ماموریت خاصی در دولت برای فرهنگستانها تعریف نشده است/ کشورهای همسایه؛ رقیبی برای جایگاه علمی ایران

خبرگزاری علم و فناوری آنا؛ تامین و تربیت نیروی انسانی متخصص و کارآمد یکی از نیازهای اساسی هر کشور به شمار میآید و در هر دولتی کم و بیش به این مسئله توجه شده است، به گفته کارشناسان آموزش عالی غفلت از این موضوع آفتهای زیادی به جامعه علمی وارد میکند؛ بنابراین دولتها باید بیش از پیش به آن توجه داشته باشند، در غیر اینصورت با خسارت جبران ناپذیری مواجهه خواهیم شد که به نفع هیچ کس نیست.
بر همین اساس؛ با علی اکبر موسوی موحدی، رئیس انجمن بیوشیمی فیزیک ایران و استاد فرزانه دانشگاه تهران گفتوگویی را برای درک بهتر و بیشتر این موضوع انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
ایرانیان استعدادهای برتری دارند، اما دلیل نمیشود از غیر ایرانیها استفاده نکنیم
آنا: اولویت دارترین مسئله نظام علم و فناوری کشور چیست؟ نقشه ترسیمی برای این مسئله چگونه باید باشد؟
موسوی موحدی: سئوال جنابعالی را در یک ریشه میبینیم، هر چیزی ریشه، سپس جوانب دیگر دارد. اگر بخواهیم ریشهای پاسخ بدهیم به نظر میرسد اصل در تربیت و نگهداری و استفاده از نیروی انسانی دانا و پیشرفته است، اگر سرمایه را در این قسمت داشته باشیم سایر موارد حل میشود، یعنی اصل به انسانهای دانش مدار، اخلاق مدار و افرادی که به هر طریقی تفکر پیشرفت ایران را دارند، بر میگردد و در مجموع باید چنین انسانهایی را تربیت و نگهداری کنیم و همچنین از سراسر جهان این برنامه را تأمین کنیم.
اینکه بگوییم تمام برنامهها در یک جریان داخلی شکل میگیرد، بعید است؛ بنابراین همانطور که مدلهای دنیا را میبینید از بهترین نخبگان و بهترین استعدادهای بزرگ دنیا استفاده میکنند، ما هم باید همین کار را انجام دهیم. درست است که ایرانیان استعدادهای بسیار برجستهای دارند، اما دلیل نمیشود که از غیرایرانی استفاده نکنیم. در مجموع باید منفعت ملی را برای حوزه علم و فناوری مدنظر قرار دهیم.
آنا: در این موضوع چند مسئله را با هم ادغام کردید. یک مسئله تربیت است، آیا واقعا در تربیت نیروی انسانی متعهد و متخصص که بتواند رسالتها را به انجام برساند، مشکل داریم. یعنی نظام علمی ما از تربیت نیروی نخبه و توانمند علمی ناکارآمد و ناتوان است یا در بخش تربیت چیز دیگری مدنظر است؟
موسوی موحدی: به هر طریق، تربیت از خانواده شروع میشود و به مدرسه و دانشگاه و موسسات علمی و هستههای فکری (فرهنگستان ها، بنیادهای علمی و موسسات علم پرور) و سپس به جامعه وارد میشود؛ هم اکنون در این مسئله در تسلسل گرفتار هستیم. مسئله خانواده در ایران مثل قدیم نیست و اگر خانواده تشکیل میشود در حقیقت پدر و مادر احتمالا کمترهمگام برای توسعه دانش هستند. شایسته است مادر و پدر فرزندانی تربیت کنند که دانش مدار باشند.
دانشگاهها نیاز به برج بارو دارند
آنا: وزن علم در نظام ارزشی مدرسهها مانند قدیم نیست.
موسوی موحدی: بله؛ در مدرسه مهمترین مسئله، معلم است. ما باید معلمانی داشته باشیم که از معلمی خودشان رضایت داشته باشند تا بتوانند دیگران را راضی کنند. در اینجا هم به شکل قدیم نیست. مسئله دیگر که به نظر بنده بسیار مهم است، مدرسه باید یک مقدار فضای مدرسه داشته باشد یعنی هر سنی یک جنب و جوشی دارد که نسبت به جنب و جوش آن، فضای خاصی را میطلبد، نمیتوان یک آپارتمان را اجاره و مدرسه کرد. بنده در مدرسه البرز درس خواندهام و میدانم مدرسه چیست. فضای مدرسه انسان را تربیت میکند. جای تنگ، فکر تنگ دارد و کسی که در دریا زندگی میکند فکرش مثل دریاست، کسی که در کوهستان زندگی میکند فکرش مثل کوهستان و کسی که در دشت زندگی میکند فکرش مثل دشت است. مدرسه تنگ و در هم رفته بحث بسیارمهمی است که موجب پرورش دانش آموز و رضایت معلم میشود. حتما پای چشمه درس خواندن یادگیری بهتری نسبت به اتاق تنگ دارد.
هم اکنون زیاد دانشگاه داریم، اما آن چیزی که باید در حقیقت به عنوان دانشگاه، برج باروی علمی در سطح جهانی داشته باشد، کم است. عظمت دانشگاه به برج بارو است، یعنی باید استادان ارزشمندی در آنجا حضور داشته باشند، فضا و محیط دانشگاه باید چشمگیر بوده و در علوم تجربی، دستگاههای ابزار دقیق پیشرفته در دانشگاهها وجود داشته باشد. موضوع جایزه نوبل امسال در فیزیک این است که یک جابجایی الکترون را در ۱۰ به توان منهای ۱۸ اندازه گرفته اند. اندازه گیری یکی از مهمترین مسائل حوزه علوم است، یکی از معیارهای اصلی دانشگاه پیشرفته و توانا است.
فراهم کردن محیط دانشگاه را برای رفت و آمد شخصیتهای بزرگ بین المللی
مسئله دیگر، امکانات رفاهی و اقتصادی عضو علمی، دانشجو، کارشناسان و کارمندان است و باید سیاست دانشگاه به گونهای باشد که شخصیتهای بزرگ بینالمللی و شخصیتهای تراز اول جهان (ایرانی و غیره) رفت و آمد به دانشگاه داشته باشند.
موضوع بعدی، در خصوص فرهنگستان هاست، آن جایگاه بلندی که باید دیده شود، دیده نشده و شایسته است فرهنگستانها درسطح دیگری دیده شود.
مسئله بعدی جامعه است و مهمترین مسئله این است که باید تراکم علمی در جامعه قوام گرفته باشد. یعنی زمانی که یک فرد فنی به منزلی برای تعمیر میرود، دانش داشته باشد نه اینکه آزمون و خطا کند. پیامبر (ص) میفرمایند: دستاورد مومن سه جایگاه دارد. مومن محکم میسازد. دوم متقن میسازد. تفاوت محکم و متقن این است که قلبها آن را باور دارد. غیر از محکم بودن، اطمینان دارد. دیگری زیبا است. برای مثال، شایسته است در جامعه وقتی یک نفر تاکسی میراند، شان مسافر خود را حفظ کند و بهترین خدمات را به او ارائه دهد. رضایت اجتماعی، یکی از محورهای قلمرو علم و اخلاق است. دوستی داستانی را تعریف میکرد که در ایستگاه اتوبوس در ژاپن بود، گفت: «یک آقای ژاپنی ماشین را پارک کرد و به ایستگاه اتوبوس آمد و به ساعت نگاه کرد که چند دقیقه وقت دارد و به سمت ماشین خودش رفت و شیشه پاک کن و دستمال را از اتوموبیل خودش برداشت و ماشین کثیفی را در خیابان تمیز کرد و با شیرجه سوار اتوبوس شد. کنار دست من نشست. از او سوال کردم چرا ماشین را تمیز کردی؟ گفت ماشین کثیف ساخت شرکت ما بود و مردم میبینند و شرکت ما از نظر آبرو و اقتصاد ضرر میکند». این تراکم دانش است و تراکم دانش یک مسئولیتهای اجتماعی را طلب میکند، تراکم دانش یک اخلاق متعالی را زیربنا میگیرد. برای مثال یکی از معیارهای ترکم دانش راستگویی است، فرد باید دانش داشته باشد که اگر دروغ بگوید ضرر میکند.
