جنگ روایتها؛ تحلیل نقش رسانه و دانشگاه در جنگ 12روزه از منظر ارتباطات بحرانی و امنیت فرهنگی

به گزارش خبرگزاری آنا، جنگ 12روزه صرفاً نبردی در جغرافیای مرزها نبود؛ این جنگ میدان تازهای را پیش چشم جامعه ایران گشود؛ میدانی که در آن، روایتها به همان اندازه سلاحها تعیینکننده بودند. اگر گلولهها سرزمین را هدف میگرفتند، روایتها مستقیماً ذهن و دل مردم را نشانه میرفتند. رسانههای وابسته به رژیم صهیونیستی با برنامهریزی دقیق و سناریوهای آماده، تلاش کردند واقعیت را وارونه جلوه دهند و افکار عمومی ایران را متأثر سازند. در مقابل، رسانهها و خبرنگاران ایرانی هرچند در ابتدا غافلگیر شدند ولی توانستند با همدلی و تکیه بر مسئولیت ملی، خط دفاعی تازهای در عرصه روایت ایجاد کنند.
آنچه در دل این جنگ اهمیت یافت، نه تنها بازگویی واقعیت، بلکه پیوند زدن آن با احساسات انسانی، هویت ملی و روحیه مقاومت بود؛ وظیفهای که خبرنگاران، دانشجویان و استادان ایرانی با وجود کمبودها و فشارها بر دوش گرفتند.
اکنون پرسش اساسی این است که رسانهها و دانشگاهها چه درسهایی از این تجربه تاریخی گرفتند و چگونه میتوانند در آینده راویان توانمندتر حقیقت باشند؟ برای بررسی این پرسشها، گفتوگویی با مهدی جابری، روزنامهنگار و فعال رسانه و کارشناس ارشد مدیریت رسانه انجام شده است که در ادامه میخوانید.
به عنوان یک فعال رسانه آیا رسانهها روایت دقیقی از این جنگ (جنگ 12 روزه) ارائه دادهاند؟ اگر نه، چه چیزی کم بوده است؟
رسانهها و خبرنگاران ما در ابتدای جنگ غافلگیر شده بودند. طبیعی بود که برای ترسیم مسیر درست فعالیتهایشان در شرایط جنگ نیازمند زمان باشند. ما نمیتوانستیم از رسانهها و خبرنگارانی که اکثر آنها چگونگی فعالیت در شرایط بحرانی و جنگی را آموزش ندیدهاند، توقع چندانی برای شروع قوی در ابتدای جنگ داشته باشیم. از آن طرف، اما رسانههای وابسته به رژیم اشغالگر صهیونیستی، برای شرایط جنگی تربیت شدهاند و رسانههای آنها نیز نظامی هستند؛ بنابراین آنها با سناریوی مشخص برای اشغال افکار و اذهان عمومی بهویژه در ایران وارد عمل شدند، اما آنچه باعث ناکامی آنها شد، همدلی رسانهای در ایران برای مقابله با جریانات رسانهای مخرب صهیونیستها بود.
اکنون انتظار میرود رسانههای ما در اندیشه توانمندسازی بیشتر خود برای مواجهه با شرایط جنگی احتمالی باشند. برگزاری دورههای آموزشی هدفمند برای خبرنگاران، ایجاد بستر امن برای هماهنگی سریعتر بین نهادهای امنیتی و مدیران رسانهها، تشکیل اتاق دفاع رسانهای با حضور کارشناسان خلاق رسانه برای خنثیسازی تحرکات رسانهای دشمن، بازتعریف خطوط قرمز با توجه به شرایط جدید و تقویت فعالیت رسانههای کشور در بستر شبکههای اجتماعی از جمله مواردی است که باید مدنظر تصمیمسازان عرصه رسانه باشد.
همچنین فراهم ساختن زمینههای لازم برای حفاظت از امنیت خبرنگاران در شرایط جنگ، ارتقا و بهبود امنیت شغلی آنها و نیز ارائه تضمینهای بیمهای به خبرنگاران برای پوشش خسارتهای مالی و جانی در جریان جنگ میتواند شرایط بهتری را برای فعالیت خبری در چنین وضعیتی ایجاد کند.
نکته دیگر اینکه در شرایط جنگی، مخاطبان به صورت لحظهای دنبال رصد اخبار و دریافت تحلیل هستند. به نظر من رسانه ملی در مجموع عملکرد خوبی داشت، اما میتوانست خیلی بهتر باشد. امروز فرصت خوبی است که بعد از افتخارآفرینی و موج تحسینها، به دنبال نقد عملکرد خودمان نیز باشیم. گاهی اوقات در دل جنگ یا مدتی پس از آن، وقتی تلویزیون را روشن میکردیم، همچنان شبکههای ملی در حال بازگو کردن اخبار ۲۴ ساعت قبل بدون هیچ تحلیل جدید بودند. حتی برخی اخبار زیرنویس هم مربوط به یک روز قبل بود. انتشار چنین اخبار تکراری برای مخاطبی که دنبال خبر لحظهای و یا تحلیل جدید است، میتواند او را به سمت رسانههای معاند بکشاند.
به نظر شما رسانهنگاری در زمان جنگ باید بیطرف باشد یا متعهد؟ آیا میشود همزمان حقیقت را گفت و از کشور هم دفاع کرد؟
ما خبرنگاران و فعالان رسانه در شرایط جنگی، سربازان رسانهای وطن هستیم. به اعتقاد من رسانه میهنی و خبرنگار ایرانی باید در زمان جنگ «متعهد» باشد؛ بیطرفی معنا ندارد. بیطرفی رسانهای در چنین شرایطی به این معناست که شبیه علیرضا فغانی باشیم و بگوییم ما فقط کار حرفهای خود را در زمین بازی یا در زمین جنگ، بدون توجه به تعلقات میهنی و عواطف وطنی انجام میدهیم. یا مثلا بیطرفی به این معناست که شبیه بیبیسی فارسی باشیم که هرچند عنوان فارسی و المانهای ایرانی را یدک میکشد، اما بخش قابل توجهی از تریبون خود را در اختیار دشمنان این مرز و بوم قرار میدهد و بهانه و توجیه خود را «حرفهای بودن» و «بیطرفی» عنوان میکند. من با این نوع سوءاستفاده از کلمه «حرفهای» مشکل دارم. بله! ما فعالان رسانه در داخل کشور کار حرفهای خودمان را انجام میدهیم، اما در شرایط جنگی باید بین رسانه وطنی و رسانه خارجی در چگونگی انعکاس اخبار تفاوت وجود داشته باشد و تحرکات دشمن و حامیانش را تشخیص بدهیم.
اگر قرار بر بیطرفی رسانه میهنی در جنگ باشد، به این معناست که چنانچه در جریان جنگ به عنوان خبرنگار به یک کنفرانس رسانهای با موضوع جنگ، به یک کشور خارجی اعزام شدیم و ترامپ یا سخنگوی کاخ سفید را آنجا مشاهده کردیم، با لب خندان با ترامپ دست بدهیم و با سخنگوی او عکس یادگاری بگیریم و بگوییم ما فقط کار حرفهای خودمان را انجام میدهیم.
نکته دیگر اینکه برای بسیاری از رسانههای خارجی حتی رسانههای معاند فارسیزبان، مهم نیست که مثلا در جریان یک جنگ مشابه جنگ ۱۲ روزه، چه تعداد ایرانی به شهادت میرسند و یا آسیب میبینند. آنها اعداد و ارقام جانباختگان و مجروحان و میزان تلفات را مانند یک ماشین و ربات رسانهای اعلام میکنند؛ کار آنها را هوش مصنوعی هم انجام میدهد، اما رسانه میهنی و خبرنگاری که در داخل ایران حضور دارد، احساسات انسانی، غرور ایرانی و منافع ملی را به مثابه روح در وجود خبر میدمد.
هرچند برخی از خبرنگاران خارج کشور به خاطر وابستگی سازمان رسانهای خود به عوامل دشمن، چارهای جز کتمان حقایق جنگ به نفع دشمن و یا جریانسازی در راستای اهداف دشمن ندارند ولی ما که اینجا ایستادهایم، ریشه در همین آب و خاک داریم و باید با قلم حقیقت برای ایران بنویسیم و هدفمان فقط پیروزی ایران و سربلندی ایرانیان باشد.
کدام روایت از جنگ 12روزه (خبر، مستند، گزارش، پست شبکه اجتماعی و...) بیشترین تأثیر را بر شما گذاشت؟ چرا؟
قطعا مشاهده تصاویر و شنیدن اخبار مرتبط با شهادت کودکان در جریان جنگ بیشترین تاثیر را بر همه مردم ایران میگذارد. اما علاوه بر این، انتشار ویدئوی حمله به میدان تجریش از جمله اخبار تاثیرگذار برای من بود. چون همین ویدئو حتی بدون هیچ تحلیلی، نشان دهنده اوج بیاخلاقی رژیم صهیونیستی و دشمنی این رژیم با مردم ایران بود.
نکته قابل توجه درباره این ویدئو تایید و انکار همزمان آن در افکار عمومی در ساعات ابتدایی انتشار آن بود. حتی برخی انکارها به این خاطر بود که افراد نمیخواستند بپذیرند که چنین اتفاق تلخ و ناگواری در وطنشان رخ داده است.
البته معتقدم که چنین ویدئوهایی میتوانند زودتر هم منتشر شوند و به مرور زمان، تحلیلهای تکمیلی مرتبط با آنها نیز امکان انتشار دارد.
روایت دیگری که بر من تاثیر داشت مربوط به مکالمه اپراتور تلفن همراه با یک مشتری زیر بمباران در شیراز بود. این مکالمه نیز سرشار از نوعدوستی، احساسات و عواطف انسانی در دل جنگ بود. جالب و عجیب است که این مکالمه نیز با تاخیر فراوان منتشر شد، (هرچند در نگاه اول، آن اپراتور وظیفهای برای انتشار این مکالمه نداشته است) درحالی که انتشار سریعتر آن میتوانست به عنوان یک الگو در کنار الگوهای دیگر در شرایط جنگی، مطرح باشد. بهویژه اینکه این مورد میتوانست الگوی خوبی برای شرکتها و فعالان اقتصادی برای همراهی هرچه بیشتر با مردم باشد.
میخواهم بگویم هر دو روایتی که بر من تاثیرگذار بود، با تاخیر قابل توجه منتشر شده و این نشان میدهد که ما برای اقدامات فوری رسانهای در شرایط جنگی نیازمند یک برنامه مشخص هستیم و باید مسیر امن ارتباطی بین نهادهای امنیتی با مدیران رسانهها برای سرعت عمل همراه با ملاحظات امنیتی در چنین مواقعی برقرار شود.
فکر میکنید دانشگاه چقدر دانشجویان را برای روایتگری در بحرانهایی مثل جنگ آماده کرده است؟ چه چیزهایی هنوز آموزش داده نمیشود؟
دانشگاه هم مثل رسانه، در ابتدای جنگ ۱۲ روزه غافلگیر شده بود؛ آن هم دقیقا در شرایطی که دانشجویان برای امتحانات پایان ترم آماده شده بودند یا در دل این امتحانات قرار داشتند؛ بنابراین در ابتدا سازوکاری غیر از تعطیلی دانشگاه و تعویق امتحانات وجود نداشت. اما بلافاصله فعالان دانشجویی همراه با استادان دانشگاهها فارغ از نگرشهای سیاسی توانستند در شبکههای اجتماعی و یا فعالیتهای میدانی، جهادی و روایتگری حضور یابند و همدلی خود را با جامعه نشان دهند.
به نظر من همزمان با آغاز سال تحصیلی باید سازوکار فوری و عملیاتی برای آموزش موارد مهم به دانشجویان پیشبینی شود. این آموزشها میتواند در زمینههایی همچون سواد رسانه، حفظ امنیت خود و دیگران، روایت حقیقت منطبق با منافع ملی و تحلیل عملکرد دانشگاه و دانشجویان در جنگ ۱۲ روزه به منظور تقویت نقاط مثبت و جبران کاستیها باشد.
قطعا تشکلهای دانشجویی برای فعالیت موثر در زمینههای فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی با محورهای مرتبط با جنگ ۱۲ روزه همزمان با آغاز سال تحصیلی در دانشگاهها برنامهریزی خواهند داشت.
جابری: نسل رسانهای ما حتی یک «حرف» از میدان «قلم» را به دشمن واگذار نکرد و اجازه نداد ایران ویران شود
علاوه بر این پیشنهاد میشود در سطح بالاتر، وزارت علوم و تصمیمسازان دانشگاهی برای گنجاندن محتوای درسی مرتبط با شرایط جنگی در برنامه تحصیلی دانشجویان اقدام فوری انجام دهند. این محتوا لزوما نباید چاپی باشد و در گام نخست میتواند به صورت محتوای الکترونیک از جمله پیدیاف، ویدئو، موشن و یا قالبهای دیگر محتوایی باشد.
برقراری تعامل و ارتباط با دانشجویان دانشگاههای خارجی به منظور انعکاس روایتهای دانشجویان کشورمان از جنگ ۱۲ روزه یا انعکاس و روایتِ شرایط مشابه در آینده، از دیگر مواردی است که میتواند در پویایی و تاثیرگذاری جامعه دانشگاهی ما برای دفاع از میهن تاثیرگذار باشد.
چه ساز و کارهایی پیشنهاد میدهید که دانشگاه بتواند در آینده راوی بهتر واقعیتهای جنگ باشد؟
تشکلهای دانشجویی میتوانند کارگروه ویژه و شاخه مجزایی در دل خود با موضوع روایتگری جنگ یا روایتگری دفاع ایجاد کنند. همچنین معاونت فرهنگی و اداره فوق برنامه در دانشگاهها میتوانند برای اجرای برنامههای متنوع، مستمر و دائمی با همین موضوع اقدام کنند تا چنین رویکردی تبدیل به یک جریان در جامعه دانشگاهی کشور شود. برنامههای فرهنگی و مذهبی مساجد دانشگاهها به ویژه دانشگاههای مطرح و تاثیرگذار نیز میتواند با رنگ و بوی روایتگری دفاع یا روایتگری جنگ برگزار شود و هر برنامه مذهبی و فرهنگی در مساجد دانشگاهی یک فرصت به نفع ایران است. علاوه بر این پیشنهاد میشود که در سال تحصیلی جدید، فعالیتهای ویژهای در هر دانشگاه برای معرفی شهدای دانشجو و استاد انجام شود و علاوه بر این، تدابیری اتخاذ شود که دانشجویان و اساتیدی که اعضای خانواده آنها در جریان تجاوزات رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدهاند، بتوانند روایتهای تاثیرگذار خود را ارائه دهند و این روایتها در قالبهای متنوع رسانهای و محتوایی در اختیار جامعه دانشگاهی و حتی عموم مردم قرار گیرد.
اگر میتوانستید یک پیام رسانهای درباره جنگ 12روزه به نسلهای بعد بدهید، آن پیام چه بود؟
نسل رسانهای ما حتی یک «حرف» از میدان «قلم» را به دشمن واگذار نکرد و اجازه نداد ایران ویران شود. مرز ایران و ویران، فقط یک حرف بود و ما پای این مرز ایستادیم. ما حرف به حرف از ایران دفاع کردیم تا در جنگ روایتها پیروز باشیم.
انتهای پیام/