دانشجویان آماده روایتند؛ دانشگاهها باید ابزار را فراهم کنند

در روزهایی که جنگ بیشتر از آن که در میدان نبرد روی دهد، در ذهنها، رسانهها و شبکههای اجتماعی شکل میگیرد، نقش روایتگری از همیشه پررنگتر است. جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی نشان داد که دیگر صرفاً سلاح نیست که سرنوشت نبردها را تعیین میکند، بلکه روایت است که پیروزی یا شکست را در حافظه تاریخی مردم رقم میزند. این پرسش برای من شکل گرفت که رسانهها، دانشگاهها و نسل جوان امروز، تا چه اندازه برای حضور در این جنگ روایتها آمادهاند؟ به همین بهانه به سراغ حامد کاظم زاده خوئی یکی از فعالان رسانه و پژوهشگران حوزه ارتباطات رفتیم تا نگاهی دقیقتر به ابعاد رسانهای این نبرد و نقش دانشگاه و دانشجو در آن داشته باشیم.
آیا رسانهها روایت دقیقی از جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی ارائه دادهاند؟ اگر نه، چه چیزی کم بوده است؟
رسانههای داخلی در این جنگ، تلاش خوبی برای پوشش سریع و گسترده داشتند و در بسیاری از موارد توانستند روایت مقاومت و مظلومیت را بهدرستی منتقل کنند. با این حال، برخی کاستیها در هماهنگی بینسازمانی، تحلیلهای عمیقمحور و همچنین کمتوجهی به ظرفیتهای روایتگری چندرسانهای و مردمی احساس میشد. روایتها گاه محدود به بازنشر بیانیهها یا اخبار رسمی بود و کمتر بهسراغ روایتهای میدانی، روایتهای انسانی و تصویرسازی از عمق فاجعه رفتند. هنوز جای کار جدی برای خلق روایتهای تأثیرگذار وجود دارد.
رسانه در زمان جنگ باید بیطرف باشد یا متعهد؟ آیا میشود همزمان حقیقت را گفت و از کشور دفاع کرد؟
رسانه در جنگ نمیتواند و نباید بیطرف باشد، چراکه جنگ خودِ حقیقت را هدف گرفته است. در شرایطی که دشمن، افکار عمومی را با دروغ و تحریف بمباران میکند، سکوت یا بیطرفی به معنای همصدایی با ظلم است. رسانه متعهد به حقیقت، باید همزمان روایتگر واقعیتهای میدان و حافظ منافع ملی و انسانی باشد. دفاع از کشور، دفاع از حقیقت و دفاع از مظلوم، یک مسیر واحد است؛ در جنگ روایتها، حتی سکوت، موضعگیری محسوب میشود.
کدام روایت از جنگ ۱۲ روزه بیشترین تأثیر را بر شما گذاشت؟ چرا؟
یکی از تأثیرگذارترین روایتها برای من، گزارش زندهای بود که یک خبرنگار میدانی از لحظه حمله موشکی به پادگان صهیونیستی منتشر کرد؛ صداقت چهره، لرزش صدا، و عزم برای رساندن حقیقت در اوج خطر، نشان میداد که جنگ فقط در خاک نیست، در ذهن و دل مخاطب هم در جریان است. روایتهایی که با جان روایت شدهاند، بر جان مینشینند.
اگر چنین جنگی دوباره رخ دهد، فکر میکنید دانشجویان امروز آمادهاند که روایتگر مستقل، مسئول و آگاه باشند؟ چه چیزهایی نیاز است تا آمادهتر شوند؟
دانشجویان امروز، از نظر انگیزه و ظرفیت ذهنی و اخلاقی، آمادهاند. اما برای ایفای نقش مؤثرتر، نیاز به مهارتهای حرفهای روایتگری، آشنایی با رسانههای نوین، زبان رسانه بینالمللی، و آموزشهای میدانی دارند. توانمندسازی فنی، تحلیلگرایانه و گفتمانی، پیشنیاز ورود موفق آنان به میدان روایت است.
آیا روایت رسمی رسانههای بزرگ با آنچه در شبکههای اجتماعی یا روایتهای دانشجویی دیدهاید، متفاوت بوده؟ این تفاوت را چگونه ارزیابی میکنید؟
بله، تفاوتهایی وجود داشت. روایت رسمی بیشتر مبتنی بر اطلاعرسانی دقیق، تحلیل راهبردی و رعایت خطوط قرمز ملی بود؛ در حالیکه روایتهای شبکههای اجتماعی و دانشجویی بیشتر لحنی احساسی، فوری و گاه تجربهمحور داشتند. این تفاوت الزماً منفی نیست، بلکه مکمل است. اگر بهدرستی مدیریت شود، میتواند به تولید روایت چندلایه و گستردهتری منجر شود که اقشار مختلف را درگیر کند.
دانشگاه چقدر دانشجویان را برای روایتگری در بحرانهایی مثل جنگ آماده کرده است؟ چه چیزهایی هنوز آموزش داده نمیشود؟
دانشگاهها تاکنون بیشتر بر آموزشهای نظری در حوزه رسانه تمرکز داشتهاند و کمتر به مهارتهای روایت بحران، روایت مقاومت، سواد رسانهای کاربردی و تجربه عملی پرداختهاند. در حالی که در شرایط نوین جنگ شناختی، دانشجو باید بتواند روایتگر میدان باشد؛ نه فقط تحلیلگر از پشت میز. واحدهای درسی میانرشتهای، کارگاههای عملی، ارتباط با رسانههای انقلابی و مقاومت و تربیت نیروهای میدانی، از خلأهای جدی دانشگاهها است.
چه چیزهایی برای آمادگی بیشتر دانشجویان لازم است؟
آموزش تولید محتوای چندرسانهای، مهارتهای مصاحبه میدانی، روایتگری بحران، تسلط بر زبان دوم (برای حضور در رسانههای جهانی)، سواد رسانهای انتقادی، شناخت عملیات روانی دشمن و تمرین کار گروهی رسانهای، از جمله نیازهای جدی دانشجویان علاقهمند به روایتگری در شرایط بحران است. همچنین باید اعتماد به جوانان را در عرصههای واقعی بیشتر کرد.
اگر میتوانستید یک پیام رسانهای درباره جنگ ۱۲ روزه به نسلهای بعد بدهید، آن پیام چه بود؟
اگر روایت نکنی، برایت روایت میکنند. در جنگ روایتها، تاریخ را کسانی مینویسند که فریاد زدند، نه آنهایی که سکوت کردند. مسئولیت ما این است که صدای حقیقت را بلند کنیم، پیش از آنکه فریاد مظلوم، زیر خاک دفن شود.
در فضای پس از جنگ چه چالشهای فرهنگی و هویتی متوجه جوانان، بهویژه دانشجویان خواهد بود؟
فضای پس از جنگ معمولاً آمیخته به چندگانگی روایتها، بمباران اطلاعات، و تضعیف مرز میان حقیقت و تحریف است. این شرایط، هویت فرهنگی جوانان را دچار تزلزل میکند. عادیسازی خشونت، حس بیتفاوتی نسبت به آرمانها، و تردید نسبت به روایتهای رسمی، بخشی از چالشهایی است که تنها با روایتگری مؤثر و الهامبخش میتوان بر آنها فائق آمد.
چه ساز و کارهایی پیشنهاد میدهید که دانشگاه بتواند در آینده راوی بهتر واقعیتهای جنگ باشد؟
• ایجاد «اتاق روایت بحران» در دانشکدههای علوم اجتماعی و رسانه
• راهاندازی رشته یا گرایش «رسانه مقاومت» یا «مطالعات جنگ نرم»
• تربیت خبرنگاران میدانی با رویکرد جهادی
• حمایت از نشریات دانشجویی فعال در حوزه مقاومت
• برگزاری دورههای روایتگری با حضور اساتید و خبرنگاران بینالمللی جبهه مقاومت
• تقویت ارتباط دانشگاه با رسانههای ارزشی و انقلابی
آیا نکته یا جمعبندی پایانی دارید که بخواهید بر آن تأکید کنید؟
جنگ اخیر آزمون بزرگی بود نه فقط برای ارتش، بلکه برای رسانهها و دانشگاهها، جنگ ۱۲ روزه، صرفنظر از ابعاد نظامی و سیاسی آن، یک آزمون بزرگ برای رسانهها، دانشگاهها، و جوانان روایتگر بود. نبردی که بیشتر از آنکه در زمین رخ دهد، در ذهن، رسانه و تصویر شکل گرفت. امروز دیگر شکی نیست که یکی از مهمترین خطوط درگیری، مرزهای ذهنی و روانی جوامع است. جنگ شناختی، نبرد اصلی عصر ما است و هر گوشی هوشمند، به یک سنگر در این نبرد بدل شده است.
در چنین شرایطی، لازم است چند نکته اساسی را برجسته کرد اول آنکه، ما به نسلی از روایتگران نیاز داریم که همزمان مجهز به زبان رسانه، درک عمیق اجتماعی، و باور به عدالت باشند. جوانانی که بتوانند نهفقط واقعیتها را مخابره کنند، بلکه معنای آن واقعیتها را نیز به درستی بسازند. این سرمایهگذاری نباید به دوران جنگ محدود شود؛ بلکه باید بهصورت راهبردی در دانشگاهها و مراکز فرهنگی دنبال شود.
دوم، فضای مجازی بهجای آنکه تهدید تلقی شود، باید بهعنوان خط مقدم جبهه رسانهای مقاومت شناخته شود. بسیاری از روایتهای مؤثر و انسانی جنگ اخیر از دل شبکههای اجتماعی برخاستند. این فضا اگر بهدرستی هدایت و آموزش داده شود، به میدان قدرتمند کنشگری بدل خواهد شد.
سوم، رسانههای جریانساز باید بیش از گذشته به زبان مردم، به روایتهای محلی، به حس و حال جامعه و به زبان تصویری و احساسی نزدیک شوند. روایتهایی که فقط بر پایه بیانیه و عدد ساخته شوند، تأثیر عمیق و ماندگار نخواهند داشت.
چهارم، روایتگری صرفاً بازتاب رویداد نیست؛ بلکه بازسازی معنا، خلق درک عمومی و انتقال پیام انسانی نهفته در یک رویداد است. اینکه چرا جنگ شد، کی شروع کرد، چه کسی ایستادگی کرد و چه کسی ظلم روا داشت، همه جزئی از روایتهایی هستند که باید بازگو شوند.
در نهایت، آنچه از این جنگ میماند، روایت ما از آن است. ما اگر روایت نکنیم، دشمن برای ما روایت خواهد ساخت؛ و هیچ روایتی خطرناکتر از آن نیست که واقعیت را از چشم نسل آینده پنهان کند.
این جنگ ممکن است بهپایان رسیده باشد، اما جنگ روایتها همچنان ادامه دارد؛ و مسئولیت روایت با ماست.
انتهای پیام/