در آنا بخوانید

از پنتاگون تا پرده سینما؛ روایت‌سازی هالیوودی برای مداخلات نظامی

از پنتاگون تا پرده سینما؛ روایت‌سازی هالیوودی برای مداخلات نظامی
ایالات متحده بار‌ها با شعار دفاع از حقوق بشر، مداخلات نظامی خود را توجیه کرده است، مانند حمله به عراق با ادعای دروغینِ داشتن «سلاح‌های کشتار جمعی» که بعد‌ها مشخص شد وجود نداشته‌اند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، در دهکده جهانی امروز، رسانه و سینما نه تنها ابزار سرگرمی، بلکه ابزار‌های قدرتمند اشاعه ایدئولوژی، سیاست و شکل دهی به افکار عمومی به شمار می‌آیند.

به ویژه هالیوود، که نماد اصلی قدرت نرم آمریکا تلقی می‌شود، از طریق فیلم ها، سریال‌ها و روایت‌های رسانه‌ای خود، نه تنها فرهنگ و ارزش‌های آمریکایی را ترویج می‌کند، بلکه تصویری از کشور‌های رقیب نیز ترسیم می‌نماید.

این سلاح آمریکایی تنها به ایران محدود نمی‌شود، بلکه علیه تمام کشور‌هایی که ایالات متحده یا غرب آنها را «دشمن» تلقی می‌کنند، همچون روسیه، چین، کوبا، کره شمالی، عراق، افغانستان و... به کار می‌رود.

به گفته جوزف نای، قدرت نرم، قدرتی است که از طریق جاذبه، فرهنگ و ایدئولوژی اعمال می‌شود، نه با فشار نظامی یا اقتصادی. فیلم‌ها و سریال‌های هالیوودی، سبک زندگی آمریکایی، دموکراسی، حقوق بشر و ایده‌آل‌های آزادی را زیبا جلوه می‌دهند.

در مقابل، کشور‌های «دشمن» معمولاً به عنوان نماد تروریسم، افراط گرایی، دیکتاتوری، عقب ماندگی و بی تمدنی معرفی می‌شوند. این یک نوع «جنگ فرهنگی» است که در آن هالیوود نبردی بر سر ایدئولوژی و برداشت عمومی به راه انداخته است.

پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، که منجر به سرنگونی رژیم دوست آمریکا و تأسیس حکومت اسلامی در ایران شد، رسانه‌های غربی شروع به ترسیم چهره‌ای منفی از ایران کردند و این کشور به عنوان تهدیدی جدی برای آمریکا معرفی شد.

پس از حملات ۱۱ سپتامبر و آغاز «جنگ جهانی علیه به اصطلاح تروریسم» از سوی آمریکا، ایران به دروغ به عنوان مرکز تروریسم و بی ثباتی جهانی به تصویر کشیده شد. این تصویر از طریق فیلم‌ها و سریال‌های هالیوودی تقویت شد، به گونه‌ای که ایران مرتباً کشوری شرور، عقب مانده، افراطی و غیرمداراگر نشان داده شده است.

فیلمی مانند "آرگو" (۲۰۱۲) نمونه بارزی از این نوع تصویرسازی است. این فیلم بر اساس بحران اشغال سفارت آمریکا در جریان انقلاب ۱۳۵۷ ساخته شده و ایرانیان را به شکل مردمانی خشن، بی منطق و متعصب نشان می‌دهد.

در این فیلم، شخصیت‌های آمریکایی و کانادایی شجاع، باهوش و انسان دوست نمایش داده می‌شوند. مأمور سازمان سیا «تونی مندز» نقشه‌ای می‌کشد تا شش دیپلمات آمریکایی را با ظاهر ساختگی یک پروژه فیلم علمی-تخیلی از ایران خارج کند.

در سراسر داستان، جامعه ایران به عنوان جامعه‌ای خطرناک، بی ثبات و ضدغربی به‌تصویر کشیده شده، در حالی که عملیات آمریکایی با قهرمانی و اخلاق گره خورده است.

همچنین سریال‌هایی مانند"هوملند" نیز با موضوعاتی مانند تروریسم، جاسوسی و امنیت غرب ساخته شده‌اند که در آنها ایران بار‌ها به عنوان مرکز تروریسم، تهدیدی علیه منافع آمریکا و پایگاهی افراطی معرفی می‌شود.
فیلم "بدون دخترم هرگز" (۱۹۹۱) جامعه ایرانی را بی رحم، متعصب و عقب مانده نسبت به زنان نشان می‌دهد. برخی فیلم‌ها نیز بر خشونت علیه زنان در ایران و مجازات‌های غیرانسانی مانند سنگسار تأکید دارند.

در همه این آثار، مردم ایران غالباً به صورت افراطی، تروریست یا ستمگر معرفی می‌شوند، بدون آن‌که زمینه یا بعد انسانی آن‌ها مورد توجه قرار گیرد. زنان نیز معمولاً در نقش قربانی و مظلوم ظاهر می‌شوند.

بسیاری از فیلم‌های جشنواره پسند که در خود ایران ساخته می‌شوند نیز در بسیاری موارد تصویری منفی از جامعه ایران به جهانیان ارائه می‌دهند.

این آثار در جشنواره‌های بین‌المللی مورد تحسین قرار گرفته و توسط رسانه‌های غربی بسیار تبلیغ می‌شوند. نمونه اش همین فیلم اخیر جعفر پناهی. این فیلم ایران را به صورت نمادی از افراط گرایی مذهبی، محدودیت برای آزادی زنان و سرکوب آزادی بیان نشان می‌دهد.

این آثار با برجسته سازی مشکلات، نابرابری‌ها و سرکوب سیاسی در جامعه ایران، این پیام را به مخاطبان غربی منتقل می‌کنند که زندگی در ایران دشوار، غیرمداراگر و عقب مانده است.

ایران به طور مکرر در رسانه‌ها و فیلم‌های هالیوودی در تصویری منفی معرفی می‌شود، در حالی که کشورهایی، چون عربستان با زمینه‌های اعتقادی مشابه به ندرت سوژه انتقادی رسانه‌های غربی قرار می‌گیرند. این موضوع نشان می‌دهد که یک کشور به طور خاص هدف قرار گرفته است. منافع سیاسی، اقتصادی و استراتژیک پشت این روند پنهان است.

ایالات متحده بار‌ها با شعار دفاع از حقوق بشر، مداخلات نظامی خود را توجیه کرده است، مانند حمله به عراق با ادعای دروغینِ داشتن «سلاح‌های کشتار جمعی» که بعد‌ها مشخص شد وجود نداشته‌اند.

در پس این جنگ ها، پیوندی فعال میان نظام صنعتی-نظامی آمریکا، شرکت‌های اسلحه سازی و منافع سیاسی وجود دارد که از جنگ و بی ثباتی سود می‌برند. به همین دلیل، هرگاه کشوری در رسانه‌ها و فیلم‌ها به‌طور مکرر هدف قرار می‌گیرد، باید سیاست‌ها و منافع پشت آن را نیز شناخت، و نه صرفاً هرگونه اقدام نظامی را به بهانه حقوق بشر موجه دانست.

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب