۲۷/ خرداد /۱۴۰۴

چرا غرب و آمریکا غنی‌سازی در ایران را هدف گرفته‌اند؟

چرا غرب و آمریکا غنی‌سازی در ایران را هدف گرفته‌اند؟
روایتی تحلیلی از چرایی دغدغه غرب نسبت به غنی‌سازی در ایران، نشان می‌دهد این موضوع نه تنها به معنای عبور تهران از وابستگی تاریخی و ایستادن بر پای خود، بلکه به معنای ریسک ایجاد یک مدل توسعه مستقل و جدید در «نظم جهانی» تعریف‌شده توسط قدرت‌های غربی است؛ مدلی که می‌تواند منطقه و حتی فراتر از آن را متحول کند.

به گزارش خبرگزاری آنا، غرب همواره ظرفیت و توان غنی‌سازی اورانیوم ایران را به عنوان یکی از مهم‌ترین مولفه‌های برنامه هسته‌ای کشور زیر ذره‌بین داشته و آن را موضوعی کلیدی در مذاکرات و سیاست‌گذاری‌های خود نسبت به تهران قلمداد می‌کند. این تمرکز و رویکرد را نمی‌توان در سطح ساده‌ای، چون نگرانی‌های آشکار شده‌ی رسانه‌ای جست‌و‌جو کرد؛ بلکه باید موضوع را از ابعاد ژئوپلیتیکی، اقتصادی، فناورانه و حتی هویتی مورد واکاوی قرار داد و آن را در قالب یک راهبرد کلان غرب برای کنترل روند قدرت‌یابی و استقلال‌گرایی کشور‌های خارج از مدار سنتی قدرت تعریف شده غرب، خاصه جمهوری اسلامی، تعریف نمود.

غنی‌‍سازی با برنامه‌های بلندمدت غرب برای خاورمیانه سازگار نیست

ابتدا باید توجه کرد که غنی‌سازی اورانیوم، فراتر از وجوه فنی و صنعتی آن، واجد یک بار معنایی و راهبردی خاص در معادلات بین‌المللی است. برای غرب، هر کشوری که چرخه غنی‌سازی را به طور بومی در اختیار بگیرد، تنها به یک قابلیت فناورانه دست نیافته؛ بلکه عملاً به سطحی از دانش و زیرساخت‌های پیچیده رسیده که می‌تواند طیفی از صنایع حساس، پیشرفته و بومی‌سازی شده را در اختیار داشته باشد. معنای این دسترسی، خارج شدن از حالت وابستگی مطلق به زنجیره‌های تأمین بین‌المللی است که کشور را در تعاملات جهانی به یک بازیگر کنش‌گر و مستقل تبدیل می‌کند.

این موضوع با برنامه‌ها و نقشه‌های بلند مدت ترسیم شده توسط غرب برای منطقه و خاورمیانه اصلا و به هیچ وجه سازگار نیست. گذشته از این موقعیت ژئوپلیتیکی ایران به عنوان کشوری واقع در قلب خاورمیانه، با دسترسی به منابع عظیم انرژی و موقعیت راهبردی ترانزیتی، وضعیت منحصر به فردی را رقم زده است. هرگونه جهش فناورانه در چنین نقطه‌ای، می‌تواند توازن سنتی قدرت را علیه برنامه‌های غرب به هم زند. غرب به خوبی آگاه است که دستیابی ایران به فصل جدیدی از فناوری‌های نوین از جمله غنی‌سازی اورانیوم صرفاً یک دستاورد فنی نیست، بلکه تجلی یک اراده برای عبور از مرز‌های وابستگی و تثبیت مدل توسعه بومی و مستقل است؛ مدلی که ممکن است الهام‌بخش سایر قدرت‌های نوظهور، خاصه در جهان اسلام و کشور‌های جنوب جهانی باشد.

در کنار اهمیت ژئوپلیتیکی و فناورانه ایران، یک جنبه کلیدی و مغفول، دغدغه غرب در خصوص تضعیف ساختار نظم بین‌المللی‌ای‌ست که پس از جنگ جهانی دوم و به‌ویژه با شکل‌گیری رژیم منع گسترش، سعی شده است که بر مبنای سلسله‌مراتبی از قدرت و برخورداری طراحی شود. این رژیم، فی‌نفسه نافی دستیابی به فناوری‌های پیچیده توسط هر کشوری خارج از باشگاه قدرت‌های تعریف شده مسلط توسط غرب بوده است. از این منظر، هر حرکت ایران به سمت بومی‌سازی فناوری غنی‌سازی، در حقیقت نوعی چالش مستقیم با ساختار‌های به ظاهر تثبیت‌شده نظام بین‌الملل تلقی می‌شود.

غنی‌سازی ایران را به گلوگاه صنایع تبدیل می‌کند

غرب نگرانی بنیادین دیگری نیز دارد: تسلط ایران بر چرخه سوخت، امکان تبدیل‌شدن کشور به یک «گلوگاه» منطقه‌ای در صنایع پیشرفته، همچون تولید ایزوتوپ‌های پایدار، تامین سوخت نیروگاه‌های داخلی و صادرات فناوری‌های وابسته را فراهم می‌کند. این مساله از نظر غرب، می‌تواند استقلال و تاب‌آوری اقتصاد انرژی و صنایع پیشرفته ایران را به‌طور چشم‌گیری ارتقا دهد و قدرت نرم و سخت بی‌سابقه‌ای به تهران اعطا نماید؛ درست در نقطه‌ای از جهان که واشنگتن و متحدانش دهه‌ها برای حفظ برتری راهبردی خود، هزینه‌های کلانی پرداخته‌اند.

اما باز هم مساله را باید عمیق‌تر دید؛ غنی‌سازی فقط پنجره‌ای برای تولید نیرو یا کاربرد‌های صلح‌آمیز نیست. توسعه این فناوری، زنجیره‌ای از پیشرفت‌های وابسته را فعال می‌کند: از صنایع پیشران هسته‌ای و پزشکی هسته‌ای گرفته تا کاربرد‌های نوین در تولید دارو، تشخیص و درمان بیماری‌ها، ارتقای صنایع کشاورزی با منابع پرتوی و حتی توسعه مواد جدید با خواص منحصر‌به‌فرد. ایجاد این زیرساخت‌ها به معنای افزایش توان ملی برای کسب سهم بیشتری از اقتصاد دانش‌بنیان جهان است. غرب به شدت نگران این است که ایران، با بهره‌گیری از چنین توانمندی‌هایی، سایر حوزه‌های علمی و صنعتی را نیز با شتاب بیشتری توسعه دهد و از مسیر چرخه‌های محاصره فناورانه عبور کند. عملی شدن این روند می‌تواند آغاز روندی باشد که صنایع سنتی غرب در بازار‌های جدید، به‌ویژه منطقه‌ای که تشنه توسعه و بومی‌سازی فناوری است، جایگاه خود را در برابر یک رقیب نوظهور از دست بدهند.

توان غنی سازی یعنی نماد و گذار از دوره استعمار

افزون بر جنبه‌های صنعتی و فناورانه، بُعد هویتی غنی‌سازی برای ایران و جهان اسلام نیز فاقد اهمیت نیست. ایران به ویژه پس از انقلاب اسلامی، هویت خود را در قالب نوعی استقلال‌طلبی گفتمانی تعریف کرده است؛ فناوری هسته‌ای و به طور خاص غنی‌سازی، در روایت رسمی جمهوری اسلامی، نماد گذر از تحقیر تاریخی دوران استعمار و تحقق شعار «ما می‌توانیم» است. این نمادسازی، نه تنها در سطح شهروندان ایرانی بلکه در میان بسیاری از ملت‌ها و دولت‌های استقلال‌طلب و مخالفت‌ورز با سلطه بین‌المللی غربی انعکاس داشته است. غرب به خوبی واقف است که هر موفقیت بُعددار ایران در غنی‌سازی و تثبیت آن به عنوان حقی غیرقابل‌سلب، می‌تواند موجی از اعتماد به نفس، خودباوری و الگوبرداری در دیگر ملل منطقه و حتی فراتر از آن ایجاد کند.

دوگانه امنیت-توسعه نیز از لایه‌های عمیق‌ترِ این تقابل پرده برمی‌دارد. در تفکر سنتی غرب، توسعه فناورانه در کشور‌های خارج از بلوک قدرت‌های بزرگ، زمانی مجاز و قابل‌پذیرش است که زیرساخت‌های لازم برای اعمال کنترل و مدیریت این فرایند از سوی قدرت‌های مرکزی فراهم باشد. ایران با پیشبرد مدل غنی‌سازی بومی، به نوعی پروژه شکست این قالب ذهنی را کلید زده و با اصرار بر استقلال در هزارتوی مناسبات پیچیده فناوری، خواسته یا ناخواسته مشروعیت نظم مسلط جهانی را به چالش کشیده است. طبیعی است که این مسئله در ذهن تصمیم‌سازان امریکایی و اروپایی چیزی فراتر از یک مسئله فنی یا حتی راهبردی تلقی می‌شود؛ بلکه در بدنه گفتمان سیاست خارجی و امنیتی آنها به مصاف با یک مدل هویتی و تمدنی تعبیر می‌گردد.

از زاویه‌ای دیگر، منازعه غرب با ایران بر سر غنی‌سازی نماد تضاد‌های عمیق‌تر در سازوکار‌های توزیع قدرت، دانش و ثروت جهانی است. غرب، با سابقه‌ای دیرینه در مدیریت دسترسی کنترل‌شده کشور‌ها به فناوری‌های دگرگون‌ساز، همواره تلاش نموده است تا راه رسیدن به آستانه‌های علمی و صنعتی را صرفاً برای حلقه محدودی از همپیمانان یا کشور‌هایی که قابلیت کنترل و نظارت مستقیم بر آنها وجود دارد، هموار کند. تجربه نشان داده است که هرگاه کشوری خارج از این حلقه توانسته است مسیر بومی‌سازی فناوری‌های کلیدی را طی کند، عرصه جدیدی از رقابت شکل گرفته و بسیاری از واژگان و اصول تعریف‌شده بین‌المللی دچار تزلزل شده‌اند. این دقیقاً همان نقطه‌ای است که خباثت نگاه سلطه‌محور به خوبی آشکار می‌شود: غرب دغدغه فضای «بی‌ثبات علمی و صنعتی» را بیش از هرچیز خطاب به کشور‌های خارج از مدار خود دارد، اما پیوسته و با سرعت به پیشبرد همین فناوری‌ها برای سرویس‌دهی به توسعه داخلی خویش ادامه می‌دهد.

هدف غرب مهار الگوی فناوری برای جهان است

در مواجهه با ایران، سیاست فشار چندوجهی غرب از دیپلماسی تا ابزار‌های اقتصادی، رسانه‌ای و حتی تهدید بیانگر تلاشی سیستماتیک برای مهار و حتی کند کردن روند پیشرفت فناوری‌های کلیدی کشور است. اتفاقاً نقطه تمرکز اصلی، نه بر غنی‌سازی به عنوان یک فعالیت صرف، بلکه بر تمامیت مدل توسعه بومی و مستقل ایران و خطر الگوشدن آن برای سایر کشورهاست. غرب با علم به اینکه ریشه بسیاری از تحولات سیاسی و ژئوپلیتیکی آینده منطقه‌ای و جهانی در گرو تقسیم جدیدی از دانش و قدرت صنعتی است، سعی می‌کند مسیر دسترسی ایران به این ابزار‌های تغییرات ژرف را از رهگذر ابزار‌های سنتی «اجماع بین‌المللی» و اعمال فشار‌های اقتصادی و سیاسی مسدود کند.

دغدغه مهم غرب هم‌افزایی محور‌های جدید قدرت در جهان است

عامل دیگری که باید به آن اشاره نمود، رقابت جدی اقتصاد‌های نوظهور اعم از چین، هند، روسیه و دیگر بازیگران قدرتمند آتی با نظم غربی است. غنی‌سازی و توسعه فناوری‌های هسته‌ای می‌تواند موقعیت ایران را خاصه در پیوند‌ها و مشارکت‌های فناورانه ارتقا دهد و کشور را به شریک راهبردی ارزنده‌تری برای این بازیگران جدید بدل سازد. همکاری‌های فنی و صنعتی در این بستر، می‌تواند عرصه تاثیرگذاری غرب در منطقه و حتی فراتر از آن را تضعیف نماید. این مسئله، در سیاستگذاری کلان غرب نسبت به توانمندی‌های ایران، جایگاهی مهم دارد؛ چراکه تداوم استیلای گذشته مستلزم جلوگیری از شکل‌گیری و هم‌افزایی چنین محور‌هایی است.

از منظر غرب، حفظ وابستگی کشور‌ها به زنجیره‌های صنعتی و دانشی بین‌المللی، ضامن اعمال نفوذ و مدیریت بر رفتار سیاسی و اقتصادی آنها محسوب می‌شود. هر حرکتی که این وابستگی را کاهش دهد، عملاً سطح استقلال استراتژیک کشور مزبور را ارتقا می‌دهد و الگو‌های جدیدی از کنشگری بین‌المللی را می‌آفریند. غنی‌سازی بومی در ایران، دقیقاً همین عملکرد را دارد؛ نه به عنوان یک فناوری جداافتاده، بلکه، چون نماد چنان عزم و اراده‌ای که می‌خواهد زنجیره‌های سلطه سنتی را بشکند و الگوی جدیدی از توسعه مستقل بر بنیاد توان داخلی، اقتدار صنعتی و پیوند با اقتصاد‌های نوظهور را رقم بزند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب