حیازدایی، مقدمهای برای تجزیه ایران
خبرگزاری آنا- علیرضا کریمی: «از آنجا که ویروس کرونا دیگر مانعی برای سفر نیست، صدها هزار مرد از سراسر جهان دوباره به این کشور (تایلند) هجوم آوردهاند تا در جستجوی زنان و رابطه جنسی باشند.» این عبارات، سرآغاز گزارشی است که «دویچهوله»، رسانه رسمی آلمان در سال ۲۰۰۳ درباره تایلند منتشر کرده است.
این نوشتار شاید عنوانی سختباور داشته باشد، عنوان مزبور در کنار مقدمه «ظاهرا بیربط» فوق احتمالا مخاطب را در همان ابتدا قدری مشوش سازد، اما برای رفع تشویش باید تا سطور آخر ادامه داد.
پس از واقعه هفت اکتبر (پانزدهم مهرماه ۱۴۰۲)، جملهای از «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی شنیده شد که جای تامل جدی دارد. او صراحتا از «تغییر چهره خاورمیانه» سخن گفت، تغییر چهرهای که تا اینجای کار غزه را با خاک یکسان کرده، حکومت سوریه را تغییر داده، استان سویداء در جنوب سوریه را عملا از این کشور جدا کرده، در لبنان بهدنبال خلع سلاح مقاومت است و به ایران نیز تجاوز نظامی صورت داده است.
اما آیا این همه، حکومت اسرائیل را که حالا با استقرار «دونالد ترامپ» در کاخ سفید از حمایت بی قید و شرط ایالات متحده نیز برخوردار است، راضی میکند؟ عقل سلیم میگوید خیر! نتانیاهو و دیگر سران تلآویو، خاورمیانهای را میخواهند که دستکم تا دههها، عدم ایجاد تهدید برای اسرائیل را تضمین کند. برای چنین کاری، هیچ کشور قدرتمندی در این منطقه نباید وجود داشته باشد که بالقوه بتواند منافع اسرائیل را بهخطر اندازد؛ و مهمترین تهدید هم چه در واقعیت و چه در تصویر ذهنی سران رژیم صهیونیستی، ایران است.
در ذهن سران اسرائیل، یک ایران بزرگ، صاحب قدرت اقتصادی، صاحب قدرت نرم در منطقه با پیشینه تمدنی غیر قابل انکار، نه فقط در قالب جمهوری اسلامی، بلکه با هر حکومتی یک تهدید است. شرایط ایدهآل برای اسرائیل آن است که سرزمین ایران تکه و پاره شده، به کشورهای کوچکتری تقسیم شود که همیشه با هم در جنگ و چالشاند. چنین کشورهایی چنان مشغول هم خواهند شد که دیگر نمیتوانند تهدیدی برای اسرائیل ایجاد کنند.
در واقع، این چهره جدیدی است که نتانیاهو از آن سخن میگوید. اگر کسانی فکر کردهاند که اسرائیل صرفا با حملات گسترده نظامی به اجزای محور مقاومت راضی خواهد شد، احتمالا زیاده از حد به تلآویو خوشبین هستند.
تامل در این موضوع وقتی جالبتر میشود که به سال ۱۴۰۱ بازگردیم، زمانی که شعلههای فتنهای بزرگ با اسم رمز «مهسا امینی» ایران را درنوردید. در همان فتنه که زمان حدوثش حتی پیش از هفت اکتبر بود، نشانههای غیرقابل انکاری از تحرکات تجزیهطلبانه وجود داشت. دخالت مشخص گروههای تجزیهطلب از یکسو و تبلیغات رسانهای شبکههای حامی فتنه نظیر «شبکه تروریستی ایران اینترنشنال»، بسیاری از اهل نظر را بر آن داشت که هدف واقعی، تجزیه ایران است.
حتما مخاطب فرهیخته فراموش نکرده است که در کشاکش همین فتنه بود که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، مواضع گروههای تروریست تجزیهطلب را در منطقه کردستان عراق، هدف حملاتی شدید و بیسابقه قرار دادند؛ و باز هم حتما مخاطب فرهیخته از یاد نبرده است که «یک فرد خاص» با خانواده اسم رمز فتنه تماس تلفنی گرفت! چه کسی؟ سرکرده تجزیهطلبان شمال عراق که در سال ۱۳۹۶، برای تجزیه منطقه تحت تسلطش رسما اقدام کرد، اما شکست خورد.
اگر اسرائیل پیش از هفت اکتبر و زمانی که هنوز ترامپ مجددا به ریاستجمهوری انتخاب نشده بود، در سودای تجزیه ایران بود، کدام عاقلی میتواند تصور کند که اکنون چنین خواستهای را کنار گذاشته است؟!
و اما یک نکته جالب دیگر! تجزیهطلبانهترین فتنه دهههای اخیر در ایران، با موضوع «حجاب» گره خورده بود. البته شاید اتفاقی بهنظر برسد. بله، ممکن است اتفاقی باشد، اما همچنین ممکن است که اتفاقی نباشد! شاید با مداقه بیشتر بتوانیم ربط بین حیازدایی از جامعه که سرآغاز آن کشف حجاب است را با رویای تجزیه ایران کشف کنیم.
نگارنده این سطور بر این باور است که دشمنان این آب و خاک، آرزوی تجزیه ایرانزمین را بهگور خواهند برد، اما اگرچه سخت، بیایید برای دقایقی ایران تجزیه شده را تصور کنیم. در این صورت، بخش مرکزی و شمالی ایران امروز که احتمالا آن زمان هم ایران خوانده خواهد شد، علاوه بر مناطق نفتی و گازی، بخش قابل توجهی از زمینهای قابل کشت و حتی بخش زیادی از دسترسی به دریای آزاد را از دست داده است!
اولین مشکلی که این «تصویر رویایی صهیونیستها» با آن مواجه خواهد شد، شیوه کسب درآمد و گذران اقتصادی است، چون نهتنها دیگر درآمد ناشی از نفت و میعانات گازی را ندارد، بلکه بهشدت در تامین انرژی وابسته خواهد شد. در واقع این کشور، کشوری فقیر است! از سوی دیگر، برنامه صهیونیستها وجود یک ایران صنعتی قدرتمند نیست، چون چنین ایرانی باز هم میتواند قوی شود و برای اسرائیل دردسر بسازد.
در چنین شرایطی، راه منطقی برای نجات کشور فرضی مزبور از فقر چیست؟ پاسخ چندان سخت نیست. ایران جاذبههای گردشگری زیادی دارد، از طبیعت زیبا گرفته تا اماکن تاریخی مشهور و شناخته شده. پس کارشناسان و مقامات کشور فرضی طبعا بهفکر گذران امور از طریق توریسم میافتند، چون احتمالا چارهای هم غیر از آن نخواهند داشت!
بخشی از این توریسم طبعا توریسم مذهبی است که همین الان هم جریان دارد، اما طبعا درآمد آن برای اداره کشور کفایت نمیکند؛ بنابراین گسترش توریسم مثل سایر کشورهای توریستپذیر دنیا لازم است. لوازم تبدیل ایران به چنین کشوری، فقط ایجاد هتلهای زیبا و مدرن و رستورانهای لاکچری نیست، لازمه دیگر آن تغییر بنیادین فرهنگ است. مثلا در آن رستورانهای لاکچری و هتلهای آنچنانی حتما باید مشروبات الکلی هم به توریستها ارائه شود.
از سوی دیگر، بخش قابل توجهی از جمعیت ۱.۴ میلیارد نفری توریستها در دنیا را زنان تشکیل میدهند که عمدتا پوششی خلاف پوشش اسلامی دارند و عموما هم حاضر نیستند برای سفر به کشوری دیگر، محجبه شوند! بنابراین حجاب، همان چیزی که در اغتشاشات ۱۴۰۱ مورد حمله گسترده قرار گرفت و هنوز هم مورد حمله است، مانع است. فراموش نکنیم حمله به حجاب، سابقهای طولانیتر از فتنه ۱۴۰۱ دارد، نمونه این حملات، تحرکات موسوم به «چهارشنبههای سفید» بود.
حالا به آن مقدمه که بدوا ظاهرا بیربط میرسید بازگردیم و بار دیگر آن را بخوانیم و فکر هم نکنیم که فقط تایلند چنین شرایطی دارد. علاوه بر تایلند، کشورهایی، چون برزیل، جمهوری دومنیکن، کامبوج، هلند، فیلیپین، کلمبیا، کنیا، مکزیک و اسپانیا هم به موضوع مشابه شهرهاند. این ده کشور مجموعا سالانه بیش از ۲۰۰ میلیون توریست جذب میکنند! و البته کشورهایی که شهره نیستند هم مانع اساسی در برابر آن ایجاد نمیکنند.
در واقع آن ایران فرضی که از آن بهعنوان تصویر رویایی صهیونیستها یاد کردیم، حتی اگر شبیه تایلند و برزیل و ... هم نشود، باید فرهنگی داشته باشد که پذیرای افعال ضداسلامی بخشی از توریستها باشد؛ و طبعا چنین جامعهای نمیتواند «حیا» داشته باشد.
شاید با خود بگویید که ایران با پیشینه فرهنگی غنی، هرگز به چنین شرایطی دچار نخواهد شد. غیرت شما بر فرهنگ ستودنی این سرزمین را تحسین میکنم، اما لازم است سوالی طرح کنم: وقتی «احمد شاه قاجار» از سلطنت خلع شد، چه کسی تصور میکرد که ایران به وضعیت فرهنگی دوران پهلوی برسد و جشن موسوم به «جشن هنر شیراز» در آن برگزار شود؟ از آن گذشته، برگردیم به دهه ۱۳۶۰ شمسی؛ آیا آن روزگار خود شما فکر میکردید روزی وضع پوشش زنان در خیابانهای تهران و دیگر کلانشهرها شبیه آن چیزی شود که امروز هست؟
تغییرات فرهنگی به تدریج رخ میدهند و ممکن است روزی برسد که نهاد خانواده در این سرزمین دیگر قدرت کنترل فرزندان را نداشته باشد. ممکن است روزی هوشیار شویم که دیگر دیر شده است.
بپذیریم یا نپذیریم، ظاهرا یک پازل برای حیازدایی سیستماتیک در این کشور چیده شده است. شبکههای ماهوارهای که این روزها به بسیاری از خانهها راه یافتهاند، کار خود را میکنند؛ شبکههای اجتماعی با حضور برخی سلبریتیها علنا به زمین بازی تخریبکنندگان فرهنگ سنتی ایران بدل شدهاند که از یکطرف پوشش غربی زنان و از طرف دیگر بیغیرتی مردان را تبلیغ میکنند. در این میان، اگر قانونی هم برای جلوگیری از تشدید وضع نوشته میشود، کسی پیدا میشود که حاضر به اجرای آن نیست.
عدهای مدام شعار کار فرهنگی میدهند، اما در عمل هیچ چیز از آنها دیده نمیشود؛ «افکار شبهفمنیستی» چنان گسترش یافتهاند که برخی انگارههایشان به امر بدیهی بدل شده و حتی به کانون خانوادههای مذهبی هم رسوخ کردهاند.
آیا جای آن ندارد که از خود بپرسیم چه ارتباطی میان پازل حیازدایی و پازل تجزیه ایران وجود دارد؟ آیا این دو متغیرهایی مستقلاند یا ممکن است در جایی با هم تلاقی کنند؟ عقل حکم میکند که همه احتمالات، در نظر گرفته شوند؛ و عقلای قوم باید به این سوال پاسخ دهند: آیا ممکن است «پروژه چهره جدید خاورمیانه»، پیوست فرهنگی نداشته باشد؟
انتهای پیام/