«پذیرش» کلید التیام زخمهای جنگ و پساجنگ/ از نشخوارهای ذهنی تا نقش درمانگر کلینیکهای روانشناسی

خبرگزاری آنا ـ حسین بوذری؛ در گستره تاریخ پرفراز و نشیب بشریت، جنگ همواره بهعنوان یک واقعیت تلخ و اجتنابناپذیر، سایهای شوم بر سر جوامع و ملل افکنده است. پدیدهای پیچیده و چندوجهی که نهتنها ابعاد نظامی و سیاسی را در بر میگیرد، بلکه تأثیرات عمیق و گستردهای بر ساختار اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و از همه مهمتر، روانشناختی جوامع برجای میگذارد، این تأثیر روانشناختی که اغلب نادیده گرفته میشوند، میتوانند از افزایش سطح استرس و اضطراب در جامعه تا بروز اختلالات روانی جدی و مزمن در افراد، خانوادهها و گروههای آسیبپذیر را شامل شوند و سلامت روان و بهزیستی عمومی را به طور جدی به مخاطره اندازند.
در این میان، جمهوری اسلامی بهدلیل موقعیت ژئوپلیتیکی خاص، رویکرد مستقل و آرمانهای عدالتخواهانه خود همواره در معرض تهدیدات خارجی و فشارهای بینالمللی قرار داشته و تجربه تلخ جنگ تحمیلی هشت ساله و چالشهای امنیتی و سیاسی مستمر در منطقه، ضرورت توجه به ابعاد روانشناختی جنگ و آمادگی جامعه برای مواجهه با شرایط بحرانی را بیش از پیش نمایان کرده است.
جنگ، فراتر از میدان نبرد و خسارات مادی، ضربات روحی و روانی عمیقی بر افراد و جوامع وارد میکند، ترس، اضطراب، غم و اندوه، احساس ناامنی و بیثباتی، از دست دادن عزیزان و آوارگی، فقط بخشی از پیامدهای ناگوار روانشناختی جنگ هستند که میتوانند به اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب پس از سانحه (PTSD) و اختلالات خواب منجر شوند، این در حالی است که کودکان و نوجوانان بهدلیل آسیبپذیری بیشتر در معرض خطر جدیتری قرار دارند و ممکن است آثار مخرب جنگ تا سالها بعد در زندگی آنها نمایان شود.
بنابراین، آمادگی برای جنگ، فقط به معنای تجهیز نیروهای مسلح و تقویت بنیه دفاعی نیست؛ بلکه مستلزم ایجاد یک نظام جامع حمایت روانی و اجتماعی است که بتواند به افراد و جوامع در معرض خطر کمک کند تا با شرایط بحرانی سازگار شوند، تابآوری خود را افزایش دهند و از بروز آسیبهای روانی جلوگیری کنند.
یکی از مهمترین مولفههای این آمادگی، پذیرش واقعیت جنگ و آثار آن است. پذیرش به معنای تسلیم شدن در برابر دشمن یا پذیرش ظلم و ستم نیست؛ بلکه به معنای درک درست شرایط، شناخت آسیبها و خطرات احتمالی و تلاش برای یافتن راهکارهای مؤثر برای مقابله با آنهاست.
نقش آموزش و آگاهیبخشی به کودکان و نوجوانان، اهمیت مراجعه به روانشناسان و متخصصان سلامت روان، ضرورت برگزاری کارگاههای آموزشی برای خانوادهها و نقش رسانهها در ایجاد آرامش و امنیت روانی در جامعه نمونهای از بررسی ابعاد جنگ و پساجنگ بهشمار میرود.
با بررسی تجربه جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه کشورمان همبستگی ملی، همدلی و ایستادگی در برابر تهدید خارجی دشمن را به ذلت واداشت، در این گزارش درصددیم در مقابل تبلیغات منفی رسانههای معاند، تصویری جامع و واقعبینانه از ابعاد روانشناختی جنگ و راهکارهای مقابله با آن را ارائه کنیم.
خبرنگار آنا با هدف بررسی ابعاد روانشناختی جنگ و ارائه راهکارهایی برای سازگاری با شرایط بحرانی، اهمیت پذیرش جنگ و آثار آن در جامعه ایران گفتوگویی را با حسین سلطانی عضو هیئت علمی و مدیر گروه روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تربتحیدریه و روانشناس رسمی تیم ملی کشتی فرنگی ترتیب داده است.
گپ و گفت آنا با سلطانی در پی میآید:
راهکار مقابله با هیجانات منفی در ایام جنگ
آنا: با توجه به تجربه جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران، این جنگ چه تأثیر روانی بلندمدتی میتواند بر جامعه ما داشته باشد و چگونه میتوان این تأثیر را پیشبینی و مدیریت کرد تا این مسئله آثار روانی بلندمدتی بر جامعه نداشته باشد؟
سلطانی: یکی از تجربههای مهمی که انسانها در جنگها بهدست میآورند، اینکه ممکن است یک روزی با جنگ مواجه شویم و این هم فقط مختص ایران نیست و هر کشوری در هر جای دنیا با خطر جنگ روبهروست.
