08:26 04 / 05 /1404

غزه؛ زبان رنج، قدرت واژه و واژگانی که عدالت را دفن می‌کنند

غزه؛ زبان رنج، قدرت واژه و واژگانی که عدالت را دفن می‌کنند
زبان سازمان ملل، زبان شورای امنیت، زبان رسانه‌های بزرگ جهان، آیا چیزی جز زبانی‌ست که قدرت را مشروع و مظلومیت را نامرئی می‌سازد؟

استادیار حقوق بین‌الملل عمومی (فرید آزادبخت) در یادداشتی با عنوان «غزه؛ زبان رنج، قدرت واژه و واژگانی که عدالت را دفن می‌کنند» برای خبرگزاری آنا نوشت؛ در آن‌سوی شیشه‌های رنگ‌باخته تمدن، آنجا که واژگان بزرگ جهان ـ چون حقوق بشر، عدالت، آزادی و کرامت ـ بر دیوار نهادها حک شده‌اند، شهری خاکسترشده به نام غزه خفته است؛ نه در خواب که در بی‌خواب‌ترین بیداری تاریخ.

غزه دیگر جغرافیا نیست؛ استعاره‌ای‌ست از فاجعه‌ای که زبان رسمی جهان نمی‌خواهد ببیند. شهری محاصره‌شده، اما نه فقط از بیرون با سیم‌خاردار و بمب، بلکه از درون با سکوت واژگان جهانی، با استحاله حقیقت در دیپلماسیِ فریب و سیاستِ بی‌صدا.

زبان گرسنگی، زبان بی‌زبانان

در غزه، واژه‌ها گرسنه‌اند، همان‌قدر که زنان و کودکان. نان نیست، آب نیست، دارو نیست، اما واژه هست؛ واژه‌هایی بی‌جان، که نه می‌درخشند و نه می‌بارند. اینجا، گرسنگی صرفاً رنج نیست؛ یک اعلامیه‌ است، یک فریاد بی‌صدا، که جهان را فرا می‌خواند: آیا عدالت، فقط نامی‌است بر کتیبه‌های سازمان‌ها؟
آیا کرامت انسانی، تنها در جغرافیای شمال معنا دارد؟ آیا گرسنگی کودکی در غزه، کمتر از گرسنگی کودکی در پاریس یا نیویورک است؟

اینجا، گرسنگی فقط تهی‌دستی شکم نیست، تهی‌شدگی وجدان جهان است. این گرسنگی، مسئولیتی بر دوش جهانی‌ست که با واژگان، وعده داده، و با سکوت، خیانت کرده است.

قدرت زبان؛ وقتی سکوت، جنایت می‌شود

زبان، اگر در خدمت حقیقت نباشد، ابزار فریب است. زبان، اگر سکوت کند در برابر جنایت، خود شریک آن جنایت است.

زبان سازمان ملل، زبان شورای امنیت، زبان رسانه‌های بزرگ جهان، آیا چیزی جز زبانی‌ست که قدرت را مشروع و مظلومیت را نامرئی می‌سازد؟

در گفتمان جهانی، «امنیت اسرائیل» واژه‌ای مقدس است، اما «حق زیستن غزه» واژه‌ای گنگ، حاشیه‌ای و نادیده. این است آنچه میشل فوکو از آن با عنوان زبان قدرت یاد می‌کرد؛ زبانی که نمی‌کشد، اما قاتلان را تبرئه می‌کند؛ زبانی که نمی‌جنگد، اما جنگ را توجیه می‌کند.

واژه به‌ مثابه مقاومت

اما در دل همین تاریکی، واژه‌هایی هستند که خون دارند، نفس دارند، عصیان دارند، واژه‌هایی که از دل ویرانه‌ها سر برمی‌آورند و حقیقت را فریاد می‌زنند. این‌ها واژه‌های کودکان غزه‌اند که بر دیوارهای خاکستری، با زغال و اشک می‌نویسند: «ما زنده‌ایم، گرچه جهان فراموش‌مان کرده.»

این زبان، زبان قدرت نیست؛ زبان مقاومت است. زبانی بی‌میکروفون، اما با طنین وجدان؛ زبانی که از دل سکوت، نعره می‌کشد.

جهانی که معنا را گم کرده است

در جهان امروز، واژه‌ها اغلب معنا ندارند؛ آن‌ها فقط کاربرد دارند. «صلح» یعنی معامله، «آتش‌بس» یعنی تحکیم محاصره، و «میانجی‌گری» یعنی تداوم اشغال. این است دنیایی که زبانش از حقیقت تهی شده، و حقیقت، قربانی واژگان شده است.

در چنین جهانی، غزه تنها نیست؛ غزه، آینهٔ ماست. چهرهٔ ما در این آینه، با لبخندی دیپلماتیک و چشمانی بسته بر رنج، شرم‌آور است.

خاتمه: واژه را بازگردانیم به حقیقت

ما اگر چیزی برای نجات دادن نداشته باشیم، لااقل زبان‌مان را نجات دهیم. بیاموزیم که چگونه به‌درستی سخن بگوییم، چگونه واژگان را در خدمت حقیقت به کار گیریم، نه در تسلیم قدرت.

بیاموزیم که گرسنگی فقط زخم جسم نیست، زخم معناست؛ و اگر زبان ما نتواند آن را فریاد زند، دیگر زبان نیست، فقط پژواکی‌ست از جنایت خاموش.

غزه، وجدان ماست. زبان ما، محک آن. و هر واژه، یا سنگی‌ست بر گور عدالت، یا بذر امیدی در خاک آزادی.

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب