سازش یا مقاومت؛ تأملی در نسبت هزینه و بقا در نظم جهانی

سازش یا مقاومت؛ تأملی در نسبت هزینه و بقا در نظم جهانی
انتخاب میان مقاومت و سازش، در حقیقت انتخاب میان دو گونه بقاء است؛ بقایی فعال و خودبنیاد در چارچوب مقاومت، یا بقایی منفعل، وابسته و روبه‌زوال در مسیر سازش؟

 گروه سیاسی خبرگزاری آنا- غفار محمودی: در هر مقطع تاریخی، ملت‌ها ناگزیرند در برابر تحولات بیرونی و فشار‌های سیاسی، اقتصادی یا امنیتی، موضعی اتخاذ کنند که نه‌تنها واکنشی تاکتیکی، بلکه تصمیمی سرنوشت‌ساز برای شکل‌دهی به آینده آنان باشد. این موضع‌گیری‌ها اغلب در قالب دو گزینه کلی بازنمایی می‌شوند: مقاومت در برابر فشار یا سازش به امید کاهش هزینه‌ها. اما آنچه در ظاهر انتخابی میان دو استراتژی سیاسی تلقی می‌شود، در واقع انعکاسی از یک نزاع عمیق‌تر است. نزاع میان حفظ اقتدار و واگذاری تدریجی آن.

ضرورت اتخاذ موضع در برابر تحولات بیرونی

در جهان امروز که قدرت، بیش از گذشته در قالب‌های نرم، نمادین و گفتمانی اعمال می‌شود، تصمیم برای سازش یا مقاومت، صرفاً به حوزه دیپلماسی یا روابط خارجی محدود نمی‌ماند. این تصمیم، پیامد‌هایی ژرف بر انسجام اجتماعی، هویت ملی، ساختار‌های تصمیم‌گیری، و حتی نحوه زیست جمعی و ادراک عمومی مردم از موقعیت خود دارد. از این منظر، انتخاب میان مقاومت و سازش، در حقیقت انتخاب میان دو گونه بقاء است؛ بقایی فعال و خودبنیاد در چارچوب مقاومت، یا بقایی منفعل، وابسته و روبه‌زوال در مسیر سازش.

ظاهر کم‌هزینه سازش و بررسی عمیق‌تر آن

در نگاه اول، سازش ممکن است گزینه‌ای کم‌هزینه‌تر، مصلحت‌آمیزتر و واقع‌گرایانه‌تر تلقی شود. اما بررسی روند‌های عمیق و سازوکار‌های سلطه در نظم جهانی نشان می‌دهد که سازش، در بسیاری از موارد، نه تنها به حل بحران نمی‌انجامد، بلکه سازوکاری تدریجی برای تضعیف بنیان‌های اقتدار، استقلال، و بقاء راهبردی یک کشور فراهم می‌آورد.

فرآیند تدریجی تضعیف اقتدار در سازش

ماهیت سازش در مواجهه با ساختار‌های سلطه‌محور جهانی، از جنس عقب‌نشینی گفتمانی، نهادی و روان‌شناختی است. این فرآیند، با تغییر اولویت‌ها آغاز می‌شود: استقلال جای خود را به رفاه کوتاه‌مدت می‌دهد، منافع راهبردی به مصالح روزمره تقلیل می‌یابد، و انسجام ملی در برابر فشار خارجی، به تطبیق‌پذیری و نرمش تعبیر می‌گردد. آنچه در ظاهر رخ می‌دهد، کاهش تنش است؛ اما در باطن، تغییر در نسبت قدرت و تضعیف اراده ملی است.

بازتعریف تهدید، امنیت و منفعت در مسیر سازش

سازش، با پذیرش تدریجی منطق طرف مقابل، زمینه را برای بازتعریف مفهوم «تهدید»، «امنیت»، و حتی «منفعت» فراهم می‌آورد. ملت، زمانی که تهدید را دیگر تهدید نبیند، یا دشمن را شریک تصور کند، عملاً بخشی از قدرت تحلیل راهبردی خود را از دست داده است. در این وضعیت، دیگر نیازی به فشار بیرونی نیست؛ زیرا فرآیند خلع سلاح روانی و نهادی از درون فعال شده است.

مزایای مقاومت در حفظ استقلال و هویت ملی

برخلاف آن، مقاومت امکانی برای حفظ استقلال فکری، اقتدار تصمیم‌گیری و هویت سیاسی فراهم می‌آورد. هزینه‌های مقاومت، ملموس، مشخص و آشکار است؛ اما هزینه‌های سازش، پنهان، انباشتی و در بسیاری از موارد، غیرقابل بازگشت‌اند. مقاومت، ولو با مخاطره، امکان بازیابی قدرت را حفظ می‌کند؛ اما سازش، با گسستن زنجیره انسجام ملی، ظرفیت بازسازی را نیز از میان می‌برد.

مراحل گام‌به‌گام وابستگی در سازش

نکته بنیادین آن است که سازش در بستر سلطه، به‌تدریج مرز‌های تصمیم‌گیری مستقل را از میان برمی‌دارد. در آغاز، بخشی از سیاست خارجی تعدیل می‌شود؛ سپس نهاد‌های اقتصادی به سمت وابستگی سوق داده می‌شوند؛ و در نهایت، فرهنگ عمومی نیز دستخوش بازتعریف ارزش‌ها می‌گردد. نتیجه آن، نظامی است که اگرچه در ظاهر دارای ساختار سیاسی و اقتصادی است، اما در عمل، فاقد اقتدار و توان کنش مستقل است.

هزینه پنهان سازش

بر این اساس، گزاره «هزینه مقاومت بالا است» صرفاً نیمی از واقعیت را بازتاب می‌دهد. واقعیت کامل آن است که هزینه سازش، با سرعتی کمتر، اما عمقی بیشتر، زیرساخت‌های بقاء را تحلیل می‌برد و راه بازگشت را دشوارتر می‌سازد.

تصمیم‌گیران راهبردی، در مواجهه با این دو مسیر، باید از تحلیل صرفاً مادی و مقطعی عبور کرده و به فهمی عمیق‌تر از نسبت قدرت، هویت، و اقتدار برسند. در بسیاری از موارد، آنچه به‌عنوان تعامل یا عقلانیت سیاسی عرضه می‌شود، در واقع مقدمه‌ای برای برچیده شدن ظرفیت ایستادگی ملی در سطوح مختلف است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب