امام خمینی (ره) و معمای مصدق

امام خمینی (ره) و معمای مصدق
در سالروز قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ ش، قصد داریم با استفاده از نقطه نظرات امام خمینی (ره) (به عنوان یک روحانی شیعه) به برداشتی متفاوت از مصدق و اقدامات جبهه ملی در سال‌های اوج نهضت ملی شدن صنعت نفت دست یابیم.

خبرگزاری آنا- علی رحمانی: به عنوان نگارنده این سطور در ایام نوجوانی و در هنگام تورق بین آثار موجود در کتابخانه انقلاب اسلامی مجلس شورای اسلامی، در یکی از کتب به جمله‌ای کوتاه، اما پرمعنا در بین بیانات امام راحل در خصوص دکتر مصدق و جبهه ملی برخوردم: «مصدق مُسلم نبود!» 

من نیز که همچون بسیاری از جوانان و نوجوانان ایران در آن سال‌ها واله و شیدای اقدامات سیاسی وطن‌خواهانه دکتر مصدق و یارانش علیه استعمار کهن انگلستان بودم؛ از خواندن این سخنان که توسط رهبر یکی از بزرگترین انقلاب‌های ضداستعماری کره خاکی ادا شده بود؛ در بهت و حیرت فرو رفتم. 

این ناباوری کودکانه سال‌ها ادامه داشت تا این که مدت‌ها بعد، ضمن تحقیق در مورد فعالیت‌های روحانیت شیعه در سال‌های دهه ۱۳۴۰ ش ضد فرقه ضاله بهائیت، به سخنان مرحوم «شیخ محمدتقی فلسفی» واعظ مشهور و از نزدیگان مرحوم «آیت‌الله العظمی بروجردی» (رحمه الله علیه) در مورد دکتر مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت رسیدم. وی در این سخنان از برخورد ستهزاء آمیز دکتر مصدق در برابر درخواست معقول و مشروع مرحوم آیت‌الله بروجردی (ره) به عنوان بزرگترین مرجع تقلید شیعه مبنی بر لزوم ممنوع شدن تبلیغات بهائیان توسط دولت سخن گفته بود. 

پس از آن به عنوان یک جوان ایرانی و مسلمان با شک و تردید بیشتری نسبت به عقاید شخص دکتر مصدق و یاران نزدیکش، به مطالعه تاریخ نهضت ملی شدن صنعت نفت پرداختم تا این که مدتی پیش به جزوه «دکتر محمد مصدق و بهائیان» دست یافتم. با توجه به شخصیت پیچیده مصدق و اهمیت اقدامات وی بر این باورم که سنجش اعمال و رفتار وی در ترازوی تاریخ باید با عنایت به بافت فرهنگی و تاریخی ایران آن روزگاران انجام شود. به همین دلیل با استفاده از نقطه نظرات امام خمینی (ره) (به عنوان یک روحانی شیعه) در خصوص دکتر مصدق و مقایسه آن با ویژگی‌های شخصیتی و سیاسی رهبر جبهه ملی و نیز اوضاع سیاسی-اجتماعی عصر مصدق، برآن شدم تا در آستانه سالروز قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ ش، به برداشتی متفاوت از مصدق و اقدامات جبهه ملی در سال‌های اوج نهضت ملی شدن صنعت نفت دست یابم.

افت و خیز روابط مصدق با مذهبیون

 به گواهی تاریخ، علی‌رغم اتخاذ مواضع نزدیک به جناح مذهبی مجلس مشروطه در مواقع حساس نظیر خلع احمدشاه قاجار از سلطنت و به تخت نشستن رضاخان با رأی مجلس شورای ملی در اواخر قاجاریه، تلاش مستمر برای تصویب طرحهایی، چون ممنوعیت امضای قرارد‌های تجاری با دول خارجی بدون تصویب مجلس یا ارائه طرح ملی شدن صنعت نفت به مجلس شورای ملی توسط دکتر مصدق و یارانش مسائلی همچون عدم توجه وی به برخی خواسته‌های مشروع جناح مذهبی جنبش ملی شدن صنعت نفت نظیر لزوم تعطیلی مشروب فروشی‌ها و محله‌های فواحش در تهران آن زمان توسط دولت ملی دکتر مصدق یا اجتناب از درخواست اختیارات نامحدود برای مدتی نامعلوم توسط دکتر وی و نظایر این برخورد‌ها که البته بیشتر از تربیت و خط مشی تجدد طلبانه دکتر مصدق ناشی می‌شد و اقدامات افراد معلوم الحالی نظیر شمس قنات‌آبادی و مظفر بقایی نیز به آن دامن می‌زد، موجبات جدایی بیش از پیش دو رهبر عمده نهضت ملی شدن صنعت نفت و برپایی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ش را فراهم آورد. 

در این بین اقدامات و تشبثات طیف افراطی جبهه ملی و توهین علنی آنها در مراسمات و مجامع عمومی به روحانیت شیعه و در رأس آنها مرحوم آیت‌الله کاشانی باعث رنجش بیش از پیش طلاب و روحانیون از زعامت جبهه ملی شد. امام خمینی (ره) طی سخنانی به عنوان یکی از شاهدان عینی وقایع مربوط به نهضت ملی شدن نفت سیر آن حوادث را این گونه بازگو می‌کند: «یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سر‌سخت مخالف بودند؛ از اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتی که مرحوم آیت‌الله کاشانی دید که اینها خلاف دارند می‌کنند و صحبت کرد، اینها [این] کار کردند [که] یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند و اسمش را «آیت الله» گذاشتند! این در زمان آن بود که اینها فخر می‌کنند به وجود او. او (مصدق) هم مُسلِم نبود.» در صورتی که پس زمینه تاریخی و اجتماعی دوران اوج نهضت ملی شدن صنعت نفت را درنظر بگیریم درمی‌یابیم که لجاجت و پافشاری دکتر مصدق و طرفداران افراطی وی به برپایی یک دموکراسی سکولار بدون در نظر گرفتن خواسته‌های سیاسی-اجتماعی روحانیت محبوب و با نفوذ شیعه که عمدتاً حول محور تقویت اخلاق عمومی، استقلال ملی و تقویت مجلس مشروطه شکل گرفته بود؛ یکی از دلایل عمده شکست جبهه سیاسی وی و هوادارانش در حوزه سیاست داخلی است.
 
همچنان که امام خمینی در ادامه از پیش بینی خود در مورد آینده دکتر مصدق و حرکت سیاسی وی می‌گوید «در آن روز، در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زده‌اند و به اسم «آیت‌الله» توی خیابان‌ها می‌گردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست؛ این سیلی خواهد خورد؛ و طولی نکشید که سیلی را خورد؛ و اگر مانده بود سیلی بر اسلام می‌زد.»

 این همه هرگز به معنای نفی اقدامات و خدمات وطن دوستانه دکتر مصدق نیست لکن رسالت علم تاریخ کاوش در ضعف‌ها و قوت‌های شخصیت‌ها و جریان‌های تاریخی برای دستیابی به قضاوتی عادلانه در مورد وقایع اساسی زندگی اجتماعی بشر است؛ بنابراین به ناگزیر باید در روند قضاوت در خصوص دکتر مصدق و نهضت ملی وی جانب احتیاط و سنجش جوانب تاریخی را رعایت کنیم.

مصدق، بهائیت و معمای مذهب

به عقیده نگارنده آنچه بیش از پیش به جنبه معماگونه شخصیت سیاسی-تاریخی دکتر مصدق می‌افزاید عبارت است از برخورد دوگانه وی با مذهب.

 براساس تصویری که از مصدق در تاریخ معاصر ایران موجود است، وی از یک سو سعی داشته تا به عنوان رهبر یک جنبش تمام عیار ملی در ایران خود را به عنوان فردی ایرانی پایبند به مذهب و سنن ایرانیان نشان دهد و از جانب دیگر آن چنان که از اسناد تازه کشف شده در خصوص وی برمی‌آید، به دلیل شخصیت سیاسی و تربیت سکولار خویش علی‌رغم تبار قاجاری خود (که باید موجب مخالفت وی با بهائیان به عنوان یک فرقه انحرافی باشد)؛ نامه‌هایی از شخصیت‌های بهائی ساکن آمریکا همچون هوشمند فتح اعظم (رئیس محفل ملی بهائیان آمریکا) دریافت داشته است! آنچه جالب توجه است این است که وی همان طور که در مطالب فوق ملاحظه شد، در مقابل این مکاتبات با بی‌تفاوتی زایدالوصفی از کنار درخواست بزرگترین رهبر شیعیان جهان در عصر خویش یعنی مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی (رحمه‌الله علیه) می‌گذرد در حالی که عقل سلیم و سیاست بومی و ملی حکم می‌کند که وی به عنوان رهبر سیاسی یک نهضت فراگیر در یک کشور شیعه و مسلمان فعالیت مخرب بهائیان را در دولت ملی خود ممنوع و غیرقانونی اعلام کند.

 اما بافت فکری غرب‌گرایانه و عدم توجه افراط‌گونه وی به نصیحت‌های دوستان آگاه موجب شد طبق برداشت امام راحل عظیم الشأن از معمای نسبت مصدق با دین و مذهب، این چهره شاخص تاریخ ایران سیلی سختی از حوادث روزگار بخورد و با برافتادن دولت ملی وی، روند کسب استقلال کامل سیاسی ایران بار دیگر با تأخیر مواجه شود.

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب