رؤیای خونین فرزندان ترور و التقاط؛ تحلیلی بر استراتژی شکست‌خورده سازمان منافقین

رؤیای خونین فرزندان ترور و التقاط؛ تحلیلی بر استراتژی شکست‌خورده سازمان منافقین
هم‌زمان با نخستین روز‌های پیروزی انقلاب، منافقین با الهام از تئوری‌های متعدد جنگ و انقلاب چریکی، تلاشی بی‌وقفه را برای سرنگونی نظام نوپای ایران آغاز کردند؛ غافل از این‌که اتخاذ این راهبرد خونین با توجه به وجود مفاهیم شهادت‌طلبانه در گفتمان جمهوری اسلامی می‌تواند به الگوسازی گسترده برای انقلاب منجر شود و این رؤیای خونین را به کابوسی دهشتناک برای جریان نفاق بدل کند.

به گزارش خبرگزاری آنا؛ «مرد جوان کت‌وشلوارپوش که با سر و وضعی به‌ظاهر موجه بعد از رئیس‌جمهور کیف به دست منتظر بازرسی بدنی ایستاده بود، به‌محض این‌که با اصرار پاسداران مبنی بر تحویل دادن کیف خود مواجه شد؛ مقاومت کرد و به بهانه اینکه مدارک بسیار مهمی را در کیف خود حمل می‌کند؛ دادوبیداد به راه انداخت. در ادامه شهید رجایی با تلاش برای پادرمیانی داوطلب شد که خود کیف را حمل کند، اما با مقاومت پاسداران محافظ بیت امام مواجه شد. پاسداران که با مقاومت بی‌امان «مسعود کشمیری» روبه‌رو بودند؛ ضمن تماس تلفنی با فرزند امام این نکته را گوشزد کردند که در صورتی اجازه حمل کیف مذکور را بدون بازرسی به وی خواهند داد که شخص امام چنین دستوری دهد. در ادامه، کشمیری که نقشه خود را نقش برآب می‌بیند با حالت قهر از بیت امام خارج می‌شود.»

داستان واقعی که در پارگراف نخست این نوشتار خواندید، بخشی از خاطرات فرمانده پاسداران محافظ بیت امام خمینی (ره) در سال ۱۳۶۰ ش بود. با علنی شدن این خاطرات مشخص می‌شود که سازمان منافقین پس از در پیش گرفتن استراتژی موسوم به «قطع سرانگشتان رژیم» نقشه ترور مقامات بالای نظام ازجمله امام راحل را ریخته بود؛ اما چه شد که امام و انقلاب با درایتی مثال‌زدنی توانستند رؤیای خونین فرزندان التقاط و ترور را به خوابی آشفته بدل کنند؟

در ادامه با استناد به سخنان امام راحل عظیم‌الشأن و رهبر معظم انقلاب اسلامی (دام‌ظله) به تبیین بخشی از راهبرد کلی نظام جمهوری اسلامی در قبال منافقین می‌پردازیم:

نفوذ کاریزماتیک امام بر توده‌های مردم و فروپاشی هیمنه سازمان نفاق

این یک واقعیت بدیهی در امور سیاسی است که در جوامع در حال گذار، رهبران انقلاب‌ها و جنبش‌های مردمی دارای میزان بالایی از قدرت فرهمندی (کاریزماتیک) نسبت به توده‌های مردم هستند به‌نحوی‌که به‌راحتی می‌توانند آنها را در راستای مقاصد سیاسی خود به حرکت درآورند. در این میان، وجود عناصر قوی مذهبی در سیاست ایرانی از دیرباز تاکنون و نیز ماهیت دینی و فرهنگی مفاهیم مرتبط با گفتمان انقلاب اسلامی به بسط نفوذ کاریزماتیک امام خمینی (ره) بر توده‌های انبوه مردم مسلمان ایران کمک کرد. این مسئله زمانی بیش‌ازپیش عیان شد که با ظهور دوباره سازمان منافقین در سپهر سیاسی ایران (پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ ش)، کادر رهبری سازمان به دلیل اعتماد بیش‌ازحد به قدرت تشکیلاتی و مخفی‌کاری خود درصدد مقابله با امام و انقلاب برآمدند. اما امام ضمن تشخیص دقیق و زودهنگام بیماری مهلک نفاق در افکار و عقاید سازمان با خطاب قرار دادن مستقیم مردم و استفاده از ابزاری که منافقین فاقد آن بودند (قدرت تأثیرگذاری بر توده‌ها) نقطه‌ضعف و پاشنه آشیل سازمان نفاق را هدف گرفت.

بهترین نمود چنین برخوردی با منافقین را می‌توان در بیانات امام (ره) خطاب به ملت ایران در تاریخ دوم شهریورماه ۱۳۵۹ ش دید، آنجا که می‌فرمایند «ما قبلاً تذکرات دادیم برای اینکه منافقین را از غیرمنافقین، مردم تشخیص بدهند. به‌مجرداینکه کسی گفت من مسْلم هستم و به‌مجرداینکه کسی گفت من جمهوری اسلامی را قبول دارم، این نمی‌شود باور کرد باید اعمال آنها را دید. باید دید اینها در این جمهوری اسلامی چه تعهداتی دارند؛ چه‌کاری کردند برای مملکت خودشان؛ چه فکری دارند. اینهایی که اظهار اسلام می‌کنند لکن مردم را در بلاد ایران مردم را به آتش می‌کشند، خرمن‌های مردم را به آتش می‌کشند، جوان‌های ما را در اطراف می‌کُشند، در کردستان عزیز، آن‌قدر از جوان‌های ما را و از خود کُرد‌ها را کشتند، و اینها درعین‌حال می‌گویند ما مسْلم هستیم، قرآن می‌فرماید که شما‌ها منافق هستید، شما‌ها مسْلم نیستید، شمایی که قولتان غیر عملتان است، حرفتان غیر واقعیتتان است، شما مسْلم نیستید، شما منافق هستید.»

استراتژی نفوذ در ارکان نظام و حذف نخبگان انقلاب

با توجه به تسلط جریان فکری چپ بر ادبیات انقلابی از دهه ۱۹۷۰ م به بعد، وقتی اقدامات دن‌کیشوت‌وار بسیاری از گروهک‌های چپ‌گرای ضدانقلاب را می‌بینیم، نباید تعجب کنیم، زیرا هم‌زمان با نخستین روز‌های پیروزی انقلاب اسلامی، سران هیجان‌زده و کم‌سواد این گروهک‌های قارچ‌گونه با تفسیری مارکسیستی و مادی‌گرایانه از انقلاب فرهنگی-مذهبی ملت ایران و با الهام از تئوری‌های متعدد جنگ و انقلاب چریکی، تلاشی بی‌وقفه را برای سرنگونی نظام برآمده از انقلاب آغاز کردند. بهترین نمونه این تلاش‌های ناموفق و شکست‌خورده نیز طراحی استراتژی عقیم و بیهوده قطع سرانگشتان رژیم توسط منافقین بود که نقطه اوج آن را در جریان انفجار مقر نخست‌وزیری در تاریخ ۸ شهریور ۱۳۶۰ شاهد بودیم. غافل از این‌که اتخاذ این راهبرد خونین با توجه به وجود مفاهیم شهادت‌طلبانه در گفتمان انقلاب اسلامی می‌تواند به الگوسازی گسترده برای انقلاب منجر شود و این رؤیای خونین را به کابوسی دهشتناک برای جریان نفاق بدل کند. مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) با علم به این موضوع ضمن بیاناتی در دیدار با رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت در هشتم شهریور ۱۳۸۹ ش می‌فرمایند «از یاد شهیدان عزیزمان، مرحوم شهید رجائی و شهید باهنر و همچنین شهید عراقی غفلت نکنیم؛ اینها درواقع سرسپرده و دل‌سپرده به ارزش‌های انقلاب بودند. علت اینکه خدای متعال نام و یاد اینها را باقی گذاشته، شاید همین است. این، نوعی شکر الهی و شکر پروردگار عالم است از بندگان خودش؛ «انّ اللَّه شاکر علیم». (۱) بااینکه ما هیچ طلبی نداریم، خدا هم شکرگزاری می‌کند. خدای متعال از بندگانی که با اخلاص کار کردند و همه سرمایه خودشان را آوردند وسط، شکرگزاری می‌کند. یکی از بخش‌های شکرگزاری هم همین است که این نام نیک در سال‌های متمادی برای اینها باقی می‌ماند. امیدواریم که ان‌شاءالله این چهره‌های نورانی، در جامعه ما همچنان زنده باشند؛ چون اینها نماد ارزش‌ها هستند. زنده‌بودن اسم اینها به معنای زنده‌بودن ارزش‌هاست، یا باید به این شکل ان‌شاءالله جریان پیدا کند.»

 نویسنده: علی رحمانی

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا