رویای ناپلئونوار شاهزاده مخلوع

خبرگزاری آنا- علی رحمانی: مطالعه زندگی کشورگشایان و نامداران تاریخ هر سرزمین و ملتی روشن کننده این قاعده اساسی و اصل حیاتی است که مهمترین عامل سقوط و اضمحلال یک دولت یا شخصیت سیاسی فارغ از نژاد، قومیت و یا زبان آن، رویا پردازی دنکیشوتوار و بیمهابا در عرصه سیاسی است.
شاید در میان سیاستمداران عصر مدرن بتوان «ناپلئون بناپارات» را بیش از هر کس دیگری نمونه بارز این قسم رویاپردازی دیوانهوار برشمرد. آنچه سیاستمداران و قدرتمندان هر ملتی را به سمت و سوی پیروی از این افکار مالیخولیایی ترغیب میکند همچنان برای دانشمندان حوزه روانشناسی سیاسی جالب و البته ناشناخته است. در ادامه با ترکیبی از نگاه روانشناسانه و تاریخی سعی خواهیم کرد بینشی عمیق نسبت به این پدیده ارائه دهیم.
تقلای ربع پهلوی برای ایجاد نوستالژی مصنوعی
با نگاهی روانشناسانه به جنایات مشمئز کننده جنبشهای تمامیتخواه در مناطق مختلف جهان، خواهیم دید که بنیانگذاران تاریکاندیش این جریانات معمولاً از حس نوستالژی (عشق نافرجام به گذشتهای باشکوه) توده مردم جهت قدرتبخشی به کیش شخصیتیِ موجود در مکاتب تاریک خویش و دستیابی به مطامع سیاسی استفاده میکنند.
تلاش ناپلئون برای تبدیل شدن به اسکندری دیگر در قلب اروپا و کوشش نافرجام پهلوی دوم برای استفاده از رویای شیرین بازگشت به عصر طلایی هخامنشی را میتوان در زمره همین قسم دست و پا زدنهای دیکتاتورمآبانه برای توجیه پیروی از کیش شخصیت در نظر گرفت، اما جالبتر از همه داستان خندهآوررضا پهلوی شاهزاده مخلوع و آواره ایرانی و رسانههای طرفدار وی است که سالهاست به مدد ثروت بادآورده حاصل از غارت ملت ایران و صدالبته کمکهای بیدریغ برخی کشورهای غربی، به دنبال خلق نوعی نوستالژی مصنوعی از ایران عصر پهلوی است.
ناگفته پیدا است که وجود اسناد و خاطرات متعدد به جای مانده از رجال سیاسی و اشخاص ذی نفوذ آن دوران، خط بطلان بر هر نوع تلاش مذبوحانهای در این زمینه میکشد، اما شاهزاده ناکام پهلوی که نه از دیکتاتور منشی رضاخان و نه از غرور کاذب پدر بدفرجام خویش، سهمی به ارث نبرده به امید واهی بازیابی سلطنتی سقوط کرده از سال ۱۳۵۹ ش تاکنون در تلاش است تا با تکیه بر اوهام خویش چهرهای اهورایی از سلطنت منقرض شده پهلوی ارائه دهد و با استفاده از ناآگاهی نسل جوان (که البته بخشی از آن ناشی از غفلت مسئولان فرهنگی کشور است)؛ نوعی نوستالژی تقلبی برای نسل انقلاب ندیده ایجاد کند.
طناب پوسیده نیمرودی و کودتایی که در نطفه خفه شد
«یعقوب نیمرودی زیون» افسر بلند پایه سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل و وابسته نظامی این رژیم در ایران (در زمان پهلوی دوم)، در خاطرات خود که اندکی پیش از مرگ آن را به نگارش درآورد؛ از تلاش خود و دوستانش برای طراحی دقیق کودتایی علیه جمهوری اسلامی ایران با همراهی کسانی چون ژنرال «جعفرالنمیری» دیکتاتور سابق سودان، «عدنان خاشقجی» دلال و تاجر معروف اسلحه سعودی الاصل و عموی جمال خاشقجی و اپوزیسیون سلطنت طلب به رهبری رضا پهلوی شاهزاده مخلوع پهلوی در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی سخن میگوید.
هر چند طبق گفته وی، این کودتا با وتوی صریح «اسحاق حوفی» رئیس وقت موساد، مواجه و همچون کودکی نوپا در نطفه خفه میشود؛ اما افشا و پرده برداری از این راز سر به مهر پس از مرگ یعقوب نیمرودی نشان از تلاش بیرحمانه ربع پهلوی برای به چنگ آوردن سلطنت از دست رفته حتی به قیمت دریوزگی از عناصر اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و اعتماد به طناب پوسیده اشخاصی همچون نیمرودی دارد- نکتهای که به دلیل تبلیغات خوش رنگ و لعاب گروهی خودفروخته با عنوان اپوزیسیون به اصطلاح سلطنت طلب خارج نشین سالها است از دید افکار عمومی پنهان مانده است.
اما واقعیت تلخ که همچون زهر هلاهل بر کام هواداران اندک این شاهزاده معلومالحال مینشیند این است که به تعبیر «احمدعلی مسعود انصاری» فامیل و مهره نزدیک به خاندان پهلوی، رضا پهلوی شهامت و توانایی لازم برای انجام اقدامی اثرگذار جهت تغییر حکومت ایران و دست یابی به سلطنت مورد ادعای خود را ندارد و تنها هدف وی از لفاظی و تبلیغات پر خرج در آمریکا و اروپا ورای رویای ناپلئون وار وی برای تسخیر فرضی سلطنت ایران، جذب کمک دولتها و گروههای معاند با ایران است تا از این طریق چند صباحی بیشتر به زندگی اشرافی خویش در کشورهای غربی ادامه دهد.
با این حساب باید گفت: خزیدن سلطنت طلبان به دامان موساد و رژیم منحوس صهیونیستی حقیقی است که پس از سالها از پس پرده برون افتاده و میتواند چهره کریه مدعیان بازیابی سلطنت منسوخ پهلوی را برای ملت فهیم ایران آشکارتر سازد.
انتهای پیام/