نسبت وطن فروشی با «دشمن، خشکسالی و دروغ»

نسبت وطن فروشی با «دشمن، خشکسالی و دروغ»
وطن فروشان پیش از آنکه خائن باشند، دروغگویند. آنها بی آبرویند و خودشان میدانند که چگونه نفرت پراکنی میکنند.

گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، سعید تقدیری*ـ مردمان سرزمینی را فرض کنید که در دورۀ پیش از تاریخ، صد‌ها هزار سال دوام آورده‌اند؛ روز به روز پیشرفت کردند و توانستند در بسیاری از علوم، از اولین‌های دنیا باشند. اولین جراحی مغز جهان، نخستین چشم مصنوعی، قدیمی‌ترین خط کش، اولین انیمیشن دنیا، نشانه‌هایی از قدیمی‌ترین خط، بزرگترین امپراتوری، مهمترین منشور انسانی (الگوی محتوایی منشور سازمان ملل) و... از ویترین افتخارات مردمان سرزمینی است که امروزه آن را «ایران» می‌نامیم.

برای ما ساکنان این گربۀ گسترده، «ایران» تنها یک نام ساده نیست. این اسم، ناموس، اعتبار و اعتقاد ماست. ایران، نام رمزی است که ما را از هر قوم و طایفه، با هر سلیقه و اعتقادی دور خود جمع می‌کند. مگر غیر از این است که همگی ما شاخه‌های بهم پیوستۀ یک درختیم و تنها ریشه در این آب و خاک داریم؟ اما ریشه‌ها چگونه می‌میرند و شاخه‌ها چطور می‌خشکند؟

ایران، این مرز و بوم کهن، در گذر از فراز و فرود‌های تاریخی، حوادث زیادی به چشم دیده و بلایای متعددی را از سر گذرانده است. کشوری که در تجربه‌های تاریخی خود، همواره و همیشه زیر سایۀ سنگین و شوم دشمنی، تهدید و جنگ قرار گرفته و با آن دست به گریبان بوده است. ایرانیان در حافظۀ تاریخی خود این را نه یک دفعه که بار‌ها تکرار کرده‌اند: «خداوند کشور را از سه چیز حفظ کند: دشمن، خشکسالی و دروغ!»

وجود این هر سه با هم در یک کشور، حتی می‌تواند یک امپراتوری بزرگ را هم متلاشی کرده و آن را از یک سرزمین متحد، به جغرافیایی هزار پاره تبدیل کند. این سخن را کسی گفته که خودبزرگترین قلمرو دنیا را داشت. داریوش پادشاه که روزگاری بر بیش از ۴۴ درصد از سرزمین‌های دنیا حکمرانی میکرد.

آیا در این شرایط حساس ایران، ایستادگی در برابر دشمن، خشکسالی و دروغ، راهی برای رسیدن به وحدت نیست؟ شاید لازم باشد این سه کلید واژه دوباره بازخوانی شوند تا مگر بتوانیم این درِ گمشده بر دیوار را از نو بیابیم. پس به تجربه‌های تاریخی، به ضمیرناخودآگاه ایرانیان برگردیم و راز و رمز‌های آن را کشف کنیم.

از واژۀ «خشکسالی» شروع کنیم. آنچه می‌تواند منجر به قحطی بزرگ شود و این از آسیب‌های بسیار جدی و مهم جنگ هاست. در بیش از ۲۵۰۰ سال پیش که زندگی ایرانیان وابسته به زمین و دام بوده، وجود خشکسالی می‌توانست منجر به مرگ طبیعت، تولید غذا و دامداری شود؛ اما آنچه در شرایط امروزی ما اهمیت دارد، محافظت از زنجیره‌ای است که کمک کند در کنار یکدیگر، کسب و کار‌هایی مستمر و رو به رشد داشته باشیم. این الگو‌ها همچنان در بعضی از محلات پایتخت و شهر‌های کوچک دیگر مرسوم است. به عنوان مثال مغازه‌ای فقط کباب می‌فروشد و اگر مشتریان احتیاج به نوشیدنی هم داشته باشند، آن را از مغازۀ کنار دستی آن کبابی تهیه می‌کنند. این یک مدل بسیار کوچک، اما کاربردی برای ادامۀ چرخۀ کسب و کارهاست. زنجیره‌ای که تنها به دست خود ما ایجاد می‌شود و گسترش آن در میان اصناف مختلف، باعث ایجاد تحولات چشمگیری میشود.

این همان حفظ خشکسالی در جامعۀ امروزی ماست. به راستی برای ادامه و گسترش این چرخه، در کسب و کار خود تا چه اندازه فکر کرده‌ایم؟ جدای از این، اگر خشکسالی را در معنای اصلی خود بدانیم، در شرایط فعلی ایران، با آسیب‌ها و تهدید‌هایی که در زمینۀ انرژی به ویژه برق و گاز و حتی در کمبود آب وجود دارد، لازم است تا درک بهتری از حوادث و وقایع موجود داشته باشیم. گاز کمتری بسوزانیم و در استفاده از برق تا آنجا که می‌توانیم مراعات کنیم. بپذیریم که متاسفانه در شرایط جنگی هستیم و در مصرف آب دقت بیشتری داشته باشیم. با این حساب، دیگر در حمام، غرق در رویا‌ها نخواهیم شد چراکه زمان کمتری برای استحمام خواهیم داشت. با رعایت همین موارد ساده و انتخاب سبکی جدید برای زندگی، می‌توانیم بر خشکسالی‌ها مسلط شویم. در اساطیر ایران، خشکسالی دیوی دارد که به آن «اپوش» یا «اپئوشا» گفته میشود که بازدارندۀ آبهاست. از آن جایی که این تفکرات چند هزار ساله است، دور از ذهن نیست که اگر در آن روزگار، برق و گاز در موجود بود، برای آنها هم دیو‌هایی گماشته میشدند.

دومین کلید واژۀ مهم «دروغ» است. این نام هم از «دروج» یکی از بزرگترین دیوان در اساطیر ایران باستان گرفته شده که به بدنامیتمام شهرت دارد. دیوی مخرب که می‌تواند ساختار‌های اجتماعی و سیاسی یک سرزمین را از هم متلاشی کند. به راستی که دروغ، همۀ مسائل منفی اخلاقی را شامل میشود. این دروغ است که همیشه پایه‌های انسانیت و شرف را مورد هدف خود قرار می‌دهد.

شاید شما هم به این فکر کرده باشید که چگونه یک کشور می‌تواند از دروغ دور باشد؟ چه پاسخ‌هایی در ذهن شماست؟ وجود سربازان وفادار؟ یا مردمانی که خوشبختی دیگران را خوشبختی خود بدانند؟ وطن فروشان پیش از آنکه خائن باشند، دروغگویند. آنها بی آبرویند و خودشان میدانند که چگونه نفرت پراکنی میکنند.

* استاد زبان و ادبیات فارسی

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب