هراس غرب از غنیسازی ایران؛ چالش نظام سلطه با الگوسازی استقلال

به گزارش خبرگزاری آنا، در فضای پرتلاطم منطقهای که قدرتهای جهانی همواره کوشیدهاند توازن ژئوپولیتیک را به نفع خود تغییر دهند و قواعد بازی را یکجانبه دیکته کنند، ایران اسلامی با تکیه بر تجربه تاریخی، حافظه جمعی و اصل بنیادین استقلال، راهی متفاوت و منحصربهفرد را در عرصه بقای ملی و قدرت برگزیده است. رویکردی که در دل خود نهتنها نوعی مقاومت فعال را جای داده، بلکه با انتخاب آگاهانه مسیرهای توسعه علمی و فناورانه، به ویژه در حوزه غنیسازی هستهای، در تلاش است تصویری متفاوت از نقش و جایگاه ایران در نظم نوین جهانی ترسیم سازد؛ الگویی که نه فقط واکنشی به تهدیدها، بلکه جلوهای از پویایی بومی و چشمانداز راهبردی این سرزمین است.
مسئله غنیسازی هستهای در ایران، از منظر تحلیلی چیزی فراتر از یک کنش فنی-علمی است؛ بلکه تداعیگر بستری از روایتهای تاریخی، اضطرابهای ژئوپولیتیک، الزامات بقا و چشمانداز توسعه ملی است. این موضوع همواره از سوی محافل غربی با نگرانی و سیاهنمایی بازتاب داده شده و به اصطلاح، «دال مرکزی» تبلیغات برای فشار و اعمال تحریمهای بیسابقه علیه کشور بوده است. اما برای ارزیابی واقعگرایانهتر و فهم دقیقتر چرایی و چگونگی پیگیری این راهبرد، باید نگاهی ریشهایتر به زمینههای فکری، تاریخی و اجتماعی آن افکند.
ابتدا باید توجه داشت که سیاست اتمی ایران نه در خلأ و به عنوان واکنش صرف به تهدیدهای خارجی، بلکه محصول تلفیق حافظه تاریخی، تجربه تحریم و جنگ، و باور به ضرورت استقلال است. جامعه ایرانی که بارها طعم تلخ دخالت و پیمانشکنی قدرتهای جهانی را چشیده و هزینههای گزافی برای توسعه و امنیت پرداخت کرده، کسب فناوری بومی در حوزههای پیشرفته و غنیسازی اورانیوم را نه تنها زمینهساز پیشرفت و توسعه، بلکه نوعی تضمین برای جلوگیری از تکرار تجربههای تلخ تاریخی میداند. به بیان دیگر، غنیسازی هستهای به یکی از نقاط کانونی دیسکورس امنیت و هویت ملی ایرانی تبدیل شده است.
غنی سازی نمادی از اصل استقلال برای ایران است
برای کشوری با سابقهای به بلندای تمدن ایران و تجربه مکرر بیثباتی تحمیل شده از خارج، توسعه فناوری هستهای نماد عینی ترجمه اصل استقلال در ساختارهای ملموس است. این مسیر بیش از هر چیز، بر همین باور استوار است که استقلال واقعی جز با دستیابی به فناوریهای نوین و بومیسازی دانشهای استراتژیک به دست نمیآید. در جهان مدرن، امنیت صرفاً با متغیر نظامی تعریف نمیشود؛ امنیت پایدار نتیجه همافزایی علم، فناوری، سرمایه انسانی و اتکای واقعی بر ظرفیتهای درونی است. ایران اسلامی، با انتخاب غنیسازی هستهای در قالب یک پروژه ملی، تصمیم میگیرد در برابر نظام سلسلهمراتبی جهانی که محصور در «باشگاه دارندگان فناوری» است، قواعد بازی را به چالش بکشد و مرزهای امکان را بازتعریف کند.
در دورهای که هر گونه توسعه علمی در جهان غیرغربی با دیده تردید و بعضاً خصومت نگریسته میشود، ایران اسلامی تصمیم میگیرد هزینه بومیسازی دانش و فناوری هستهای را بپردازد و این امر را بر استحاله بقا در نظم بینالملل ترجیح دهد. تجربه تحریمهای فلجکننده، فشار دیپلماتیک، حملات سایبری و حتی اقدامات خرابکارانه، گرچه ضرباتی به شتاب توسعه هستهای وارد کرده، اما همزمان نوعی عزم و بسیج ملی را حول محور فناوریهای پیشرفته و بومی آشکار ساخته است. بازخوانی چند دهه گذشته تبدیل به فرهنگ مقاومت و اصرار بر غنیسازی در جامعه ایران شده که برونداد آن را میتوان هم در همبستگی ملی و هم در پیشرفت تدریجی و مستمر پروژههای حساس دانست.
واقعیت مهم در بررسی این موضوع، آن است که ایران با اصرار بر تداوم غنیسازی، پایههای گفتوگو و تعامل با قدرتهای بزرگ را به حوزهای فراتر از معاملهگری صرف و پذیرش مطالبات یکجانبه کشانده است. این تصمیم راهبردی، ایران را از حالت بازیگری منفعل خارج و الزاماتی برای طراحی معماری جدید امنیتی در سطح منطقهای و فراتر از آن ایجاد کرده است. در شرایطی که بسیاری تلاش میکنند با فشار سیاسی و دیپلماتیک ایران را به عقبنشینی وادارند، نتیجه عملی روند سالهای اخیر چیزی جز اثبات ظرفیتهای فناورانه و تابآوری ساختاری ایران نبوده است.
در این راستا، تصمیمگیری درباره غنیسازی، فقط یک انتخاب فناورانه یا اقتصادی نیست؛ بلکه بخشی از یک پروژه کلان برای حراست از کرامت ملی و دفاع از حق تعیین سرنوشت علمی-توسعهای ایران است. در این میان، چالش با رویکردهای سلطهطلبانه، به ویژه از سوی قدرتهای غربی که سعی دارند نظام توزیع فناوری را به ابزار کنترل بدل سازند، بخشی از واقعیت روزمره دیپلماسی و سیاستگذاری این کشور بوده است.
غنیسازی از جهات امنیت، توسعه، هویت
۱- وجه امنیتی: دستیابی به توانمندی غنیسازی، حداقلی از بازدارندگی استراتژیک در محیطی را فراهم میآورد که همسایگان و قدرتهای برتر منطقهای و جهانی، با اتکا به ابزار تهدید و تحریم اصولیترین منافع راهبردی ایران را نشانه رفتهاند. تجربه عراق و لیبی به روشنی نشان داد که کشورهای فاقد فناوری بومی و استقلال فناورانه، در بزنگاههای تاریخی چارهای جز تسلیم یا تحمل شکست ندارند.
۲- وجه توسعهای: ورود به چرخه فناوریهای پیشرفته، به ویژه در حوزه انرژی، شرایطی ایجاد میکند که ایران بتواند با کاهش وابستگی به منابع محدود سنتی و تنوعبخشی به سبد انرژی ملی، آیندهای پایدارتر، ایمنتر و انعطافپذیرتر برای نسلهای بعد ترسیم کند. این نکته بهخصوص در شرایطی اهمیت دوچندان مییابد که نظام بینالملل وارد دوره رقابتهای نوین و بحرانهای مکرر انرژی شده است.
۳- وجه هویتی: در ناخودآگاه جمعی، غنیسازی هستهای مصداقی عینی از توانمندی ایرانی برای عبور از حصار محرومیتهای تحمیلی و دفاع از کرامت ملی است. این فناوری نقشی مهم در بازسازی روحیه خوداتکایی، امید، و اعتماد به نفس اجتماعی ایفا میکند. بار معنایی و نمادین دستیابی به این فناوری، حتی فراتر از دستاوردهای فنی و اقتصادی، به سرمایهای اجتماعی-فرهنگی بدل شده است.
نقد خامانگاری غربی و واقعیت پیچیده ایرانی
تاکید پیوسته رسانههای غربی بر «تهدید» بودن غنیسازی در ایران، بیشتر در چارچوب رژیمهای امنیتی مسلط و رویکرد برتریطلبانه قابل فهم است تا واقعیتهای ملموس جامعه و دولت ایرانی. سادهسازی تحولات پیچیده و کتمان بسترهای فکری و تاریخی مسئله غنیسازی، صرفاً زمینه را برای سوءتفاهمات و پافشاری بر راهحلهای ناکارآمد فراهم کرده است. روشن است که غنیسازی برای ایران، معادل پروژه تسلیحاتی نیست، بلکه نمادی از آشتی استقلال و توسعه، امنیت و نوآوری است و به هیچ رویکرد تقابلی ناظر نیست، بلکه پاسخی است به نیازهای واقعی و اضطرابهای عمیق یک ملت ریشهدار.
ایران اسلامی با حفظ و توسعه فناوریهای کلیدی، بخشی از راهبرد کلان ضدانزوا را ترسیم میکند. فناوری هستهای ظرفیتهای تعامل و گفتوگوی ایران را با نظام بینالملل افزایش داده و ابزار چانهزنی در لحظات حساس بوده است. این وضعیت، موضع ایران را از انفعال به کنشگری فعال و پیشبینیگر تبدیل میکند. الگوی مذاکره در پرونده هستهای نشان داد که ایران، حتی زیر فشار حداکثری تحریم و تهدید، قادر است با اتکای کامل به دانش بومی و ظرفیت ملی، خواستههای مشروع خود را در عرصه دیپلماسی تثبیت کند.
چرا غرب از غنیسازی ایران هراس دارد؟
بر خلاف تحلیلهای محدودنگر خارجی، غنیسازی هستهای ابزار سرکوب یا کنترل جامعه نیست، بلکه نشانه تلاش برای ایجاد پیوند میان نیروهای متکثر ایران بر محور یک پروژه ملی است. همافزایی علمی، صنعتی و حتی فرهنگی حول فناوری هستهای، به عاملی برای انتقال روحیه همکاری، پیشرفت و امید به نسل جوان بدل شده است. در شرایطی که فشارهای بیرونی هر از گاهی جماعت ایرانی را به همبستگی فرامیخواند، نیروی اجتماعی حاصل از همین پروژههای پیشروی فناوری، نقش معنیداری در ماندگاری نظام اجتماعی-سیاسی ایفا میکند.
نظام سلطه تاریخی همواره تلاش داشت ابزار کنترل فناوری را دستاویزی برای بقای خود قرار دهد. هراس غرب از غنیسازی در ایران، نه فقط ریشه در ملاحظات امنیتی، بلکه بیشتر در بیم از الگوسازی آن برای دیگر ملتهای مستقل است؛ الگویی که مفهوم استقلال علمی و فناورانه را از حوزههای نظری به عرصه عمل و مصادیق عینی گذرانده است. این تجربه نه فقط شبکه قدرت جهانی غرب را به چالش میکشد، بلکه نشانه توانمندی ملتهایی است که حاضرند برای حفظ کرامت و دستیابی به پیشرفت اصیل، بهای لازم را بپردازند.
ایران اسلامی طی یک دهه گذشته نشان داده که با وجود شدیدترین فشارها و حتی محدودیتهای بینالمللی، نه تنها مسیر فناوری هستهای را متوقف نکرده بلکه وارد فاز اصلاح، توسعه و بومیسازی توانمندیهای جدید شده است. میزان پیچیدگی، عمق فناوری و گستره مراکز بومی هر سال افزایش یافته و تلاش برای قطع ارتباط ایران با فناوری جهانی عملاً بیاثر بوده است. انعطافپذیری، چرخش راهبرد توسعه، تحول دانش بومی و انباشت تجربه، بخشی از کارنامه واقعی غنیسازی در ایران است.
گذشته و حال ایران نشان میدهد که این کشور نه اسیر وهم پیشرفت سریع غربی و نه دلبسته قالبهای ایدئولوژیک صرف است. رمز بقای این سرزمین در تلاقی تیزبینانه حافظه تاریخی، انعطاف در سیاست داخلی و بینالملل و همت به توسعه علمی است. غنیسازی نماد عبور ایران از فاز واکنش و ورود به فاز کنشگری فعال است؛ قطبنمای این کنشگری، نه فرد یا گروهی خاص، بلکه روحیه جمعی و سرمایه تاریخی ایرانی است که بنا بر الزامات جهانی شدن روز به روز خود را بازتعریف میکند.
غنیسازی و استمرار استراتژی بقا و قدرت
تجربه خاص ایران در حوزه غنیسازی، نمونهای از الگوبرداری خلاقانه از تاریخ، فناوری و نیازهای بومی است. این پروژه نه تقلیدی از مدلهای پیشین و نه اسیر فشارهای بیرونی، بلکه حاصل گفتوگو با حافظه جمعی، انباشت تجربه و بازآفرینی مفهوم استقلال است. حفظ و توسعه فناوری هستهای، ضامن تکثر انتخابها، افزایش تابآوری و تثبیت جایگاه ایران در عرصه قدرت جهانی است. برای کشوری که بقای خود را در پیچوخم تاریخ و برابر تندبادهای بحران جسته، غنیسازی هستهای نه یک تکنولوژی صرف، بلکه میراث باور به آینده و نشان پویایی و پایداری راهبرد ملی است؛ انتخابی که از اعماق چاه نفت و حافظه جنگ تا افقهای بلند توسعه علمی، ریشه دوانده و نسل به نسل در ناخودآگاه جمعی ایرانیان باقی خواهد ماند.
انتهای پیام/