«وارث»؛ روایتی نمادین از انتظار فرج و چالشهای دراماتیک آن

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری آنا ـ هانیه شجاعی زند؛ نویسنده و منتقد: نمایش «وارث» روایتی غیرخطی و نمادین از مفهوم انتظار فرج است که تلاش دارد با نگاهی متفاوت، از زاویه دید فرشتگان و شیاطین، به این مقوله بپردازد. این اثر که توسط گروه نمایشی حسیبا، متشکل از زنان و دختران ایرانی در حوزه هنری، به صحنه رفته، از فرمهای اجرایی متنوعی همچون نریشن، حرکات فرمیک و استفاده از فضاهای مینیمالیستی بهره گرفته است. اجرای آن در سالن سوره حوزه هنری، با حمایت حوزه هنری کودک و نوجوان برگزار شده و در تلاش است تا مفهومی عمیق را برای مخاطب به تصویر بکشد. اما آیا این اثر توانسته است اهداف خود را به درستی محقق سازد؟ این نقد با نگاهی دقیق به ساختار، اجرا و پیام نمایش، به بررسی نقاط قوت و ضعف آن میپردازد
تحلیل روایت و ساختار غیرخطی
نمایش با مقدمهای آغاز میشود که مخاطب را نسبت به ساختار غیرخطی و لزوم شناخت پیشینه شخصیتها آگاه میکند. این تصمیم کارگردان از آن جهت قابل تأمل است که روایت غیرخطی میتواند برای مخاطبانی که با مفاهیم نمایش آشنایی ندارند، چالشبرانگیز باشد. پرده نخست نمایش با معرفی شیاطین آغاز میشود، که به عنوان نیروهای شر، فتنههای اجتماعی را هدایت میکنند. از اینجا، روایت با یک پرش زمانی به دوران حضرت نوح (ع) میرود تا مواجهه نخستین پیامبر اولوالعزم را با وسوسههای شیاطین به تصویر بکشد. این گذر تاریخی که در ادامه به مقاطع دیگر تاریخ نیز امتداد مییابد، بر استمرار چالشهای بشر در برابر حقیقتهای الهی تأکید دارد.
عبرتهای تاریخی و پیوند با مفهوم انتظار
نمایش «وارث» نگاهی ویژه به واقعه عاشورا دارد و بیتفاوتی مردم آن دوران را خیانتی به امام زمان خود تعبیر میکند؛ خیانتی که در نهایت به شهادت امام حسین (ع) انجامید. این اثر با بهرهگیری هوشمندانه از این واقعه، تاریخ را آینهای برای زمان حال قرار میدهد و مخاطب را به تأمل درباره مسئولیت فردی و اجتماعیاش در قبال مظلومان جهان فرامیخواند. نقطه قوت نمایش در همین پیوند میان گذشته و حال نهفته است؛ پرسشی بنیادین را مطرح میکند: آیا انتظار منجی تنها به اصلاح فردی محدود میشود یا حمایت از مظلومان نیز بخشی از مسئولیت منتظران است؟ "وارث" با زبانی استعاری، اما صریح، نسبت به سکوت و بیتفاوتی هشدار میدهد و بر این نکته تأکید دارد که تاریخ بیرحمانه تکرار میشود.
شخصیتپردازی و چالش تجسم شیاطین
یکی از عناصر بحثبرانگیز نمایش، نحوه تجسم شیاطین و شخصیتپردازی شیطان بزرگ (لوسیفر) است. ارائه تصویری نمادین از نیروهای شرور، اگرچه در انتقال مفهوم وسوسه و فتنه مؤثر است، اما نمایش در ارائه شیطان به عنوان موجودی انسانی که در میان بشر قدم میزند، دچار چالش شده است. این تصویرسازی، بهویژه برای مخاطب کودک و نوجوان، ممکن است به برداشتهای سطحی از مفهوم شرارت منجر شود. اتاق سری شیاطین و نمایش نقشههای آنها در فتنههای تاریخی، بهخوبی بر تأثیرگذاری آنان بر بشریت تأکید میکند، اما شخصیتپردازی ملموس و مستقیم از شیاطین، بدون پرداختن به لایههای پیچیدهتر شرارت، میتواند بر درک مفاهیم نمایش تأثیر بگذارد.
مخاطبشناسی و چالش در هدفگذاری
یکی از چالشهای اساسی نمایش، تعیین دقیق مخاطب هدف است. از یکسو، فرم روایی و تجسم وسوسههای شیطانی، نمایش را برای مخاطب نوجوان ملموستر میکند؛ از سوی دیگر، لحن دیالوگها و روایتهای شاعرانه، لایههای پیچیدهای دارد که ممکن است درک آن برای این گروه سنی دشوار باشد. اگر هدف نمایش، بزرگسالان باشند، استفاده از شیوهای تجسمی و مستقیم برای نمایش وسوسههای شیطانی، ممکن است بیش از حد سادهسازی شده باشد. در مقابل، اگر نمایش برای کودک و نوجوان طراحی شده است، دیالوگهای آن گاه سنگین و پرمحتواست. این تناقض در هدفگذاری موجب میشود که نمایش نتواند ارتباط مؤثر با گروه مخاطبان خود برقرار کند.
اجرا، طراحی صحنه و فرم بصری
یکی از نکات مثبت نمایش، بهرهگیری از فرمهای اجرایی متنوع است. نمایش در ابتدا حالتی از پرفورمنس را دارد و سپس با تغییرات زمانی و مکانی، شیوه روایت و لحن دیالوگها را متناسب با هر برهه تاریخی تغییر میدهد. این تطابق زمانی، کمک میکند تا نمایش نشان دهد که چالشهای بشری در برابر حقیقتهای الهی تغییری نکرده است. طراحی صحنه نیز، بهویژه در بخشهای مرتبط با شیاطین، بهخوبی حس وحشت و آشفتگی را منتقل میکند. اما یکی از نکات قابل تأمل، تضاد شدید میان فضای پرهیجان و نورپردازی قوی صحنههای مرتبط با شیاطین و فضای تاریک و حزنانگیز واقعه کربلاست. این تفاوت ممکن است تأثیری ناخواسته بر ذهن مخاطب کودک و نوجوان بگذارد و بهطور ناخودآگاه، صحنههای مرتبط با شیاطین را برای آنان جذابتر جلوه دهد. توجه بیشتر به هماهنگی بصری میان این دو بخش میتوانست از این برداشت نادرست جلوگیری کند.
پیام نمایش و چالش در انتقال مفاهیم
«وارث» در تلاش است تا تأکید کند که غفلت از انتظار منجی، نتیجه نفوذ شیاطین در زندگی بشر است. اگرچه این پیام دارای اهمیت است، اما نحوه انتقال آن در نمایش به چالش کشیده شده است. تأکید مکرر بر ایده "ای زنان مؤمن، چرا منجی خود را فراموش کردهاید"، بدون ارائه لایههای تحلیلی بیشتر، موجب میشود نمایش به یک خطابه تصویری تقلیل یابد. اگر این اجرا مخاطب خود را به قشری محدود میکرد که کمتر با این مفاهیم آشنایی دارند، میتوانست تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد.
نمایش «وارث» از نظر فرم بصری و اجرای صحنه، تجربهای جذاب را ارائه میدهد، اما در زمینه روایت، شخصیتپردازی و مخاطبشناسی، با تناقضهایی مواجه است که مانع از انتقال مؤثر پیام آن میشود. در صورتی که نمایش بتواند گروه سنی مخاطبان خود را بهصورت دقیقتر مشخص کند و در شیوه پرداخت مفاهیم، سطح پیچیدگی محتوایی را متناسب با این گروه تنظیم کند، میتواند به اثری عمیقتر و تأثیرگذارتر تبدیل شود. با این حال، در وضعیت فعلی، نمایش در انتقال پیام خود به درستی عمل نمیکند و بیش از آنکه یک اثر دراماتیک باشد، به یک خطابه تصویری نزدیک شده است..
انتهای پیام/