پیروزی مقاومت در جنگ ۳۳ روزه ؛ وقتی لبنان ایستاد و اسرائیل عقب نشست

پیروزی مقاومت در جنگ ۳۳ روزه ؛ وقتی لبنان ایستاد و اسرائیل عقب نشست
در تابستان ۲۰۰۶، رژیم صهیونیستی با حمله‌ای گسترده به لبنان، آغازگر جنگی شد که قرار بود در چند روز حزب‌الله را نابود کند؛ اما آنچه در عمل رقم خورد، نقطه عطفی در معادلات منطقه‌ای بود. نبردی تمام‌عیار میان ارتش پیشرفته اسرائیل و مردمی که با ایمان، وحدت و مقاومت، پیروزی را به‌دست آوردند. اکنون، ۱۸ سال پس از آن نبرد، میراث جنگ ۳۳ روزه همچنان توازن خاورمیانه را شکل می‌دهد.

به گزارش خبرگزاری آنا، سال ۲۰۰۶، لبنان هنوز زخم‌خورده از اشغال ۱۸ ساله جنوب و بحران‌های سیاسی داخلی بود. حزب‌الله که طی سال‌ها مبارزه با اشغال صهیونیستی به تجربه‌ای راهبردی دست یافته بود، در غیاب ارتش مؤثر، به خط مقدم دفاع از تمامیت ارضی لبنان بدل شده بود. در سوی دیگر، رژیم صهیونیستی که نتوانسته بود انتفاضه دوم را مهار کند، به‌دنبال یک پیروزی سریع منطقه‌ای برای بازسازی اعتبار نظامی خود بود. در چنین شرایطی، عملیاتی کوچک از سوی مقاومت برای آزادی اسرا، بهانه‌ای شد برای آغاز جنگی تمام‌عیار که بنیان توازن قوا را در منطقه تغییر داد.

تحولات میدانی جنگ ۲۰۰۶

ماجرا از عملیات وعده صادق آغاز شد؛ روز ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶، یگان‌های مقاومت اسلامی لبنان در مرز با فلسطین اشغالی، کاروان نظامیان صهیونیست را هدف قرار دادند و دو سرباز را به اسارت گرفتند. این عملیات، پاسخی به سال‌ها اشغال و تجاوز مرزی بود، اما واکنش اسرائیل فراتر از یک اقدام نظامی معمولی بود. تل‌آویو بلافاصله حملات سنگین هوایی را آغاز کرد؛ ابتدا فرودگاه بین‌المللی بیروت، سپس پل‌ها، ایستگاه‌های برق، انبارهای سوخت، و سرانجام مناطق مسکونی در جنوب و ضاحیه جنوبی پایتخت هدف قرار گرفت.

با آغاز حملات، مقاومت حزب‌الله وارد فاز عملیاتی گسترده شد. موشک‌های کاتیوشا و فجر به حیفا، عکا، نهاریا و صفد شلیک شدند. برای نخستین‌بار در تاریخ، شمال فلسطین اشغالی تحت آتش مستمر قرار گرفت و زندگی عمومی در آن مناطق مختل شد. در زمین، درگیری در مناطق مرزی شدت گرفت؛ بنت‌جبیل، مارون‌الراس، عیتاالشعب و یاطر به میدان‌های نبرد کلاسیک بدل شدند. یگان‌های زرهی اسرائیل، به‌ویژه تانک‌های مرکاوا، هدف موشک‌های ضدزره کورنت و RPG پیشرفته حزب‌الله قرار گرفتند و ده‌ها دستگاه منهدم شد.

بر خلاف انتظار اسرائیل، که تصور می‌کرد ظرف ۴۸ ساعت ساختار حزب‌الله فرو می‌پاشد، مقاومت چنان سازمان‌یافته و دقیق عمل کرد که حتی روز ۲۰م جنگ، موشک‌ها به‌طور دقیق به حیفا و پادگان‌های ارتش صهیونیستی اصابت می‌کرد. هم‌زمان، واحدهای چریکی حزب‌الله در روستاهای مرزی، کمین‌های موفقی علیه نیروهای نخبه اسرائیل اجرا کردند؛ یگان گولانی، نخبه‌ترین یگان پیاده اسرائیل، در درگیری‌های بنت‌جبیل زمین‌گیر شد و تلفات زیادی داد.

فرماندهی ارتش اسرائیل دچار آشفتگی شد. از یک‌سو فشار سیاسی برای کسب پیروزی سریع وجود داشت، و از سوی دیگر، هرگونه پیشروی، با مقاومت شدید و تلفات بالا مواجه می‌شد. جنگ از «عملیات تنبیهی» به «بحران حیثیتی» برای ارتش صهیونیستی تبدیل شد؛ بحرانی که هر چه زمان گذشت، عمیق‌تر شد.

 مواضع رسمی و جنگ روانی: پیروزی در میدان، شکست در لفاظی

از نخستین روزهای جنگ، مقامات رژیم صهیونیستی تلاش کردند جنگ را «پاسخی مشروع» جلوه دهند. «ایهود اولمرت»، نخست‌وزیر وقت، وعده داد که حزب‌الله ظرف چند روز نابود خواهد شد. «دان حالوتس»، فرمانده وقت ارتش اسرائیل، باور داشت که با بمباران هوایی می‌توان بدون ورود زمینی، زیرساخت مقاومت را منهدم کرد. اما با گذشت روزها و باقی‌ماندن قدرت حزب‌الله در میدان، این سخنان بیشتر به رؤیایی ناتمام شباهت پیدا کردند.

در سوی دیگر، سید حسن نصرالله با خطابه‌هایی دقیق، منسجم و هوشمندانه، نبض جنگ روانی را در دست گرفت. وعده «سورپرایزهای بزرگ» نصرالله، فضای امنیتی اسرائیل را آشفته کرد. موشک‌باران حیفا و سپس زدن ناو جنگی «ساعر ۵» اسرائیل با موشک ضدکشتی، این وعده را تحقق بخشید. در چند نوبت، ارتباطات رادیویی اسرائیل هک شد و پیام‌های مقاومت در باندهای صهیونیستی پخش شد؛ امری که به شوک روانی شدید در میان سربازان منجر شد.

در رسانه‌های عبری نیز، به‌ویژه از هفته دوم جنگ، فضای انتقادی گسترش یافت. «یدیعوت آحارونوت» نوشت: «ما آماده نبودیم!» و «هاآرتص» با تیترهایی چون «کشوری بدون راهبرد»، ضعف دستگاه تصمیم‌گیری نظامی اسرائیل را برجسته کرد. تحلیل‌گران اسرائیلی و بین‌المللی، هم‌صدا اذعان کردند که ارتش صهیونیستی، از نظر اطلاعاتی، لجستیکی و اخلاقی، آماده این جنگ نبود.

واکنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی: از سکوت عربی تا انفجار حمایت مردمی

در آغاز جنگ، برخی دولت‌های عربی از جمله عربستان سعودی، مصر و اردن، با موضع‌گیری‌هایی محافظه‌کارانه، تلویحاً حزب‌الله را مسئول آغاز جنگ دانستند. آنان این اقدام را «بی‌تدبیری یک گروه» خواندند. اما با گذشت زمان و افزایش جنایات اسرائیل، به‌ویژه پس از فاجعه قانا که منجر به شهادت ده‌ها زن و کودک شد، این مواضع رنگ باخت و خشم مردمی در خیابان‌های بیروت، قاهره، صنعا، دمشق، بغداد و حتی جده فوران کرد.

در ایران، حمایت از مقاومت ابعاد راهبردی پیدا کرد. مقام معظم رهبری، مقاومت لبنان را «خط مقدم نبرد اسلام با صهیونیسم» نامیدند. تظاهرات سراسری، ارسال کمک‌های بشردوستانه، و پشتیبانی رسانه‌ای گسترده، لبنان را به محور همبستگی جهان اسلام بدل کرد. حتی در اروپا، برخی رسانه‌ها مانند «لوموند»، «ال‌پایس» و «گاردین»، در گزارش‌هایی تند، اسرائیل را به ارتکاب جنایات جنگی متهم کردند.

پیروزی مقاومت در جنگ ۳۳ روزه ؛ وقتی لبنان ایستاد و اسرائیل عقب نشست

از نظر دیپلماتیک، آمریکا با مانع‌تراشی در شورای امنیت و استفاده مکرر از حق وتو، اجازه صدور قطعنامه فوری را نمی‌داد. کاندولیزا رایس، وزیر خارجه وقت آمریکا، در سخنانی مشهور، جنگ را «درد زایمان خاورمیانه جدید» توصیف کرد؛ جمله‌ای که به‌سرعت به نماد بی‌رحمی سیاست آمریکا در منطقه تبدیل شد. اما با تداوم مقاومت و بالا رفتن هزینه سیاسی جنگ برای تل‌آویو، سرانجام قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت در روز ۳۳م جنگ تصویب شد و آتش‌بس برقرار گردید.

 فاجعه انسانی و وحدت مردم با مقاومت

در این جنگ، بیش از ۱۲۰۰ نفر از مردم لبنان به شهادت رسیدند که حدود ۸۰ درصد آنان غیرنظامی بودند. حدود یک میلیون نفر آواره شدند، ۱۵۰ پل، صدها مدرسه و بیمارستان، ۶ نیروگاه برق و صدها کیلومتر جاده و شبکه ارتباطی نابود شد. حمله به کاروان‌های امدادی، بمباران پناهگاه‌ها، استفاده از بمب‌های خوشه‌ای در مناطق مسکونی، و حمله به پناهجویان در قانا، تنها بخشی از پرونده جنایات جنگی ارتش اسرائیل است.

با وجود این فجایع، مردم لبنان از مقاومت فاصله نگرفتند. برعکس، پیوندی کم‌نظیر میان رزمندگان و جامعه شکل گرفت. خانواده‌ها در جنوب، خانه‌های خود را به مواضع چریکی تبدیل کردند. در ضاحیه جنوبی، با وجود بمباران مکرر، مردم شبانه در آوارها به‌دنبال مجروحان می‌گشتند و شبکه‌های محلی با ایثار و بدون امکانات، خدمات درمانی ارائه می‌دادند. در بسیاری از روستاها، روحانیون، معلمان، و کشاورزان در کنار مجاهدین به دفاع از روستا پرداختند.

این همبستگی اجتماعی، ستون فقرات مقاومت بود. ارتشی که در زمین و هوا درگیر جنگی نابرابر شده بود، تنها با حمایت این مردم توانست بایستد و پیروز شود. نه‌فقط حزب‌الله، بلکه ملت لبنان در این جنگ به پیروزی رسید.

پیروزی مقاومت در جنگ ۳۳ روزه ؛ وقتی لبنان ایستاد و اسرائیل عقب نشست
 

پیامدهای راهبردی و تأثیرات بلندمدت جنگ

پایان جنگ ۳۳ روزه، نه شکست حزب‌الله، بلکه آغاز عصری تازه در معادلات امنیتی منطقه بود. برخلاف اهداف اولیه رژیم صهیونیستی که شامل نابودی حزب‌الله، بازگرداندن اسرا و تحمیل معادله‌ای جدید در لبنان بود، نتیجه نهایی چیزی جز شکست سیاسی، نظامی و روانی برای اسرائیل نبود. کمیسیون «وینوگراد» که پس از جنگ توسط خود صهیونیست‌ها تشکیل شد، به‌صراحت اذعان کرد که ارتش اسرائیل در طراحی، اجرا و ارزیابی عملیات‌ها، دچار ضعف و شکست شده است.

در مقابل، حزب‌الله از این جنگ به‌عنوان نقطه جهش استفاده کرد. با درس‌گیری از تجربه ۳۳ روزه، ساختار خود را از گروهی چریکی به یک نیروی نظامی نیمه‌منظم با توانایی‌های چندلایه ارتقاء داد. سامانه‌های موشکی دقیق‌تر، واحدهای پهپادی، یگان‌های اطلاعاتی، و ساختار پدافندی در مرزها بخشی از تغییرات پساجنگ بود. از این پس، رژیم صهیونیستی دیگر نمی‌توانست هر زمان که خواست، به لبنان تجاوز کند؛ بازدارندگی واقعی برقرار شد.

مدل مقاومت ۳۳ روزه، به‌زودی به الگوی گروه‌های مقاومت در فلسطین، عراق، سوریه و یمن تبدیل شد. تاکتیک‌های مقاومت چریکی در محیط شهری، جنگ روانی، استفاده ترکیبی از فناوری‌های ساده اما مؤثر، و اتکا به حمایت مردمی، به آموزه‌هایی راهبردی بدل شد که از غزه تا صنعاء و دیرالزور تکرار شدند. این، یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای جنگ ۲۰۰۶ بود: تثبیت محور مقاومت.