ایران بهدلیل استقلال و مقابله با زورگوییهای استکبار جهانی با مخالفت این کشورها مواجه شده، چراکه قدرتهای بزرگ با ایران اسلامی مخالف هستند و مدام هم ایران را تهدید میکنند.
موضوعی که بهلحاظ روانشناختی مهم بوده اینکه باید مقابل دشمنان مقاومت کنیم و باید این را بپذیریم و پذیرش در روانشناسی موضوع بسیار مهمی است، به عبارت بهتر باید آثار و تبعات جنگ را بپذیریم و این موضوع را هضم کنیم که یک روزی در کشور جنگ صورت گرفت و باید مقاومت میکردیم و مقاومت کنیم.
ازسوی دیگر نیروی تدافعی ایران اسلامی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه نشان داد که نیروی بسیار بزرگی است و دشمن هم به این نتیجه رسید، به آنچه در ایران دنبال میکرد، نرسید و دشمنان فهمیدند که ملت ایران و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بهخوبی در مقابل تجاوز دشمن از خاک سرزمینمان دفاع کردند، بنابراین دشمنان به هیچیک از اهداف خودشان نرسیدند.
آنا: مردم ایران چگونه باید خود را با پذیرش جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه کشورمان وفق دهند، چگونه میتوان از وقوع افسردگی توأم با پرخاشگری جلوگیری کرد؟
سلطانی: همانطور که بالا اشاره کردم، بهترین شیوه برای تطبیق با شرایط کنونی پذیرش جنگ و آثار و تبعات آن در کشور است، بالاخره جنگ با خشم و پرخاشگری همراه است و ممکن است افسردگی هم به آن اضافه شود؛ بنابراین باید هیجانات منفی جنگ و به تبع آن، مقاومت را بپذیریم؛ چراکه ممکن است یک جنگ آثار و تبعات چنینی داشته باشد و بهلحاظ روانشناختی روی برخی مردم تأثیر خواهد گذاشت.
درصورتی که شرایط جنگ را در ذهن بپذیریم، بسیاری از هیجانات منفی مانند خشم، ترس، نفرت، غم و ... کاهش پیدا خواهد کرد؛ بنابراین پذیرش شرایط جنگ منجر به کاهش استرس، ترس، غم و نفرت خواهد شد و شرایط روحی مردم هم بهبود پیدا خواهد کرد.
درصورتی که شرایط جنگ را در ذهن بپذیریم بسیاری از هیجانات منفی مانند خشم، ترس، نفرت، غم و ... کاهش پیدا خواهد کرد، چراکه پذیرش شرایط جنگ منجر به کاهش استرس، ترس، غم و نفرت شده و شرایط روحی مردم را بهبود خواهد داد
در مقابل عدم پذیرش جنگ، آثار و تبعاتی خواهد داشت که «نشخوار فکری» از عوارض آن است، درحالی که میتوان دغدغههای فکری را با انجام فعالیتهای عادی زندگی کاهش داد، بالاخره ممکن است جنگ روی ذهن کودکان تأثیر منفی گذاشته باشد که آنان را اذیت میکند، اما باید در شرایط جنگی و بعد از آن روتینهای زندگی را بهخوبی انجام داد، نه اینکه تصور کنیم چون جنگی صورت گرفته، باید همه چیز را تعطیل کنیم.
باید مانند روزهای عادی به محل کار مراجعه کنیم، خرید انجام دهیم، سفر از این شهر به آن شهر در شیراط جنگی و بعد از آن زمینه افسردگی و بسیاری از هیجانات منفی را در مردم بیشتر میکند، درحالی که اگر روتینهای زندگیمان را بهصورت مرتب و منظم انجام دهیم، هیجانات منفی جای خود را به هیجانات مثبت خواهد داد.
آن چیزی که در پساجنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه کشورمان باید مدنظر قرار بگیرد، همبستگی ملی است، چراکه مردم همگی کنار هم و کنار مملکتشان بودند، حتی افرادی که دارای تفکرات و نگرش منفی نسبت به کشور بودند، همه کنار پرچم مقدس جمهوری اسلامی هم ایستادند و همبستگی مردمی یکی از مهمترین آثار جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه کشورمان بود که این نشان میدهد که مردم ما حتی اگر مشکل هم داشته باشند هر موقع تهدیدی از سمت دشمن دریافت کنند، حتی افرادی که نگرشها و افکار مخالف هم دارند بازهم طرف کشورشان میایستند.
لزوم ارائه آموزش صحیح به کودکان برای پذیرش شرایط جنگی
آنا: آقای دکتر، در دوران جنگ تحمیلی بهلحاظ روانشناختی بین اقلیت مردم (نه اکثریت) حالت استرس و اضطراب ایجاد شد، چراکه اکثریت جامعه را جوانان و نوجوانان تشکیل میدهند و در این راستا خانوادهها هم نگران یکدیگر بودند و حتی در دوران پساجنگ هنوز آن نگرانی شاید از بین برخی مردم و خانوادهها رخت برنبسته است، برای مقابله با این شرایط چه راهکار روانشناختی به مردم پیشنهاد میکنید؟
سلطانی: یکی از مسائلی که انسان را دچار نشخوار فکری میکند و مدام در حال تکرار است و ترس در جان فرد میاندازد، عدم پذیرش جنگ و آثار آن است، بالاخره زمانی که جنگی اتفاق میافتد، ترس، غم، اندوه، نگرانی، استرس و اضطراب چاشنی آن میشود؛ بنابراین بهعنوان یک خانواده باید به کودکان و نوجوانان آموزش دهیم که شرایط جنگی ممکن است اتفاق بیفتد و طبیعی است و چیزی که در ذهن داریم شاید رخ ندهد و در شرایط جنگی ترس هم سراغ افراد میآید و در شرایط زندگی منهای جنگ هم ترس، غم، نگرانی و استرس وجود دارد و جنگ هم یکی از همان شرایط طبیعی زندگی است.
بنابراین موضوع بسیار مهم آموزش به کودکان و نوجوانان است که شرایط دشوار جنگی و چالشهای آن را بپذیرند.
مسئله مهمتر اینکه متأسفانه مردم خیلی کمتر به روانشناسان مراجعه میکنند و قشر روانشناس در این زمینه شاید از مظلومترین اقشار جامعه باشند؛ چراکه بسیاری تصور میکنند که مراجعه به کلینیک روانشناسی یا روانشناس فقط در برخی شرایط و مشکلات خاص باید انجام شود، درحالی که در پساجنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه کشورمان یکی از کارهای خوبی که خانوادهها میتوانند انجام دهند، مراجعه به کلینیکهای روانشناسان بهخصوص روانشناسی کودک و نوجوان است، بهخصوص کودکان که راهکارهای درست و منطقی را از سوی روانشناسان دریافت کنند.
آنا: مسئولان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در قبال جامعه چه وظایفی برعهده دارند تا آرامش و اعتماد عمومی را به جامعه بازگردانند؟
سلطانی: برگزاری کارگاه یکی از این راهکارهاست، این لحظه که با شما صحبت میکنم، کارگاه «سلامت روان جنگ» را داریم و این کارگاه در مرکز فنی و حرفهای ارم مشهد الان در حال برگزاری است؛ بنابراین برگزاری این کارگاهها برای خانوادهها بسیار مفید خواهد بود و به آنان کمک میکند آموزشهای درستی را به فرزندانشان ارائه کنند.
این کارگاهها کمک میکند فرزندان خیلی درگیر اخبار جنگ نشوند؛ البته این منافی پذیرش جنگ نیست و والدین (پدر و مادر) ابتدا باید آرامش خود و خانواده را حفظ کنند، یعنی پدر و مادر نباید اضطراب داشته و باید از شرایط کاملاً طبیعی برخوردار باشند؛ چراکه اگر بهعنوان پدر یا مادر استرس داشته باشم، قطعاً این استرس به خانواده هم منتقل میشود و درصورتی که یک جامعه استرس و اضطراب داشته باشد، این استرس اضطراب زنجیروار به سایران هم منتقل خواهد شد.
برگزاری کارگاههای «سلامت روان» در دوران جنگ و پس از آن، آموزشهای درست، مراجعه به کلینیکهای روانشناسی و استفاده از روانشناسان بهخصوص روانشناسان کودک و نوجوان در این زمینه بسیار کمککننده است.
آنا: نقش رسانهها را در بازگردان آرامش به جامعه چگونه ارزیابی میکنید و چه محتواهایی باید تولید شود تا درراستای آرامش در جامعه مؤثرتر باشد؟
سلطانی: رسانهها هم دقیقاً مانند خانوادهها هستند، معتقدم رسانهها قبل از انتشار اخبار مرتبط با جنگ و پساجنگ باید با روانشناسان متخصص در حوزههای مختلف گفتوگو داشته باشند، در ایران روانشناسان قابلی داریم و بهرهگیری از دیدگاه روانشناسان با استفاده از بهترین نظریههای روانشناسی و روانشناسی زبده قبل از نشر و انتقال تولیدات دوران جنگ و پساجنگ به جامعه بسیار اثرگذار خواهد بود.
دعوت از روانشناسان زبده و ماهر برای ارائه آموزش به رسانهها در دوران جنگ و پساجنگ بهخصوص که همزمان با کار بسیاری رادیوی روشن همراهشان داشته یا به تلویزیون دسترسی دارند و رسانههای مجازی را رصد میکنند، قادر خواهند بود آموزش درست را دریافت کنند تا حس آرامش و امنیت بیشتر در جامعه و بین مردم برجسته شود.
نباید در دوران جنگ و پساجنگ بهگونهای رفتار کنیم که شرایط غیرطبیعی جلوه کند؛ چراکه ممکن است در زندگی با انواع حوادث غیرمترقبه مواجه شویم و هر اتفاقی ممکن است در زندگی رخ دهد؛ بنابراین باید خانوادهها به کودکان و فرزندانشان از بچگی آموزش دهند، همچنین به دانشجویان تا آمادگی لازم را برای هر شرایطی در کشور داشته باشند تا درصورت وقوع هر اتفاقی دچار استرس و اضطراب نشوند.
انتهای پیام/