نفسهای آخر بزرگترین دریاچه نمکی جهان/ ستاد احیا چه کاری برای حفظ دریاچه کرد؟

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، دریاچهٔ ارومیه که زمانی یکی از بزرگترین دریاچههای نمکی جهان بود، امروز تقریباً به معنای واقعی کلمه «خشک» شده و وضعیت تراز آب آن در حالت غیرقابل اعلام قرار گرفته است. اگرچه کارشناسان حوزه محیطزیست و آب نسبت به احتمال خشک شدن کامل آن در ماههای اخیر هشدار دادند و تازهترین دادهها نشان میدهد که در اوایل مرداد (آگوست ۲۰۲۵) سطح آب دریاچه تا حدود ۱۲۶۹–۱۲۷۰ متر از تراز مبنا سقوط کرده و حجم ذخیرهٔ آبی به حدود چند صد میلیون مترمکعب کاهش یافته است، ارقامی که کارکرد اقلیمی و زیستی دریاچه را شدیداً تضعیف کردهاند.
طی یک دهه گذشته، دولتها و نهادهای مختلف میلیاردها تومان و دهها میلیون دلار در قالب طرحهای مهندسی، لایروبی رودخانهها، انتقال آب و انسداد چاهها برای احیای دریاچه هزینه کردهاند؛ حتی رسانهها از عددی حدود ۱۳ هزار میلیارد تومان برای بعضی اقدامات نام بردهاند. با اینحال تحولات میدانی نشان میدهد هزینهها و طرحهای اجراشده نتوانستهاند از روند نزولی تراز آب جلوگیری کنند و عملاً اثرگذاری راهبردی و بلندمدت قابلتوجهی بر وضعیت دریاچه نداشتهاند.
ستاد احیا؛ نبود اجرا یا اجرای نیمهدلخواه؟
در این میان ستاد احیای دریاچه ارومیه بهعنوان نهاد مرجع و هماهنگکننده تمامی طرحها و تصمیمات مرتبط، بارها اعلام مصوبات و پروژههای کلان کرده؛ از انسداد چاههای غیرمجاز و بازچینی الگوی کشت در حوزه آبریز تا لایروبی رودخانهها و حتی پیشنهاد انتقال آب. اما گزارشهای میدانی و اظهارات مدیران محلی نشان میدهد بسیاری از مصوبات «شکل کاغذی» داشته و در اجرا با تأخیر، نصفهنیمه یا با کموکاستی مواجه شدهاند؛ عناصری مثل شناسایی و انسداد تمامی چاههای غیرمجاز، کنترل تغییر کاربریهای آبیاری از دیم به باغی و بازچینی منابع آبی، عملاً بهصورت کامل پیاده نشده است. ضعف در نظارت بر اجرای مصوبات، نبود مکانیسم مسئولیتپذیری شفاف و اولویتدهی به پروژههای مهندسی بزرگ بهجای تغییرِ ساختاری الگوهای مصرفی، از اصلیترین انتقادات به ستاد است.
در طول سالهای اخیر چند محور مرسوم توسط ستاد و نهادهای مرتبط دنبال شد، مواردی همچون انسداد یا پر کردن حلقههای چاه غیرمجاز، لایروبی بخشی از رودخانههای منتهی، اجرای طرحهای انتقال آب و ترازنگهداشتن آب دریاچه، بستههای تشویقی برای کاهش مصرف کشاورزی و نکاتی از این دست. اما مشکل اینجاست که در عمل تعداد قابلتوجهی از چاهها شناسایی و پلمب نشد، یا با تاخیر و با قیمتهای بازخرید مواجه شد. لایروبیها تنها در مقیاس کم و کوتاهمدت انجام شد و طرحهای انتقال آب یا خیلی عظیم بودند (هزینهبر، زمانبر و با پیامدهای زیستمحیطی) یا در عمل متوقف و نیمهتمام ماندند. این ترکیب باعث شد مصرف آب (بهخصوص در بخش کشاورزی) همچنان بالاتر از ظرفیت تأمین و بازگشت دریاچه باقی بماند.
بخش مهمی از بحرانِ دریاچه، وابسته به ساختار کشاورزی در حوزه آبریز است؛ تغییر گسترده از کشاورزی دیم به باغی و توسعه باغات پرمصرف آبی، افزایش زیرکشت خارج از الگوهای تعیینشده و نبود سیاست روشن و اجرایی برای اصلاح الگوی کشت، فشار مضاعفی به منابع آبی وارد کردهاند. ستاد احیا و دستگاههای متصدی در بسیاری مواقع نتوانستند سیاستهای مالی و حمایتی لازم برای ترغیب کشاورزان به الگوهای کممصرفتر را بهصورت پایدار پیاده کنند؛ یا ابزارهای حمایتی/جبرانی ناکافی بود یا زمانبندی و منابع عملیاتی محدود مانع از تغییر سریع شد. این خلأ نهادی و سیاستی از علل بنیادین شکست نسبی طرحهاست.
عدم شفافیت و پاسخگویی ضعیف ستاد
چیزی که در تمام این سالها شاهدش بودیم این مسئله بود که ستاد و نهادهای مرتبط که کارشان جلوگیری از خشک شدن دریاچه ارومیه بوده، گزارشدهی شفاف، پایش میدانی مستقل و جدول زمانی تعهدآوری برای انجام مصوبات خود ارائه نکردهاند. وقتی بودجه کلان تخصیص مییابد، اما شاخصهای سادهای مثل میزان پیشرفت در وضعیت دریاچه، میزان آب بازگردانده شده به دریاچه و مواردی از این دست بهصورت شفاف و حرفهای اعلام نمیشود، امکان ارزیابی و اصلاح سریع سیاستها از بین میرود. این وضعیت در اصل باعث کاهش اعتماد عمومی میشود.
اما موضوعی که نمیتوان در شرایط فعلی آن را نادیده گرفت، پیامدهای زیست محیطی از بین رفتن دریاچه ارومیه است. همانطور که کارشناسان محیط زیست بارها اعلام کردهاند، خشکیدن کامل یا فصلی شدن دریاچه پیامدهای متعددی دارد. مواردی همچون افزایش توفانهای نمکی و انتقال ریزگردها به مناطق مسکونی اطراف، تهدید کشاورزی و سلامت تنفسی ساکنان، خسارت به تنوع زیستی و از بین رفتن زیستبومهای تالابی که زیستگاه پرندگان مهاجر و گونههای بومیاند. کارشناسان اکولوژی هشدار دادهاند حتی اگر دریاچه بهصورت فصلی بازگردد، کارکرد اکوسیستمی آن دیگر مثل گذشته نخواهد بود مگر آنکه اصلاحات ساختاری فوری و پایدار صورت گیرد.
باوجود اینکه بسیاری بر این باورند که متاسفانه احیای دریاچه ارومیه عملاً امکان پذیر نیست، برخی از مسئولان و تحلیلگران هنوز از امکان بازگردانی بخشی از دریاچه در صورت اجرای فوری مصوبات سخن میگویند؛ اما جمعبندی کنونی کارشناسان مستقل محتاطانه است و بدون توقف سریع و موثر برداشتهای غیرمجاز، تغییر الگوی کشت از باغیِ پرمصرف به دیم یا گونههای کممصرف و ایجاد مکانیسمهای بازدارنده و تشویقی کارا، احتمال اینکه دریاچه بهصورت مستمر خشک شود یا تنها بهصورت «دریاچهٔ فصلیِ مرطوب» باقی بماند بسیار بالاست. این در حالی است که برخی از کارشناسان و حتی مسئولان دولتی نسبت به خشک شدن کامل دریاچه در کوتاهمدت هشدار دادهاند
سخن نهایی این است که بحران دریاچه ارومیه تنها مسئلهٔ فنی نیست و ترکیبی از تصمیمگیری سیاستمحور، مدیریت منابع، عدم شفافیت و فشار اجرایی لازم در این خصوص اثرگذار است. اجرای قاطع و شفاف مصوبات ستاد در کنار انتشار عمومی فهرست چاههای مسدودشده، نقشهٔ جانمایی چاهها و گزارش پیشرفت ماهانه، یا بازنگری فوری در سیاستهای کشاورزی در حوزه آبریز و انجام کارهای بازدارنده مثل تعیین میزان جریمه و ابزار اجرایی که سود گرانفروشی آب و مصرف غیرمجاز را خنثی کند، به همراه نظارت میدانی مستقل و برخورد قضایی با متخلفان ساختاری میتواند باعث حصول پیشرفت در پروسه حفظ دریاچه شود، پروسهای بعید که هنوز عدهای به نتیجه بخش بودن آن امیدوارند.
ما در خبرگزاری آنا این سوژه را در هفتههای آتی پیگیری میکنیم تا اگر در خصوص حفظ و نگهداری و احیای دریاچه ارومیه کمکاریهایی صورت گرفته است، با متخلفین برخورد لازم صورت پذیرد.
انتهای پیام/