در سطح رسانه‌ای نیز، برای اولین‌بار روایت مقاومت توانست به گفتمان غالب تبدیل شود. رسانه‌های جریان اصلی غرب، اگرچه در ابتدا با اسرائیل هم‌راستا بودند، اما به‌تدریج تحت فشار افکار عمومی جهانی، مجبور به پوشش واقعیات جنگ شدند. تصاویر اجساد کودکان قانا، گریه مادران در ضاحیه، و پیروزی نهایی مقاومت، افکار عمومی را به‌سوی جبهه حق متمایل کرد.

خسارت‌های رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه؛ اعتراف به شکست در زمین، هوا، سیاست و روان

جنگ ۳۳ روزه برای رژیم صهیونیستی، هزینه‌ای فراتر از پیش‌بینی‌های اولیه به‌جا گذاشت؛ چه در حوزه انسانی، چه در زیرساخت‌های نظامی، اقتصادی و روانی. این نخستین جنگی بود که در آن، اسرائیل نه‌تنها موفق به کسب دستاورد قابل‌ملاحظه‌ای نشد، بلکه هزینه‌هایی متحمل شد که حتی تا سال‌ها پس از جنگ، آثارش در ارتش، دولت، و جامعه صهیونیستی دیده می‌شود.

 ۱. تلفات انسانی و نظامی

طبق آمار رسمی منتشرشده از سوی ارتش رژیم صهیونیستی و نهادهای امنیتی این رژیم:

تعداد کشته‌شدگان: حداقل ۱۱۹ نظامی اسرائیلی و ۴۴ غیرنظامی صهیونیست در جریان جنگ کشته شدند. منابع غیردولتی در داخل فلسطین اشغالی، این رقم را تا ۱۶۵ نظامی هم اعلام کرده‌اند.

تعداد مجروحان: بیش از ۴۰۰۰ صهیونیست زخمی شدند که از این میان، صدها نفر دچار آسیب‌های دائمی جسمی و روانی شدند.

وضعیت روانی سربازان: طبق گزارش‌های بیمارستان‌های نظامی، پس از جنگ، موجی از افسردگی، اختلالات PTSD و خودکشی در میان سربازان بازگشته به خانه گزارش شد. مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۰ نشان داد بیش از ۳۳٪ از نیروهای مستقر در شمال، دچار «ترومای ماندگار جنگی» شدند.

 ۲. خسارت‌های نظامی ـ لجستیکی

تانک‌ها و زره‌پوش‌ها: دست‌کم ۵۲ دستگاه تانک مرکاوا (از جمله مدل‌های پیشرفته مرکاوا-۴) به‌طور کامل منهدم یا از رده خارج شدند. بسیاری از این تانک‌ها توسط موشک‌های ضدزره کورنت و موشک‌های ایرانی ساخته‌شده توسط حزب‌الله مورد هدف قرار گرفتند.

بالگردها و هواپیماها: ۳ بالگرد نظامی آپاچی، ۱ پهپاد شناسایی و ۱ جنگنده اسرائیلی (مظنون به F-16I) در طول جنگ ساقط شدند یا دچار آسیب جدی گشتند. ساقط شدن بالگرد در «بعلبک» و درگیری‌های هوایی در بقاع، یکی از نقاط ضعف نیروی هوایی اسرائیل را عیان کرد.

ناوچه «ساعر ۵»: این ناو جنگی پیشرفته نیروی دریایی اسرائیل، در هفته اول جنگ با موشک C-802 ساخت ایران هدف قرار گرفت. این حمله باعث انفجار و آتش‌سوزی گسترده و کشته شدن ۴ ملوان شد و یکی از شدیدترین ضربات به نیروی دریایی رژیم صهیونیستی محسوب می‌شود.

 ۳. خسارت‌های اقتصادی

خسارت اقتصادی مستقیم: طبق گزارش وزارت دارایی اسرائیل، خسارت مستقیم اقتصادی جنگ برای این رژیم بالغ بر ۹ میلیارد دلار برآورد شد. این شامل هزینه‌های نظامی، بازسازی تأسیسات، خسارت به صنایع، زیرساخت‌ها و جبران غرامت به ساکنین شمال بود.

اختلال در اقتصاد شمال اسرائیل: بیش از ۳ میلیون اسرائیلی در مناطق شمالی تحت هشدار مداوم موشکی قرار داشتند. صدها هزار نفر به پناهگاه‌ها رفتند یا از شهرها گریختند. گردشگری، صنایع غذایی، حمل‌ونقل، و تجارت داخلی کاملاً مختل شد.

بیمه‌ها و صنایع بیمه‌ای: شرکت‌های بیمه اسرائیلی تا پایان جنگ، بیش از ۳۰۰ هزار پرونده خسارت ثبت کردند و میلیاردها شِکِل غرامت پرداخت کردند. شرکت‌هایی مانند کلل، منورا، و هَفِن، هشدار دادند که ادامه جنگ می‌تواند آن‌ها را ورشکست کند.

 ۴. خسارت‌های سیاسی، روانی و حیثیتی

استعفای مقامات ارشد: پس از جنگ، موجی از انتقادات در محافل سیاسی صهیونیستی آغاز شد. فرمانده ارتش، دان حالوتس، و وزیر جنگ، عمیر پرتز، تحت فشار رسانه‌ها و گزارش کمیسیون وینوگراد، مجبور به استعفا شدند. اولمرت نیز تا مدت‌ها درگیر اعتراضات مردمی بود.

سقوط اعتماد عمومی: نظرسنجی‌های سال ۲۰۰۶ در اسرائیل نشان داد که اعتماد مردم به ارتش، دولت و سازمان موساد به پایین‌ترین سطح در تاریخ رژیم رسیده است. عبارت «ما شکست خوردیم» بارها در روزنامه‌های عبری تکرار شد.

ضربه به بازدارندگی: شاید مهم‌ترین پیامد، فروپاشی «افسانه شکست‌ناپذیری ارتش اسرائیل» بود. این اولین جنگی بود که رژیم صهیونیستی نتوانست دست بالا را به‌دست بگیرد و عملاً مجبور شد با میانجی‌گری بین‌المللی آتش‌بس را بپذیرد. این تحول، نقطه آغاز زوال تدریجی هیبت راهبردی اسرائیل بود.

پیروزی مقاومت در جنگ ۳۳ روزه ؛ وقتی لبنان ایستاد و اسرائیل عقب نشست

 

به گزارش آنا، جنگ ۳۳ روزه لبنان در تابستان ۲۰۰۶، صرفاً یک نبرد نظامی میان دو طرف نابرابر نبود، بلکه لحظه‌ای تاریخی در تقابل ملت‌ها با ارتش‌های اشغالگر به‌شمار می‌رود؛ لحظه‌ای که ورق معادلات نظامی و راهبردی خاورمیانه برای همیشه برگشت.

در این جنگ، حزب‌الله نه با لشکرکشی سنگین یا تسلیحات پیشرفته، بلکه با ایمان، اراده، طراحی بومی و حمایت مردمی، یکی از پیشرفته‌ترین ارتش‌های جهان را متوقف کرد. توازن قدرت، دیگر با تانک و هواپیما سنجیده نشد؛ بلکه با انسجام اجتماعی، ایثار جمعی و مقاومت مردمی معنا یافت.

پیروزی حزب‌الله، پیروزی یک حزب نبود؛ پیروزی ملتی بود که تصمیم گرفت زیر بار اشغال، تحقیر و تهدید زنده نماند. این جنگ ثابت کرد که مقاومت، نه‌فقط یک تاکتیک، بلکه تنها گزینه‌ی ممکن برای ملت‌هایی است که می‌خواهند شرافتمندانه زیست کنند.

در سطح راهبردی، حزب‌الله موفق شد افسانه شکست‌ناپذیری ارتش اسرائیل را در هم بشکند، بازدارندگی واقعی ایجاد کند، و الگویی الهام‌بخش برای سایر جبهه‌های مقاومت در فلسطین، یمن، عراق و سوریه باشد. در حوزه روانی نیز، این پیروزی چنان اثری ماندگار بر افکار عمومی و حافظه صهیونیستی برجای گذاشت که هنوز پس از ۱۸ سال، تحلیلگران اسرائیلی از «کابوس ۲۰۰۶» سخن می‌گویند؛ و اکنون، هرگونه جنگ بعدی میان حزب‌الله و رژیم صهیونیستی، دیگر فقط در مرز‌های جنوب لبنان نخواهد بود؛ بلکه به‌گفته خود صهیونیست‌ها، جنگی برای بقای تل‌آویو خواهد بود؛ و چه نیکو، این حقیقت را سید حسن نصرالله با کلامی قاطع، چنین توصیف کرد: «ما این جنگ را آغاز نکردیم، اما این ما بودیم که پایانش را رقم زدیم.»

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب