خلع سلاح حزبالله؛ پازل ناتمام اسرائیل برای بازتعریف امنیت منطقه

گروه سیاسی خبرگزاری آنا؛ در شرایطی که لبنان با چالشهای سیاسی و امنیتی متعددی دستوپنجه نرم میکند، فشارهای فزایندهای از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی بر دولت این کشور اعمال میشود تا حزبالله، جریان مقاومت قدرتمند لبنانی، خلع سلاح شود. این مسئله به یکی از محورهای اصلی مناقشات داخلی و تنشهای منطقهای تبدیل شده و دولت لبنان، روز گذشته تحت تأثیر این فشارها، بهرغم حساسیتهای گسترده، در مسیر اجرای چنین راهبردی گام برداشت. واکاوی اهداف و پیامدهای این روند، نقشی کلیدی در فهم وضعیت پیچیده کنونی لبنان و آینده معادلات منطقهای ایفا میکند.
در همین راستا، خبرنگار سیاسی خبرگزاری آنا، گفتوگویی با «منصور براتی» کارشناس مسائل منطقه، انجام داده است که در ادامه میخوانید.
آنا: ارزیابی شما از راهبرد اسرائیل در اعمال فشارهای مستقیم و غیرمستقیم به دولت لبنان برای خلع سلاح حزبالله چیست؟ این فشارها بیشتر جنبه نظامی دارد یا سیاسی و اقتصادی؟
در مورد راهبرد اسرائیل در قبال لبنان و مقاومت، باید گفت که این مسئله تقریباً روشن و مشخص است. سالهاست که ما شاهد تداوم یک راهبرد ثابت از سوی اسرائیل هستیم؛ راهبردی که بر حذف مقاومت، تضعیف قدرت راهبردی آن و خلع سلاح گروههای مقاومت متمرکز است.
تقابل میان لبنان و اسرائیل، بهویژه با محوریت حزبالله، دستکم در دو دهه اخیر بهگونهای پیش رفته که ریشههای آن به سالها پیشتر بازمیگردد؛ زمانی که اسرائیل ۲ بار اقدام به اشغال جنوب لبنان کرد. در حال حاضر نیز ۵ نقطه در جنوب لبنان همچنان در اشغال اسرائیل قرار دارد. اگرچه این مناطق از نظر وسعت چندان گسترده نیستند، اما واقعیت اشغالگری همچنان پابرجاست.
نکته مهم این است که مقاومت در لبنان ــ بهویژه در جنوب این کشور ــ در خلأ شکل نگرفته است، بلکه مستقیماً تحت تأثیر اشغال سرزمینهای جنوبی لبنان توسط اسرائیل در سال ۱۹۸۲ به وجود آمده است. در آن زمان که اسرائیل تا بیروت پیشروی کرد، واکنش طبیعی جامعه شیعه لبنان، بهویژه در جنوب، شکلگیری جریان مقاومت بود. از همین رو، مقاومت از آغاز، بهویژه در قالب حزبالله، ماهیتی ضداسرائیلی داشته و در تقابل مستقیم با اشغالگری صهیونیستها پدید آمده است.
از همین منظر، طبیعی است که اسرائیل از ابتدا رابطهای خصمانه با چنین پدیدهای داشته باشد و تلاش فراوانی برای نابودی یا تضعیف آن انجام دهد. اکنون نیز، پس از جنگ ۶۰ روزه در سال ۲۰۲۴، راهبرد اسرائیل بر این محور متمرکز شده که آن بخش از قدرت حزبالله را که در جنگ موفق به از بین بردن آن نشد، از طریق ابزارهای سیاسی تضعیف کند.
یکی از این ابزارها، تلاش برای به قدرت رساندن یک دولت غربگرا، منتقد یا مخالف مقاومت در لبنان است. طرح خلع سلاح مقاومت که این روزها در محافل رسمی دولت لبنان پیگیری میشود، دقیقاً در همین چارچوب ارزیابی میشود.
اکنون روند تقابل تشدید شده و فشارهای خارجی، بهویژه از سوی آمریکا و اسرائیل برای خلع سلاح حزبالله افزایش یافته است. اگر این فشارها به دستاورد مورد نظر رژیم صهیونیستی ختم نشود، احتمال حمله مجدد اسرائیل به لبنان بالا خواهد بود.
البته سناریوی دیگری نیز قابل تصور است: اینکه اسرائیل مستقیماً وارد جنگ نشود، بلکه با تحریک گروههای لبنانی مخالف حزبالله، یک درگیری داخلی «لبنانی-لبنانی» را آغاز کند؛ درگیریای که بتواند مقاومت را از درون تحت فشار قرار دهد.
آنا: آیا حملات نظامی اسرائیل علیه جنوب لبنان را میتوان بخشی از نقشه این رژیم برای وادار کردن دولت لبنان به اقدام علیه حزبالله دانست؟
در واقع، این حملات نظامی، بخشی از نقشهای است که اسرائیل با همراهی آمریکا در لبنان دنبال میکند تا دولت لبنان را به اقدام علیه حزبالله وادار کند. راهبرد فعلی مبتنی بر اعمال فشار سیاسی از طریق دولت لبنان است؛ بهطوریکه تلاش میشود این روایت را در جامعه لبنانی جا بیندازند که سلاح مقاومت عامل بیثباتی و ناامنی در کشور است. بهعبارتی، اسرائیل و متحدانش میخواهند این روایت را وارونه سازند؛ یعنی بهجای آنکه مقاومت را سد تجاوزگری و اشغالگری اسرائیل نشان دهند، آن را عامل درگیری و بیثباتی معرفی کنند. آنها تلاش میکنند افکار عمومی لبنان را قانع کنند که امنیت کشور، نه در گرو حفظ سلاح مقاومت، بلکه در خلع سلاح آن است.
در چنین شرایطی، روایت دولت لبنان مبنی بر ضرورت انحصار سلاح در اختیار ارتش، چندان قابلقبول و منطقی بهنظر نمیرسد. البته این مسئله از زاویه منطقی و نه از موضع جانبداری از حزبالله قابل بررسی است. واقعیت این است که ارتش لبنان و دولت این کشور، تاکنون نتوانستهاند اقدام مؤثری برای پایاندادن به اشغال مناطق جنوبی توسط اسرائیل یا توقف مکرر نقض آتشبس انجام دهند.
از این رو، روایت دولت لبنان مبنی بر اینکه سلاح حزبالله به ضرر کشور است، نمیتواند برای افکار عمومی قانعکننده باشد. زیرا در عمل، هیچ گزینه جایگزینی برای مقاومت وجود ندارد که بتواند با اشغالگری اسرائیل مقابله کند. اگر مثلاً همکاری مشخص و مؤثری میان آمریکا و دولت لبنان شکل میگرفت که منجر به عقبنشینی اسرائیل از مناطق اشغالی جنوب لبنان میشد، و آتشبس بهطور کامل رعایت میشد، در آن صورت شاید میشد گفت روایت دولت لبنان، مبنی بر ضرورت خلع سلاح مقاومت، یک منطق قدرتمند دارد.
اما در غیاب چنین دستاوردی، این روایت بیشتر بهانهای برای تضعیف مقاومت است، بدون آنکه جایگزین قابل اتکایی برای آن عرضه شود. در نتیجه، بهنظر میرسد میان آمریکا، اسرائیل و برخی جریانهای سیاسی در داخل لبنان نوعی تقسیم کار در حال شکلگیری است تا در چارچوب فشار سیاسی و امنیتی، مقاومت را بهتدریج تضعیف کرده و در نهایت به سمت خلع سلاح آن حرکت کنند.
آنا: آیا پروژه خلع سلاح حزبالله بخشی از یک سناریوی بزرگتر برای تغییر موازنه قدرت در منطقه و تضعیف محور مقاومت است؟
بله، کاملاً درست است. پروژه خلع سلاح حزبالله بخشی از یک سناریوی بزرگتر برای تغییر موازنه قدرت و تضعیف محور مقاومت است. این موضوع بخشی از نظم امنیتی جدید خاورمیانه به حساب میآید که اسرائیلیها و آمریکاییها در فکر ایجاد آن هستند و موانع اصلی آن، گروههای مقاومت هستند که آنچه از آنها باقی مانده باید از بین برود تا نظم جدید بتواند شکل بگیرد؛ بر اساس توافقات ابراهیم، با هدف هضم کردن اسرائیل و تثبیت آن در منطقه.
بنابراین، بخش مهمی از این مسیر، مسئله سلاح حزبالله است تا لبنان وارد مسیرعادیسازی با اسرائیل شود و برتری امنیتی به اسرائیل داده شود تا هر زمان که اراده کرد، بتواند در این منطقه تحرک نظامی داشته باشد؛ یعنی بتواند بیاید، برود و عملیاتهای خود را انجام دهد. این همان چیزی است که اسرائیلیها تحت عنوان «آزادی کامل عملیاتی» از آن یاد میکنند و میخواهند در لبنان اجرا شود.
امروز این شرایط را در کرانه باختری و نوار غزه تا حدی دارند؛ هرچند در نوار غزه هنوز کامل نشده است. همچنین در سوریه چنین وضعیتی به وجود آمده و میخواهند در آینده در لبنان نیز چنین وضعیتی وجود داشته باشد تا بتوانند با آزادی کامل عملیاتی اقدامات و حملات مدنظر خود را انجام دهند و در مقابل هیچ واکنش و هزینهای نپردازند.
آنا: در شرایطی که اسرائیل از درون با بحرانهای سیاسی و امنیتی مواجه است، طرح مسائلی مانند خلع سلاح حزبالله چه کارکردی برای این رژیم دارد؟
اینکه اسرائیل در حال حاضر با بحرانهای سیاسی و امنیتی داخلی جدی مواجه است، واقعیتی انکارناپذیر است. با این حال، تجربه نشان داده که این بحرانها تأثیر چشمگیری بر عملکرد خارجی این رژیم، بهویژه در حوزه امنیتی و اطلاعاتی، نمیگذارند. یکی از نقاط قوت ساختار حکمرانی در اسرائیل، بهویژه نهادهای امنیتی آن مانند موساد، همین پایداری در عملکرد است؛ بهطوریکه حتی با تغییر دولتها یا تشدید اختلافات سیاسی داخلی، این دستگاهها مسیر و مأموریتهای خود را بدون وقفه ادامه میدهند.
از سوی دیگر، همین بحرانهای داخلی بعضاً بهانهای برای دستاوردسازی در خارج میشوند. در واقع، بخشی از کشمکشهای سیاسی درون رژیم صهیونیستی، بهویژه پس از شکست بزرگ امنیتی در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و حمله گروه حماس، به دنبال یافتن مقصران آن حادثه هستند. هنوز جامعه اسرائیل پاسخ روشنی از سوی دولت، بهویژه شخص بنیامین نتانیاهو، دریافت نکرده است؛ هرچند که او تلاش میکند با برجستهسازی دستاوردهایی در جنگ غزه، سوریه، لبنان و حتی درگیری ۱۲ روزه با ایران، بخشی از افکار عمومی را اقناع کند، اما این تلاشها تاکنون نتیجه ملموسی نداشته است.
یکی دیگر از بحرانهای اساسی، مسئله سربازی رفتن قشر «حریدی» (یهودیان فوق ارتدوکس) است؛ موضوعی که به یک مطالبه ملی تبدیل شده است. تقریباً تمام اقشار جامعه اسرائیل ــ به جز خود حریدیها که حدود ۲۰ درصد جمعیت هستند ــ معتقدند که این قشر نیز باید در تأمین امنیت ملی سهیم باشد. امتناع آنها از رفتن به خدمت سربازی، یکی از چالشهای جدی امنیتی و اجتماعی اسرائیل شده و میتواند بنیانهای ائتلاف حاکم را متزلزل کند. این مسئله تا جایی پیش رفته که ممکن است در نهایت باعث فروپاشی کابینه نتانیاهو و برگزاری انتخابات زودهنگام شود.
بر اساس قانون، نهایتاً تا ۱۴ ماه آینده باید انتخابات پارلمانی جدید در اسرائیل برگزار شود. با در نظر گرفتن این بازه زمانی، نتانیاهو در عمل تنها حدود ۶ تا ۷ ماه فرصت دارد که بر فضای سیاسی کشور تأثیر بگذارد؛ چراکه در ماههای پایانی، جامعه وارد فاز انتخاباتی میشود و تحولات خارجی دیگر اثر تعیینکنندهای بر معادلات داخلی نخواهد داشت.
در چنین شرایطی، دستاوردی مانند تضعیف یا خلع سلاح حزبالله میتواند برای نتانیاهو یک برگ برنده راهبردی محسوب شود. او بهدنبال آن است که از این مسئله بهعنوان ابزاری برای تغییر فضای سیاسی کشور به نفع خود بهره ببرد. خلع سلاح حزبالله نهتنها یک دستاورد بزرگ امنیتی تلقی میشود، بلکه میتواند بازتابی مستقیم در تقویت جایگاه سیاسی نتانیاهو داشته باشد و تا حدی فشار ناشی از ناکامیهای گذشته را کاهش دهد.
آنا: برخی معتقدند اسرائیل از اهرم فشار اقتصادی بر لبنان (از طریق تحریمها، بانکهای بینالمللی، و فشارهای صندوق بینالمللی پول) برای پیشبرد هدف خلع سلاح حزبالله بهره میبرد؛ نظر شما چیست؟
اینکه اسرائیل از اهرم فشار اقتصادی علیه لبنان استفاده میکند یا نه، پاسخ مثبت است و این کار تقریباً انجام شده است. این اقدامات هم در گذشته انجام شده و هم در ماههای اخیر، بهویژه با تحریم مؤسسه قرضالحسن که بهعنوان بانک حزبالله و شبکه بانکی حزبالله شناخته میشود، ادامه دارد.
از قبل نیز تحریمهای زیادی علیه لبنان اعمال شده که نه تنها مقاومت را نشانه گرفتهاند، بلکه دولت لبنان را نیز بسیار تضعیف کردهاند. به همین دلیل، مسئله فراتر از حزبالله رفته و ساختارهای دولتی و اقتصاد عمومی لبنان را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
با این حال، این تحریمها تأثیر زیادی روی ساختار حزبالله نداشتهاند؛ زیرا حزبالله در سالهای اخیر شبکههای مالی، بانکی و رفاهی خاص خود را ایجاد کرده که تحت تأثیر تحریمهای کلان اقتصادی در سطح کشور قرار نگرفتهاند و همچنان به فعالیت خود ادامه میدهند.
اما تحریمهای مستقیم مانند تحریم مؤسسه قرضالحسن میتواند برای حزبالله دردسرساز باشد و در واقع شریانهای اقتصادی این گروه را تضعیف کند.
آنا: آیا در صورت موفقیت نقشه اسرائیل برای خلع سلاح حزبالله، امنیت ملی لبنان در برابر تهدیدات خارجی تضمینپذیر خواهد بود یا عملاً به یک کشور بیدفاع تبدیل میشود؟
اسرائیل اساساً کشوری را در آستانه مرزهایش میخواهد که هر زمان بخواهد، بتواند در آن عملیات انجام دهد و هیچ نیرویی نتواند در برابرش قد علم کند، مقاومت کند یا پس از اقدام اسرائیل، واکنشی نشان دهد و بازدارندگی ایجاد کند.
آنچه اسرائیلیها میخواهند، همین «آزادی عملیاتی» است؛ یعنی بتوانند هر زمان که اراده کردند، حملهای انجام دهند بدون اینکه هزینه یا مجازاتی در انتظارشان باشد.
بر این اساس، حتی اگر کشوری متحد غرب باشد یا روابط نسبتاً خوبی با اسرائیل داشته باشد، باز هم مانع نمیشود که اسرائیل در آینده به آن کشور حمله نکند.
همین منطق را ما در سوریه هم دیدیم. با وجود گامهایی که دولت موقت جدید در سوریه به رهبری احمدالشرع در حوزه عادیسازی برداشت، شاهد بودیم که اسرائیل همچنان حملاتی را به سوریه انجام داد و این روند را ادامه خواهد داد.
نکتهای که در مورد این کشورها وجود دارد، این است که آنها در مرزهای اسرائیل قرار دارند؛ یعنی با اسرائیل هممرز هستند. به همین دلیل، راهبرد اسرائیل در قبال آنها بسیار متفاوت است و اساساً تحمل قدرتمند شدن آنها را ندارد.
انتهای پیام/