از عشق تا تخریب؛ تناقض‌های یک فرهنگ شعارزده

از عشق تا تخریب؛ تناقض‌های یک فرهنگ شعارزده
نوروز امسال، به‌جای تماشای طبیعت و میراث، شاهد تخریب آن‌ها بودیم؛ از چیدن لاله‌های واژگون و بردن خاک هرمز تا یادگاری‌نویسی بر آثار تاریخی. ما با شعار از فرهنگ می‌گوییم، اما در عمل، آن را زیر پا می‌گذاریم.

به گزارش خبرنگار آنا - محمدامین علامه؛ هر سال با آمدن بهار، سفر در دل طبیعت و تاریخ ایران جان تازه‌ای می‌گیرد؛ اما آن‌چه باید فرصتی برای تماشا و تحسین باشد، گاه به صحنه‌ای از تخریب و بی‌مهری بدل می‌شود. نوروز امسال هم مانند سال‌های گذشته، ما را با پرسشی تکراری اما دردناک روبه‌رو کرد: آیا واقعاً بلدیم میراثمان را پاس بداریم؟ وقتی لاله‌های واژگون کنده می‌شوند، خاک جزیره‌ها به سوغات می‌روند، و دیوارهای تاریخ با جوهر بی‌فکری رنگ می‌گیرند، باید مکثی کرد و به عقب نگریست. این نوشته تلاشی‌ست برای دیدن آن‌چه از دید پنهان مانده یا شاید نادیده گرفته‌ایم؛ تصویری از یک تناقض فرهنگی که در آن، عشق به میهن در کلمات شعله می‌کشد، اما در عمل، خاموش می‌ماند.

جایی برای تماشا بود، نه تخریب

نوروز امسال، صحنه‌هایی از «گردشگری تخریب‌گر» در جای‌جای ایران تکرار شد؛ صحنه‌هایی که زیبایی طبیعت و میراث را زیر پا گذاشتند. در کوهستان‌های زاگرس، جایی که لاله‌های واژگون چون فرشی سرخ و واژگون در دامن کوه‌ها می‌درخشند، بسیاری از گردشگران به‌جای تماشا، به چیدن و کَندن گل‌ها روی آوردند. گویی زیبایی باید در گلدان خانه باشد، نه در بستر طبیعی‌اش. در حالی که این گل‌ها نادر و در معرض خطر انقراض‌اند و هر سال با زحمت و مراقبت روییده می‌شوند، تنها با یک حرکت ناآگاهانه از چرخه حیات خارج می‌شوند.

در جزیره هرمز، جایی که خاک سرخش بخشی از هویت زمین‌شناسی و طبیعت جزیره است، بطری‌های پرشده از خاک مثل تکه‌هایی از جزیره به خانه‌های شخصی منتقل شدند. خاکی که صدها هزار سال زمان نیاز داشته تا شکل بگیرد، در چند دقیقه با بی‌توجهی از بسترش جدا شد. حتی برخی فروشندگان بومی، به‌خاطر تقاضای بالا، به استخراج و فروش خاک روی آوردند که این روند با شتابی فزاینده، چهره‌ی جزیره را تغییر می‌دهد.

آثار تاریخی هم از آسیب مصون نماندند. یادگاری‌نویسی روی آثار باستانی که میراث چند هزار ساله‌ی تمدن ایرانی است بار دیگر رسانه‌ای شد. نوشتن اسم، تاریخ، یا عبارتی عاشقانه روی سنگ‌های تاریخی نه‌تنها بی‌احترامی‌ست، بلکه پاک‌کردن آن نیازمند هزینه‌، تکنیک‌ و گاهی آسیب بیشتر به اثر اصلی است.

ماجرا ساده است، آن‌چه باید با چشمان‌مان حفظ کنیم، با دستان‌مان ویران می‌کنیم. این یعنی عبور از تماشا و تحسین، به تخریب. طبیعت و تاریخ، جاذبه نیستند که مصرف شوند؛ ثروت‌اند که باید محافظت شوند.

شعارهایی که در عمل فراموش می‌شوند

حالا بیایید به ریشه این فاجعه نگاه کنیم. چرا جامعه‌ای که با افتخار از تمدن چند هزار ساله‌اش سخن می‌گوید، در عمل این‌گونه با طبیعت و تاریخ خود رفتار می‌کند؟ پاسخ در یک کلمه خلاصه می‌شود: شعارزدگی. ما عادت کرده‌ایم در شبکه‌های اجتماعی، در جمع‌های دوستانه و حتی در رسانه‌ها از عشق به ایران، طبیعت و تاریخ بگوییم. هشتگ‌هایی مثل #ایران_پاک یا #نه_به_زباله پرطرفدارند، اما همان‌هایی که این شعارها را فریاد می‌زنند، در سفر بعدی‌شان زباله‌هایشان را در طبیعت رها می‌کنند یا روی دیوار پاسارگاد یادگاری می‌نویسند.

این تناقض، نشانه‌ای از یک فرهنگ سطحی و نمایشی است. برخی از مردم ما ادعا می‌کنند که بافرهنگ هستند، اما وقتی موقعیت پیش می‌آید، همان رفتارهای ضدفرهنگی را تکرار می‌کنند. کافی است به رفتار گردشگران در تعطیلات نوروزی نگاه کنیم: خانواده‌ای که کنار رودخانه پیک‌نیک می‌کند و کیسه‌های زباله‌اش را همان‌جا رها می‌کند، جوانی که برای نشان دادن عشقش روی سنگ‌نگاره‌های باستانی قلب می‌کشد، یا گردشگری که برای یک ظرف تزئینی، خاک هرمز را غارت می‌کند. این‌ها همان‌هایی هستند که در فضای مجازی از محیط‌زیست و تاریخ دفاع می‌کنند.

فرهنگ یعنی عمل، نه ادعا

در جهانی که هرکسی می‌تواند خود را «فرهنگی» معرفی کند، آن‌چه ما را از ادعا فراتر می‌برد، فقط رفتار ماست. فرهنگ، نه در حرف‌ها که در عمل ما معنا پیدا می‌کند. اگر قرار است از طبیعت بگوییم، باید طبیعت را حفظ کنیم. اگر تاریخ برایمان ارزش دارد، نباید یادگاری‌هایمان را بر پیکره‌اش حک کنیم. اگر باور داریم به مسئولیت جمعی، باید رفتارمان را با آن هم‌راستا کنیم.

رفتارهای تخریبی در ایام نوروز، آینه‌ای بود برای دیدن شکاف میان آن‌چه می‌گوییم و آن‌چه انجام می‌دهیم. شکافی که تنها با اقدام اصلاح می‌شود، نه با شعارهای بیشتر. آموزش، آگاهی‌رسانی، و مهم‌تر از آن، نظارت و برخورد قانونی، تنها بخشی از راهکارها هستند؛ اما نقطه‌ی آغاز، تغییر در رفتار فردی ماست.

اگر می‌خواهیم نسل‌های آینده هم لاله‌های واژگون را ببینند، جزیره‌ی هرمز را با خاک سرخ و بکرش بشناسند، و روی دیوارهای تاریخی فقط نقش تاریخ بماند، باید همین حالا عمل کنیم. فرهنگ اگر در رفتار نرود، هرچه باشد فقط واژه است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب