جبهه اصلاحات؛ از رفورمیسم سیاسی تا هم‌پیمانی با اتاق عملیات خارجی

جبهه اصلاحات؛ از رفورمیسم سیاسی تا هم‌پیمانی با اتاق عملیات خارجی
تحلیل گر ارشد مسائل سیاسی در یادداشتی نوشت: تحولات اخیر در فضای سیاسی ایران، نشان‌دهنده ورود برخی جریان‌های موسوم به اصلاح‌طلب به مرحله‌ای تازه از کنش‌گری است که فراتر از چارچوب رقابت‌های معمول سیاسی قرار دارد.

به گزارش خبرگزاری آنا، سعید شهرابی فراهانی، تحلیل گر ارشد مسائل سیاسی در یادداشتی نوشت: تحولات اخیر در فضای سیاسی ایران، نشان‌دهنده ورود برخی جریان‌های موسوم به اصلاح‌طلب به مرحله‌ای تازه از کنش‌گری است که فراتر از چارچوب رقابت‌های معمول سیاسی قرار دارد. انتشار بیانیه اخیر جبهه اصلاحات را می‌توان سندی دانست که ابعاد تازه‌ای از پیوند‌های آشکار و پنهان این جریان با پروژه‌های خارجی علیه جمهوری اسلامی ایران را آشکار می‌سازد.

۱. ابعاد محتوایی بیانیه اخیر

بیانیه مذکور واجد مجموعه‌ای از پیشنهادات است که در ظاهر رنگ و بوی «اصلاحات سیاسی» دارد، اما در عمق و محتوا به‌وضوح به سناریو‌های براندازی نرم گره می‌خورد. مهم‌ترین محور‌های این بیانیه عبارت‌اند از:

فتوای وجوب توافق با ایالات متحده (منسوب به حسن روحانی): اقدامی که می‌تواند بستر وابستگی راهبردی ایران به غرب را در حوزه سیاست خارجی فراهم آورد.

پیشنهاد تشکیل مجلس مؤسسان (از سوی میرحسین موسوی): راهبردی که توان ایجاد خلأ حقوقی-سیاسی در ساختار جمهوری اسلامی را داراست و از نگاه تحلیلگران امنیتی، معادل با گشودن باب فروپاشی نهاد‌های بنیادین نظام است.

طرح تغییر پارادایم سیاست خارجی (از سوی محمدجواد ظریف): ایده‌ای که هم‌راستا با راهبرد غرب در کاستن از عمق استراتژیک و ظرفیت بازدارندگی جمهوری اسلامی ارزیابی می‌شود.

۲. هم‌افزایی با پروژه خارجی

تحلیل محتوایی این سه محور نشان می‌دهد که در مجموع یک مثلث راهبردی شکل گرفته است. مثلثی که اضلاع آن با ادبیات متفاوت، اما هدفی مشترک را دنبال می‌کنند: تضعیف انسجام درونی و انتقال فشار‌های خارجی به ساختار سیاسی داخل ایران.

این الگو شباهت آشکاری به مدل‌های براندازی نرم طراحی‌شده در اندیشکده‌های غربی و نهادهایی، چون آیپک و شبکه‌های پوششی نظیر نایاک دارد. از این منظر، جبهه اصلاحات را می‌توان در جایگاه «ستون پنجم» یا «پازل‌چین داخلی» یک ائتلاف فراملی قرار داد.

۳. همزمانی با جنگ شناختی

زمان انتشار این بیانیه نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. ایران در مقطع کنونی درگیر جنگ شناختی و ترکیبی چندلایه است که به‌ویژه پس از جنگ ۱۲ روزه علیه جبهه مقاومت، ابعاد تازه‌ای یافته است. در این جنگ، بیش از هزار نفر از شهروندان و مدافعان کشور، از جمله شمار قابل توجهی از فرماندهان و رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به شهادت رسیدند.

در چنین شرایطی، طرح موضوعاتی نظیر «انحلال نهاد‌های موازی» (با اشاره مستقیم به سپاه)، نه یک اصلاح ساختاری، بلکه ضربه‌ای هدفمند به ستون فقرات دفاع ملی ارزیابی می‌شود. این اقدام را می‌توان بخشی از عملیات روانی و شناختی دشمن دانست که با استفاده از ادبیات بومی و چهره‌های داخلی، پیام خارجی را بازتاب می‌دهد.

۴. ماهیت بیانیه؛ مانیفست یا نقشه راه؟

آنچه منتشر شد صرفاً یک بیانیه سیاسی نبود؛ بلکه به‌منزله نوعی «مانیفست» قابل تحلیل است. متنی که در آن، خواسته‌های دیرین صهیونیسم و ائتلاف غربی-عربی علیه ایران، در قالب واژگان و جملات داخلی ترجمه و بازنویسی شده است.

از این زاویه، این بیانیه را می‌توان «نقشه راه براندازی از درون» نامید؛ سندی که نشان می‌دهد چگونه جریان رفورمیست، به جای ایفای نقش در چارچوب اصلاحات سیاسی، به صدای بلند تل‌آویو در تهران تبدیل شده است.

۵. جمع‌بندی و پیامد‌ها

بیانیه اخیر جبهه اصلاحات، واجد ماهیت امنیتی-براندازانه است و نمی‌توان آن را در چارچوب رقابت سیاسی متعارف تحلیل کرد.

عناصر کلیدی آن (توافق اجباری، مجلس مؤسسان، تغییر پارادایم سیاست خارجی، انحلال سپاه) همگی در راستای اهداف تعریف‌شده اتاق عملیات خارجی است.

تساهل با این جریان، معادل تساهل با پروژه‌ای است که هدف نهایی آن تضعیف بازدارندگی ملی، فروپاشی انسجام درونی و در نهایت تجزیه سیاسی-اجتماعی کشور است.

نتیجه‌گیری

جبهه اصلاحات (زود دیرمی‌شود)، زیرا از بازیگر سیاسی داخلی به یک شبکه همکار دشمن در جنگ شناختی تبدیل شده است. ضروری است این روند نه با عینک رقابت حزبی، بلکه در چارچوب مدیریت تهدیدات راهبردی و امنیت ملی مورد ارزیابی و اقدام قرار گیرد.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا