08:38 18 / 06 /1404

کودکان نسلِ جدید میان «فست‌فود»، «فست‌مدیا» و «فست‌فرهنگ»

کودکان نسلِ جدید میان «فست‌فود»، «فست‌مدیا» و «فست‌فرهنگ»
نسلِ امروز کودکان در محیطی پرشتاب و لحظه‌محور رشد می‌کند؛ از خوراکِ تصویریِ کوتاه تا وعده‌های آماده‌ی مصرفِ خوراکی و تجربه‌های دیجیتالِ فوری.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا،‌ محمدمهدی سیدناصری حقوقدان، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بین‌الملل کودکان در یادداشتی با عنوان «کودکان نسلِ جدید میان «فست‌فود»، «فست‌مدیا» و «فست‌فرهنگ»» که در اختیار خبرگزاری آنا قرار داد، اینگونه نوشت:  نسلِ امروز کودکان در محیطی پرشتاب و لحظه‌محور رشد می‌کند؛ از خوراکِ تصویریِ کوتاه تا وعده‌های آماده‌ی مصرفِ خوراکی و تجربه‌های دیجیتالِ فوری. این «سرعتِ فراگیر» نه تنها شیوه استفاده از رسانه را دگرگون کرده، بلکه الگو‌های یادگیری، آستانه تحملِ خستگی، ظرفیتِ تأمل و در نهایت نسبت کودک با فرهنگ و جامعه را متحول ساخته است. پرسش اساسی این یادداشت روشن است: چگونه فرهنگِ سرعت، تجربه فرهنگی و تربیتی کودکان را سطحی و کوتاه‌مدت می‌کند و این روند چه پیامد‌های حقوقی، تربیتی و اجتماعی برای ایران دارد؟ پاسخ به این پرسش نیازمند تلفیق شواهد پژوهشی، چارچوب‌های حقوق کودک و سیاست‌گذاری فرهنگی است.

«فست‌فرهنگ» چیست و چرا باید نگران باشیم؟

واژه «فست‌فرهنگ» را می‌توان به‌عنوان مختصرِ توصیفی برای وضعیتی به‌کار برد که در آن تجربه‌های فرهنگی، محتوای آموزشی و حتی تعاملات بین‌فردی در قالب‌های بسیار کوتاه، سریع و بازپرداخت‌شده عرضه می‌شوند. همان‌طور که «فست‌فود» غذا را به‌سرعت و آماده تحویل می‌دهد، اما شاید ارزش غذایی‌اش کمتر باشد، «فست‌فرهنگ» نیز تجربه فرهنگی را تسهیل و تسریع می‌کند، اما اغلب از عمق، تأمل و پیوند معنایی تهی می‌سازد. پژوهش‌های تازه نشان می‌دهد که مصرف زیاد محتوای ویدئویی کوتاه با افزایش رفتار‌های پراشتباه و ناتوانی در تمرکز در میان مخاطبان جوان همراه است؛ همچنین شواهدی از تغییرات در کارکرد اجراییِ مغز و گرایش به جستجوی پاداش‌های فوری گزارش شده است. این مسائل به‌ویژه برای کودکان خردسال که ظرفیت‌های توجه و توسعه اجرایی‌شان هنوز در حال شکل‌گیری است، هشداردهنده‌اند.

سازوکارِ رسانه‌های لحظه‌ای: الگوریتم، تکرار و کاهشِ ظرفیتِ تأمل

پلتفرم‌های توصیه‌گر با طراحی‌هایی که هدف‌شان «نگه‌داشتنِ کاربر» است، محتوای مشابه و پاداش‌دهنده را مکرراً پیشنهاد می‌کنند. پژوهشی که به تحلیل سازوکار‌های توصیه‌گر پلتفرم‌های ویدئوییِ محبوبِ کودکان پرداخته نشان می‌دهد این سامانه‌ها می‌توانند مخاطب را از مسیر‌های بی‌خطر به محتوای نامتناسب یا یکنواخت هدایت کنند؛ الگوریتم‌ها نه صرفاً آینه علایق، بلکه «شکل‌دهنده» علایق نیز هستند. در نتیجه، کودک به‌جای گردش در گستره‌ای از تجربه‌های فرهنگی، در «کانال‌های فشرده» محتوایی گرفتار می‌شود که ظرفیتِ او برای صبر، تأمل و جستجوی عمق را کاهش می‌دهد.

۳. پیامد‌های تربیتی و فرهنگی: از ذائقه سطحی تا فراموشی میراث

این تحولات چند پیامد مستقیم دارند:

۱. ضعفِ توانِ تأمل و یادگیریِ عمیق: هنگامی که تجربه یادگیری به لقمه‌های بسیار کوتاه بدل می‌شود، مهارت‌های خواندنِ عمیق، تحلیل متنی و پیوندِ مفاهیم دچار آسیب می‌شود. مطالعات نشان می‌دهد دانش‌آموزانی که زمانِ قابل‌توجهی را به محتوا‌های کوتاه اختصاص می‌دهند، در فعالیت‌های نیازمند تمرکز طولانی‌تر دشواری بیشتری دارند.

۲. فروپاشیِ پیوند‌های فرهنگیِ متراکم: وقتی کودک عمدتاً از طریق ویدئوی کوتاه یا محتوای سریع با عناصر فرهنگ روبه‌رو می‌شود، بافتِ معنا و پیشینه تاریخیِ آن عناصر به‌راحتی گم می‌شود؛ قصه‌ها، اشعار و آئین‌هایی که نیازمند روایتِ بلند و زمینه‌سازی‌اند، جای خود را به نما‌هایی کوتاه و اغلب تکرارشونده می‌دهند. این فرایند می‌تواند به کاهشِ حسِ تعلق به میراث جمعی بینجامد.

۳. کاهشِ تاب‌آوریِ اجتماعی و تحملِ ناکامی: فرهنگ سرعت عادت به دریافت پاداشِ سریع را تقویت می‌کند و آستانه تحمل در برابر ناکامی یا نیاز به تلاش طولانی را پایین می‌آورد؛ مهارتی که برای تحصیل، کار و زندگی جمعی ضروری است. نهاد‌های بهداشت و روان هشدار داده‌اند افزایش مصرف رسانه‌های لحظه‌ای با پیامد‌های منفی بر خواب، خودتنظیمی و خلق همراه است.

حقوق کودک و تکالیف سیاستی: چارچوبِ الزام‌آور

از منظر حقوق کودک، دولت و نهاد‌های عمومی وظیفه دارند محیط‌های آموزشی و رسانه‌ای را به‌نحوی تنظیم کنند که مصالح عالیه کودک تأمین گردد و رشد او در شرایطی امن و سازنده رخ دهد. گزارش‌های سازمان‌های بین‌المللی بر ضرورت طراحی و ارزیابی خدمات دیجیتال با نگاه به حقوق کودک، شفافیت در سازوکار‌های توصیه و حمایت از دسترسی به محتوای مناسب سن تأکید کرده‌اند. به‌عبارت دیگر، پاسخ به «فرهنگ سرعت» فقط موضوعِ تربیت خانواده نیست؛ مجموعه‌ای از اقدامات سیاستی و نظارتی نیز لازم است.

راهبرد‌های عملی و قابل اجرا برای ایران

جهت مقابله با پیامد‌های منفی فرهنگ سرعت و بازگرداندن توازن به زیست فرهنگیِ کودکان، ترکیب مداخلات آموزشی، تنظیم‌گری رسانه‌ای و توانمندسازیِ خانواده پیشنهاد می‌شود:

الف) در سطح مدرسه و آموزش

۱. گنجاندن «تمرینِ تأمل و خواندنِ عمیق» در برنامه روزانه: اختصاص بخشی از ساعات درس به خواندنِ داستان بلند، بحثِ گروهیِ ساختاریافته و پروژه‌های تحقیقِ خردمدت که توانِ پیوندِ مفاهیم را تقویت کند.

۲. آموزشِ صبر و خودتنظیمی به‌عنوان مهارتِ بنیادی: تمرین‌های روانی-حرکتیِ ساده، بازی‌های گروهی که تحمل ناکامی را می‌آموزند و کارگاه‌های هدایت‌شده مدیریت توجه. پژوهش‌ها نشان می‌دهد این آموزش‌ها پیشرفتِ تحصیلی را تسهیل می‌کنند.

ب) در سطح خانواده

۳. قراردادِ خانوادگیِ استفاده از رسانه: تعیین زمان‌های بی‌دستگاه، «خوردنِ آهسته» رسانه و برنامه‌ریزیِ مشترک برای تجربه‌های فرهنگی حضوری و خواندنی. گفت‌وگوی روزانه کوتاه درباره آنچه کودک دیده یا شنیده، در شکل‌گیریِ ذائقه عمیق مؤثر است.

۴. الگوی همراهیِ فعالِ والدین: همراهیِ والد در مشاهده و تحلیل محتوا به‌جای نظارت صرف؛ این کار شناخت کودک از متن را افزایش می‌دهد و پیوند میان تجربه دیجیتال و زندگی واقعی را برقرار می‌سازد.

پ) در سطح رسانه و پخش محتوا

۵. الزامات شفافیت و گزینه «خوراکِ تنوع‌بخش» برای مخاطب کودک: پلتفرم‌ها باید امکان انتخابِ خوراکی را فراهم کنند که بر اساس معیار‌های تنوع و کیفیت فرهنگی تنظیم شده باشد یعنی خوراکی که عمق و تنوع را به‌جای تکرار و تندپخش اولویت دهد. پژوهش‌های بین‌المللی بر نقشِ تنظیم‌گری و شفافیت در کاهش آسیب‌های توصیه‌گر‌ها تأکید دارند.

ت) در سطح سیاست عمومی

۶. پایشِ ملیِ الگو‌های مصرف و شاخص‌های کیفیت فرهنگی: ایجاد سامانه‌ای برای اندازه‌گیریِ زمانِ صرف‌شده، سهمِ محتوای بلند و عمیق در خوراکِ کودکان، و شاخص‌های سلامتِ توجه؛ انتشار سالانه گزارش می‌تواند مبنای سیاست‌گذاری بلندمدت شود.

۷. حمایت از تولیدِ محتوای بلند و خلاق بومی: یارانه‌های خرد یا امتیازات پخش برای آثار فرهنگی بلندمدتِ کودک که روایت، تاریخ و آداب را به‌صورت جذاب منتقل کنند؛ سرمایه‌گذاری در بازآفرینی قصه‌ها، موسیقی و نمایشِ کودکِ بومی.

پاسخ به برخی ابهامات و نقدها!

۱. «آیا فناوری ذاتاً مضر است؟» خیر؛ فناوری ابزار است. مسئله در طراحیِ تجربه‌ها و انتخابِ قالب‌هاست. فناوری می‌تواند در خدمتِ غنای فرهنگی باشد اگر «سرعت» را به‌عنوان تنها شاخصِ موفقیت کنار بگذارد.

۲. «آیا این کار‌ها هزینه‌بر نیست؟» بسیاری از راهکار‌ها کم‌هزینه و مبتنی بر تغییر رفتار و تنظیم برنامه‌اند (مثلاً ده دقیقه خواندنِ عمیق روزانه، قرارداد‌های خانوادگی، و افزوده‌های ساده در برنامه درسی). نتیجه سرمایه‌گذاری اندک، در بلندمدت درخورتوجه خواهد بود.

فرهنگِ سرعت هرچند وعده راحتی و دسترسی فوری می‌دهد، اما کودک را از شالوده‌های معنایی، صبر و مهارت‌های عمیقِ زندگی محروم می‌سازد. راهِ بازیابی این شالوده، «سرعت‌زدایی» نیست که فناوری را کنار بگذاریم، بلکه سیاستِ آگاهانه‌ای است که به‌صورت همزمان خانواده، مدرسه، رسانه و سیاست‌گذاری را درگیر کند. اگر امروز پایه‌های یک برنامه ملی برای گسترش «تأمل، خواندنِ عمیق و تجربه فرهنگیِ طولانی» گذاشته شود، فردا نسلی خواهیم داشت که نه صرفاً مصرف‌کننده لحظه‌ها، که سازنده معنا و حاملِ فرهنگِ پایدار ایران خواهد بود.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا