حافظه تاریخی ملت در برابر پارادوکس اصلاحات

حافظه تاریخی ملت در برابر پارادوکس اصلاحات
پس از پایان درگیری مستقیم ایران با محور متخاصم آمریکایی-اسرائیلی، فضای سیاسی کشور شاهد صدور بیانیه‌ای از سوی جبهه اصلاحات بود؛ بیانیه‌ای که به‌جای ارائه راهکاری عملی برای عبور از شرایط خطیر کنونی، بیش از هر چیز بازتابی از تکرار خطا‌های گذشته و اصرار بر نسخه‌های شکست‌خورده است. این موضوع نه‌تنها حافظه تاریخی ملت را به چالش می‌کشد، بلکه پرسش‌های بنیادینی را درباره ماهیت و کارکرد این جریان سیاسی در بزنگاه‌های حساس پیش‌روی افکار عمومی قرار می‌دهد.

مهدی اشتری، تحلیلگر مسائل سیاسی، در یادداشتی اختصاصی برای خبرگزاری آنا نوشت:

در شرایط حساس پس از درگیری مستقیم نظامی با محور متخاصم آمریکایی-اسرائیلی، بیانیه اخیر جبهه اصلاحات بیش از آنکه یک راهکار باشد، زنگ خطری جدی است؛ زنگ خطری که نشان می‌دهد یک جریان سیاسی، بدون درس گرفتن از فجایع گذشته، همچنان بر طبل نسخه‌های شکست‌خورده و ویرانگر می‌کوبد و سوالات اساسی را پیش روی ملت ایران قرار می‌دهد.

از وعده‌های دیروز تا توجیهات امروز

بیایید به عقب بازگردیم. در تیرماه سال گذشته، همین جریان سیاسی مدعی بود با رأی آوردن گزینه‌شان، سایه جنگ از سر کشور رفع و کیفیت زندگی ایرانیان بهتر خواهد شد. ۱۵۰ اقتصاددان در حمایت از آنها بیانیه دادند و بهبود قطعی اقتصاد را نوید دادند. اما امروز، چهره اصلی اقتصادی آن ستاد، دکتر عبده تبریزی، می‌گوید: «اگر بتوانیم تورم را در حد ۵۰% حفظ کنیم هنر کردیم!» یا پس از قطعی‌های مکرر آب و برق و اعتراضات عمومی، چهره‌های مرتبط با این جریان بدون توجه به وعده‌های گذشته گفتند: «اگر ما نبودیم شاید وضعیت بدتر می‌شد!»

حساب ویژه اصلاحات روی حافظه تاریخی کوتاه

هنوز یادمان نرفته که در مذاکرات برجام ایران تمام امتیاز‌های نقد و غیرقابل بازگشت خود را در همان ابتدا واگذار کرد؛ اما نتیجه چه بود؟ آمریکا یک‌جانبه از توافق خارج شد، دست به ترور ناجوانمردانه سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی زد، و اروپایی‌ها نیز با وقت‌کشی محض، به هیچ‌یک از تعهدات خود عمل نکردند. در حالی که رئیس دولت وقت، آقای روحانی، مدعی بود تمام تحریم‌ها یک‌جا لغو می‌شود، ایران تحت شدیدترین تحریم‌های تاریخ، حتی سخت‌تر از دوران پیش از برجام، قرار گرفت؛ و اوج ماجرا کجاست؟ مکانیسم ماشه (Snapback). در حالی که آقای ظریف، دیپلمات ارشد دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان، وجود چنین مکانیزمی را از اساس تکذیب می‌کرد، امروز مشخص شده که این تیغ داموکلس بالای سر کشور وجود داشته و هر یک از طرف‌های مقابل می‌توانند یک‌جانبه آن را فعال کنند. حالا در کمال تعجب، همین جبهه اصلاحات خطر چیزی را هشدار می‌دهد که دیپلمات کهنه‌کار نزدیک به آنها در دهه ۹۰، وجود آن را از اساس تکذیب می‌کرد!
جالب اینکه بهزاد نبوی یکی دیگر از چهره‌های قدیمی اصلاحات در رابطه با معجون جبهه اصلاحات گفته است: «من با آن چیز‌هایی [در بیانیه]که همه مخالفت می‌کنند مخالف نبودم، حتی تندتر از آنها هم هستم. آنها اگر معتقد به تعلیق غنی‌سازی هستند من معتقد به تعطیل غنی‌سازی هستم.» نبوی اشاره نمی‌کند که در صورت تعطیلی غنی‌سازی قرار است دیگر روی چه چیزی مذاکره کنند؟ قدرت موشکی ایران یا تمامیت ارضی کشور؟!
حال با این کارنامه فاجعه‌بار و خطا‌های فاحش، چه تضمینی وجود دارد که عمل به نسخه‌های جدیدشان، مشکلات را بهتر کند و نه بدتر؟ دشمن را متوقف کند و آنها را برای ماجراجویی‌های جدید مصمم‌تر نکند؟

دوگانه باطل مذاکره و راهبرد «مذاکره از موضع قدرت»

نسخه تجویز شده توسط اصلاح‌طلبان، مبتنی بر دوگانه باطل «مذاکره یا عدم مذاکره» است و متاسفانه برخی گروه‌های سیاسی نیز در این تله گرفتار می‌شوند؛ دوگانه‌ای که از اساس سال‌هاست وجود خارجی ندارد و سیاست خارجی ایران مبتنی بر گفت‌و‌گو و مذاکره حول موضوعات مختلف و حتی حق غنی‌سازی هسته‌ای بوده است. اما اصرار این جریان مبنی بر اینکه، حاکمیت مخالف مذاکره است و آنها پرچم‌داران بلامنازع عرصه مذاکره هستند، دروغ محض است. منظور و مراد جبهه اصلاحات از مذاکره که در بیانیه اخیر نیز به وضوح مشاهده می‌شود، در واقع نسخه تسلیم بی‌قید و شرط ایران و حرکت به سوی مستعمره شدن است.
اما راهبرد صحیح، «مذاکره همراه با اقتدار میدان» است. دیپلمات‌ها زمانی با دست پر پای میز می‌نشینند که طرف مقابل بداند در صورت خطا، با ضربات سنگین و جبران‌ناپذیر مواجه می‌شود. تاریخ و منطق قدرت گواه است که وقتی دشمن پالس ضعف دریافت کند، برای پیشروی و ضربات بیشتر حریص و تحریک می‌شود.

مذاکره خوب در برابر عدم تسلیم

دوگانه واقعی امروز، تقابل «مذاکره خوب» در برابر «عدم تسلیم» مقابل خواسته‌های زیاده‌خواهانه و جنایتکارانه رژیمی به نام آمریکاست. ایران باید منافع خود را استیفا کند و آمریکا و رژیم صهیونیستی می‌بایست خسارت‌های حملات تروریستی به تأسیسات هسته‌ای و ترور ده‌ها فرمانده و دانشمند ایرانی را جبران کنند. انتقام خون شهیدان سلیمانی، باقری، سلامی، رشید، طهرانچی، عباسی و فقهی و ... نبر محفوظ است و ضربه به منافع آمریکا و اخراج کامل آن از منطقه، یک راهبرد قطعی است.

در چنین شرایطی، غیرقابل قبول است که یک جریان سیاسی، برای قاتلان فرزندان این ملت سفیدشویی کند، ایران را مقصر بداند و خواستار اعتمادسازی یک‌طرفه شود! 
آنچه از رفتار‌های طلبکارانه این جریان پراشتباه که مدعی حمایت از دولت چهاردهم است، هویداست، اینکه همچون دهه ۷۰، رئیس‌جمهور و دولت را صرفاً یک «تدارکاتچی» برای اجرای منویات جناحی خود می‌بیند. در شرایط جنگی فعلی، نهاد‌های امنیتی و قضایی می‌بایست با هوشیاری و قاطعیت با این نسخه‌های خیانت‌بار و تضعیف‌کننده اراده ملی برخورد کنند. امنیت ملی ایران، با وعده‌های پوشالی و نسخه‌های تسلیم، قابل معامله نیست.
دولت نیز باید متوجه باشد، این جریانات انتظار موفقیت کابینه و کمک برای گشایش گره‌ها را دنبال نمی‌کند، بلکه سهمش از سفره انقلاب را مطالبه می‌کند و منظورش از وفاق اینست که باقی ساکت باشند تا آنها برنامه‌هایشان را پیش ببرند. یکبار به خاتمی می‌گویند تدارکاتچی، دولت روحانی را رحم اجاره‌ای می‌دانستند و لابد چندی بعد دولت پزشکیان را صرفا پول پیروزی می‌دانستند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا