نگاهی به نحوه پوشش خبری قتل الهه حسیننژاد در برخی جراید

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، در پی وقوع جنایت دلخراش و قتل الهه حسیننژاد توسط بهمن فرزانه، جامعه شاهد دو رویکرد کاملاً متفاوت بود: از یک سو، عملکرد سریع و مسئولانه پلیس که در مدتی کوتاه موفق به کشف جسد و دستگیری قاتل شد و وظیفه خود را در برقراری امنیت و اجرای قانون به نحو احسن به انجام رساند. از سوی دیگر، رویکرد برخی رسانههای نزدیک به جریان اصلاحات که با انتخاب تیترها و تحلیلهای جهتدار، این تراژدی انسانی را به بستری برای طرح مسائل سیاسی و اجتماعی حساس تبدیل کردند. رویکرد رسانهای صفحه یک برخی جراید را در ادامه بررسی میکنیم.
بررسی تیترهای منتشر شده در برخی از این رسانهها نشاندهنده رویکردهای مشخصی است که شاید به صورت اتفاقی ولی هماهنگ معمولا در چنین حوادثی از سوی این روزنامههای سراسری اتخاذ میشود.
سیاسیسازی ماجرا و تحریک احساسات و برجستهسازی شکافهای اجتماعی با تمرکز بر روی مسائل اختلافی که پتانسیل بالایی برای ایجاد بحث و جدل و دوقطبیسازی در جامعه دارند از جمله این خطوط خبری است که با پرداختن فوری به موضوعات مناقشهبرانگیز و دامن زدن به برخی شایعات و گزارههای غیردقیق، همراه میشود.
معمولا هم با بررسی سوابق چنین حوادثی، آنچه دیده نمیشود، خانواده افراد و بستگان و نزدیکانی هستند که در رنج و سختی قرار گرفتهاند و جامعهای که از این اتفاقات آزرده خاطر است و نیاز به تسکین و آرامش دارد.
از آن عجیبتر این است که با گذشت زمان و با تغییر صورتمسئله و منحرف کردن افکار عمومی از اصل جنایت و لزوم برخورد با جنایتکاران و بررسی ریشههای عمیق این دست حوادث، موضوع به سمت انتقاد از ساختارهای کلان و کش مکشهای سیاسی برای قدرتنمایی و استفادههای انتخاباتی میرود و اصل موضوع و آسیبدیدگان فراموش میشوند.
روزنامه شرق با تیتر «عزاداری در سکوت برای الهه» سعی کرد ماجرا را به سمت تبعیض نسبت به زنان ببرد و با تکنیک همنشینی در صفحه آرایی، مصاحبه با آزاده صمدی و تیتر «من آدم تحمل سکوت در مسئله زنان نخواهم بود» را در کنار تیتر یک خود برای تاکید بر گزاره اول به کار برد..
روزنامه هم میهن نیز با عکس و تیتر «الهه قربانی» در صفحه یک خود، پروندهای در این مورد را باز کرد.
روزنامه سازندگی هم با عکس یک مرحوم الهه حسین نژاد غرق در خون، تیتر «کابوس زنان» را برگزید.
تجربه تلخ ۱۴۰۱ و مسئولیت رسانهها
نوع عملکرد برخی رسانهها در وقایع حساس، این سؤال جدی را مطرح میکند که آیا گردانندگان این رسانهها تجربه تلخ سال ۱۴۰۱ و نقش پوششهای خبری تحریکآمیز در تشدید بحرانهای اجتماعی را از یاد بردهاند؟
در حالی که پلیس و دستگاه قضایی با جدیت پیگیر این پرونده هستند و در موارد مشابه نیز نسبت به آمار جهانی موفق عمل کردهاند، به نظر میرسد برخی رسانهها در آزمون مسئولیت اجتماعی طی سالهای اخیر مردود شدهاند و سعی کردهاند فضا را وارونه جلوه دهند.
وظیفه رسانه در چنین وقایعی، اطلاعرسانی دقیق، ایجاد همدلی و کمک به تسکین آلام جامعه است و همزمان باید بتواند، بدون ایجاد حساسیتهای کاذب، بصورت عالمانه به ریشه شناسی موضوعات و ارائه راهکار اقدام کند.
بیتفاوتی نسبت به برخی حوادث مشابه و حساسیت سوال برانگیز بر برخی موارد توسط این رسانهها، ریختن بنزین بر آتش احساسات و بهرهبرداری سیاسی از یک فاجعه انسانی است که هنر رسانه متعهد نمیباشد.
از سوی دیگر، وجود رسانههای فارسیزبان ضدایرانی خارجنشین بعنوان عاملی دیگر است که با ایراد انواع اتهامات و شبهات، در صدد برهم زدن فضای جامعه هستند، پس مسئولیتشناسی در جهت آرامش بخشی به جامعه را دوچندان میکند. این وظیفهشناسی حرفهای در قبال حوادث ناگوار در سایر کشورها نیز قابل بررسی و عبرتآموز است.
اینکه رسانههایی که معمولا از یارانههای مستقیم و غیرمستقیم دولتی ارتزاق میکنند و در جهت مسئولیتهای اجتماعی خود کوتاهی و گاه خطاهای فاحشی دارند، محل درنگ و تامل است. این رویکرد نهتنها اعتماد عمومی به رسانهها را خدشهدار میکند، بلکه میتواند پیامدهای منفی و جبرانناپذیری برای انسجام و آرامش روانی جامعه به همراه داشته باشد.
انتهای پیام/