آیا ترامپ به دنبال اقدام نظامی در منطقه است؟

خبرگزاری آنا- محمد جمشیدی: هرگاه که تنش میان ایران و غرب و حالا آمریکا بهعنوان نوک پیکان دشمنی با ایران، بالا میگیرد، اولین و در دسترسترین ابزار ایالاتمتحده برای فشار به ایران مطرح کردن امکان اقدام نظامی است، خیلی هم فرق نمیکند که اوبامای دموکرات بگوید «همه گزینهها روی میز است» یا ترامپ از تمایلش برای «حل مسائل خاورمیانه بدون استفاده از تسلیحات» حرف بزند. مسیر یکی است: رئیسجمهور آمریکا بلوفی میزند، فرماندهانشان چند ناو و چند بمبافکن را جابجا میکنند و رسانههایشان هم غوغا که بله آماده حمله به تأسیسات هستهای و زیرساختهای ایران و ... هستیم.
به این موضوع اگر از همان منظر قبلی و همیشگی نگاه کنیم، طبیعتاً ممکن است این اظهارنظرها را باور کرده و در تله روانی-رسانهای آمریکا بیافتیم ولی اگر موضوع را از یک جانب دیگر بررسی کنیم ممکن است اساساً موضوع جور دیگری جلوه کند و نتیجه چیز دیگری باشد.
زاویه دید را عوض کنیم
همکاریهای غیرتسلیحاتی میان کشورهای عربی حوزه خلیجفارس و ایالاتمتحده آمریکا در سالهای اخیر و بهویژه در دورانی که ترامپ روی کار آمده و بهصراحت میگوید شیره جان گاو شیرده منطقه را تا قطره آخر باید دوشید و نوشید، وارد مرحلهای تازه و بیسابقه شده است.
برخلاف تصور عموم که تمرکز روابط را صرفاً بر قراردادهای تسلیحاتی میبیند، دادهها نشان میدهند که حجم سرمایهگذاریهای فناورانه، زیرساختی و انرژی کشورهای عربی با همکاری آمریکا، از قراردادهای نظامی پیشی گرفته و بهنوعی به ستون فقرات توسعه این کشورها تبدیل شده است. سرمایهگذاری و تبادل تجاری رسماً به مهمترین علت برای علاقه ایالاتمتحده وحتی کشورهای عربی به آرامش در منطقه غرب و جنوب غرب آسیا و اجتناب از ورود به هرگونه درگیری و آغاز هر مخاصمه جدید بهویژه با ایران تبدیل شده است چراکه هرگونه چالشی ممکن است این قراردادهای میلیارد دلاری را از پایه نابود کند یا به تأخیر بیندازد.
سرمایهگذاریهای نجومی برای بهاصطلاح تحول دیجیتال عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر ازجمله این موارد هستند، اینها هر یک با راهاندازی صندوقهای میلیارد دلاری و عقد قرارداد با غولهای فناوری آمریکایی، تلاش میکنند به اسم تحول اقتصادی و علمی جای پای اقتصاد بحرانزده آمریکا در کشور خود را باز کنند و از آن طرف واشنگتن هم که راه را برای کسب درآمد بسیار باز و فراهم میبیند از آن استقبال میکند.
بهعنوانمثال، عربستان با تأسیس شرکت دولتی جدیدی به نام Humain، پروژهای عظیم به ارزش ۲۳ میلیارد دلار را با شرکتهایی، چون Nvidia، AWS و Qualcomm آغاز کرده که هدف آن ارتقای این کشور در حوزه هوش مصنوعی در جهان است. در همین راستا، پروژهای با بودجه ۱۰۰ میلیارد دلاری به نام Transcendence نیز راهاندازی شده تا زیرساختهای پیشرفته داده، پردازش ابری و سامانههای مبتنی بر هوش مصنوعی در عربستان پیادهسازی شود.
امارات خود را عقبمانده از آینده دیجیتال تصور کرده و شعار جبران آن را روی درودیوار شهرهای مختلفش حک کرده است. امارات متحده عربی نیز با راهاندازی صندوق سرمایهگذاری MGX و همکاری با Microsoft و BlackRock، در حال مدیریت سرمایهای ۱۰۰ میلیارد دلاری در حوزه هوش مصنوعی است. پروژهٔ مشترک Stargate میان امارات، OpenAI و SoftBank نیز از دیگر تلاشهایی است که هدف آن ایجاد شبکهای جهانی از مراکز داده مبتنی بر AI در امارات و آمریکا است. در کنار آن، شرکت انرژی پاک Masdar، سهام عمده شرکت Terra-Gen در ایالاتمتحده را خریداری کرده و اکنون یکی از بازیگران کلیدی در حوزه انرژی تجدید پذیر در آمریکاست.
آمریکا در این میان قطر را هم از قلم نیانداخته است. قطر که پیشتر بیشتر بهخاطر صادرات گاز شناخته میشد، اکنون با ترسیم ایدهای از آمریکا نشات گرفته، در حال بسترسازی برای یک سرمایهگذاری بزرگ با مشارکت شرکتهای آمریکایی است. شرکت Ooredoo قطر بهعنوان شریک ابری Nvidia در منطقه، زیرساختهای لازم برای پردازشهای سنگین هوش مصنوعی را در چند کشور ایجاد کرده است. همچنین پروژهٔ Fanar بهمنظور توسعه مدلهای زبانی بومیسازیشده در زبان عربی، نقطه شروعی برای فعالیت در حوزه AI به شمار میرود.
مرور این اخبار که تنها بخشی از پروژههای بزرگ آمریکا در منطقه است، نشان میدهد ترامپ و تیم اقتصادی وی؛ تلاش کردهاند به اسم مشارکت استراتژیک در توسعه کشورهای عربی، در کنار قراردادهای نظامی که همچنان در سرفصل اخبار قرار دارند، آنچه کمتر موردتوجه قرار گرفته را جلو ببرند و در حوزه غیرنظامی که تأثیرگذارتر هم هست، حجم گسترده قراردادهای توسعهای غیرتسلیحاتی میان آمریکا و این کشورها را جلو ببرند.
برآوردها نشان میدهد مجموع ارزش این همکاریها در حوزههای انرژی، فناوری و زیرساخت، اکنون از ۵۰۰ میلیارد دلار فراتر رفته و در برخی برنامهریزیها، حتی به مرز ۱.۵ تریلیون دلار نیز نزدیک شده است. این همکاریها نه تنها آمریکا را به بازیگری کلیدی در ساختار اقتصادی کشورهای خلیجفارس بدل کرده، بلکه نشان میدهد که دولتهای عربی منطقه بهطور روزافزون وابسته به ایالاتمتحده شدهاند، روی توان مدیریتی شرکتهای آمریکایی حساب میکنند. هرچند که برخی تصور میکنند آنچه در حال رقم خوردن است، تنها انتقال فناوری یا سرمایهگذاری نیست؛ بلکه بازطراحی مدل حاکمیتی کشورهای عربی با محوریت شرکتهای غربی، بهویژه آمریکایی، است.
انتهای پیام/
