منطقه، «هاکان فیدان» وزیر امور خارجه کنونی تبدیل به یکی از کلیدیترین سیاستمداران تصمیمساز در آنکارا شده است. پروژه براندازی حکومت اسد و حضور ابو محمد جولانی سرکرده هیئت تحریرالشام در رأس معادلات قدرت در دمشق با طرحریزی و مدیریت فیدان صورت گرفته که پیش از عهدهدار شدن مقام وزارت خارجه، رئیس سابق دستگاه اطلاعات ترکیه (میت) بود.
اما به نظر میآید که در مقطع فعلی، او احساس خوبی نسبت به تحولاتی که خود در خلق و استمرار آنها دخیل بوده است، ندارد. اکنون فیدان با مقولهای تحت عنوان تجزیه سوریه روبهروست؛ موضوعی که وی و «رجب طیب اردوغان» رئیسجمهور ترکیه، شاید تصور آن را باوجود حکومتی وابسته به خود در دمشق نمیکردند.
اخیراً فیدان ضمن هشدار در خصوص تلاشهای جاری از جانب رژیم صهیونیستی برای تجزیه کشور سوریه، این اقدام را تهدیدی مستقیم علیه امنیت ملی ترکیه تلقی و اعلام کرد که در صورت لزوم آنکارا مداخله خواهد کرد. فیدان در همین خصوص تصریح کرد که اگر گروههای سوری به سمت تجزیه و بیثباتی حرکت کنند، آنکارا این موضوع را تهدیدی مستقیم علیه امنیت ملی خود دانسته و حق مداخله را برای خود محفوظ میدارد.
وزیر امور خارجه ترکیه درعینحال تأکید کرد که کشورش آماده گفتوگو و پاسخگویی به هرگونه مطالبه گروهها در سوریه است، مشروط بر اینکه این مطالبات منجر به تجزیه این کشور نشود. وی خطاب به گروههای سوری گفت: «هر بحثی که میخواهید به میان بکشید، هر مطالبهای دارید بیان کنید، ترکیه آماده کمک است، اما اگر از این چارچوب فراتر بروید، اجازه نخواهیم داد که در معرض تهدید باقی بمانیم.»
این اظهارات فیدان نخستین بار است که بهصورت علنی مطرح میشود و نشاندهنده عمق نگرانی آنکارا نسبت به تحولاتی است که در مناطق کردنشین و دروزی نشین در سوریه رخ میدهد.
صورتمسئله گویاست: به نظر میآید مقامات ترکیهای در زمان اقدام اولیه علیه حکومت سابق سوریه (حکومت اسد) تضمینها و حتی پشتیبانیهایی از سوی رژیم صهیونیستی دریافت کرده بودند، اما حداقل در برهه کنونی، نتانیاهو و همراهانش زیر این تعهدات پنهان زدهاند!
این بدترین سناریویی است که میتواند برای آنکارا در بستر سوریه تحت تسلط جولانی به وقوع بپیوندد. ترکیه از یک سو هزینههای سنگینی بابت استقرار حکومت جولانی در دمشق داده و از سوی دیگر با عواقب و تبعات پیشبینیناپذیری مواجه است که حاصل مستقیم عهدشکنی تلآویو در قبال آنکاراست. آیا ترکیه قدرت غلبه بر این وضعیت را دارد؟
تحریک گسلهای فرهنگی؛ شلیک به سیاست خارجی آنکارا
اقدامات اخیر رژیم صهیونیستی در خاک سوریه شوک سختی را به حزب عدالت و توسعه در آنکارا وارد ساخته است.
اردوغان و هاکان فیدان هر دو نسبت به آنچه در دمشق رخ میدهد شدیداً نگران به نظر میرسند. آنکارا سرمایه گذاری زیادی روی پروژه براندازی حکومت سوریه و جایگزینی آن با هیئت تحریرالشام صورت داد. پس از سقوط حکومت اسد، رسانههای وابسته به حزب حاکم ترکیه مدعی بودند تحولات دمشق (حضور جولانی در قدرت) نمادی از سیاست خارجی استادانه و پویای اردوغان و فیدان است.اما اکنون آنها در مظان اتهام قرار دارند!
در برهه کنونی، برخی هشدارهایی که قبلاً در ترکیه شنیده نمیشد (ازجمله احتمال تسری بحرانهای مزمن ناشی از فقدان حکومت مرکزی در سوریه به ترکیه) بهمراتب بیشتر مورد استناد و توجه افکار عمومی قرار میگیرد. مواردی مانند مداخلهگرایی مستقیم ترکیه در بحران سوریه و حمایت آنکارا از جبهه النصره (احرارالشام) و برخی گروههای تروریستی-تکفیری در مواجهه با حکومت بشار اسد در سوریه، عادیسازی روابط ترکیه و مصر پس از کودتای نظامی ژنرال سیسی علیه مرسی و اخوان المسلمین، تداوم روابط ترکیه و رژیم اشغالگر قدس بهرغم جنگ غزه جملگی نقش مهمی در ترسیم معادلات «ترکیه جدید» از طریق جابهجایی برخی گسلهای فرهنگی ایفا کرده است. در اینجا فرهنگ کماکان نقش متغیر مستقل و سیاست خارجی نقش متغیر وابسته ایفا میکند. اتفاقاً یکی از آوردگاههای مهمی که نقطه آشکارساز برهمکنش فرهنگ و سیاست خارجی را نشان داد، انتخابات اخیر شهرداریها در ترکیه بود.
در جریان برگزاری انتخابات سال گذشته شهرداریها در ترکیه، شاهد بروز نتایج و رخدادهای قابلتأملی بودیم: گرچه میزان مشارکت در انتخابات شهرداریها ۷۷ درصد اعلام شد، اما این میزان ۷ درصد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته کمتر بوده است. برآوردهای انتخاباتی نشان میدهد که ۷ درصد غایب، اکثراً از طرفداران سابق حزب عدالت و توسعه بودهاند.
تحلیلگران ترکیهای تأکیددارند که در کنار عوامل اقتصادی، یکی از مهمترین موضوعاتی که منجر به رویگردانی برخی رأیدهندگان اسلامگرا از حزب عدالت و توسعه شده، مواضع منفعلانه و متناقض دولت ترکیه در قبال جنگ غزه و استمرار حمایتهای تجاری آنکارا از تلآویو باوجود نسلکشی غزه بوده است.
فراتر از آن حزب اسلامگرای «رفاه نوین» به رهبری «فاتح اربکان» و حزب «سعادت» به رهبری «کرم الله اوغلو» مجموعه حدود ۷ درصد از آرای انتخابات شهرداریها را به خود اختصاص دادند (حزب رفاه نوین حدود ۲/۶ درصد و حزب سعادت حدود ۱/۱ درصد آرا را کسب کردند).
به عبارت بهتر، نه تنها برخی اسلامگرایان اساساً در انتخابات شرکت نکردند، بلکه تعدادی از آنها آرای خود را به سود دو حزب اسلامگرایی به گردش درآوردند که خواستار قطع کامل مناسبات تجاری با رژیم صهیونیستی و اخراج دائمی سفیر این رژیم و متعاقباً، شکایت رسمی از تلآویو در محاکم بینالمللی بودند.
انتهای پیام/