فرهنگستانهای ایران ماموریت ندارند
آنا: نقش اصلی فرهنگستانها در این چارچوب را چه میدانید؟
موسوی موحدی: تا جایی که میدانم فرهنگستانهای ایران مأموریت ندارند، بهترین دانشمندان دور هم جمع میشوند و حرفهای علمی و ارزشمند میگویند، اما اینطور نیست که مأموریتی برای کشور داشته باشند.
آنا: از تجربهای که سایر کشورها داشتند، جای خالی را برای فرهنگستانها میبینید؟
موسوی موحدی: دو نوع فرهنگستان در سراسر جهان داریم. یک سری سیاست گذار است و یک سری عملیاتی هستند. در چین و روسیه خودشان عملیات انجام میدهند و در آمریکا و انگلستان و اروپا سیاستگذار است، اما دولتها این وظایف و سیاستها را جز وظائف خود میدانند که اجرایی کنند، اگر یک فرهنگستان که سیاستگذار است، حکمی را صادر کند، دولت موظف به انجام آن است، اما در ایران چنین نیست. در فرهنگستان چین یا روسیه، مراکز تحقیقاتی زیادی زیر مجموعه دارند و خودشان علاوه بر سیاست، عمل میکنند. فرهنگستانهای ایران از بعد اول است و خودشان وارد عملیات نمیشود. باید سیاستگذاری کنند، اما سیاست آن مأموریتی نیست که کسی موظف به انجام باشد، یعنی یک مسئله مشورتی است.
تقویت مرجعیت علمی ایران به کمک تشکیل دوره دکتری
آنا: چارچوبی که توضیح دادید، یک کلمه بود، آن هم اینکه نظام تربیت و پرورش و نگهداشت نیروی انسانی از مدرسه تا سطح جامعه بهینه نیست. به سوابق دوران جمهوری اسلامی برگردیم، اگر بخواهید نقاط عطف و تعیین کنندهای که در گذشته تاریخ حکمرانی علم و فناوری در بهبود این مسیر اثر ملموس داشته است، یعنی سیاست یا برنامه و تدبیر و تصمیمی که از دید جنابعالی در تصحیح این مسیر و تقویت این مسیر موثر بوده، به نظرتان چیست؟
موسوی موحدی: تشکیل دوره دکتری در ایران را به عنوان یک برنامه بزرگ در جمهوری اسلامی شاهد بودم. قبلا دکترا را در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی داشتیم، اما در علوم تجربی نداشتیم و این یک برنامه آموزشی و پژوهشی بود که بحث گسترش مرزهای دانش و مرجعیت علمی ایران را در این برنامه تقویت کرد و قدرت و توانایی امروز ما در منطقه از همین زیرساخت است؛ بنابراین باید سیاستی برای نگهداشت نخبگان داشته باشیم.
آنا: هر سال شورای گسترش آموزشی با دوره دکتری موافقت میکند، چرا در آن مقطع یک تصمیم بزرگ و حرکت بزرگ قلمداد میشود. تا قبل از این چه چیزی مانع از این میشود که چنین دورههای دکترا شکل بگیرد؟ یا حساسیت و اهمیت را در چه میبینید؟
موسوی موحدی: یک سری از استادان با هم تصمیم گرفتند که در ایران دوره دکتری را در قلمرو علوم تجربی (ساینس) به وجود بیاورند و توسعه دهند و این مسئله شجاعت و غرور ملی نیاز داشت که هر دو در استادان وجود داشت ولی موانع زیادی داشتند، در حال حاضر اینکار انجام شد و الان در بیشتر رشته ها، دوره دکتری داریم و نیروهای بسیار ارزشمندی تربیت میکنیم، اما نمیتوانیم آنها را نگهداریم، شایسته است برنامه بزرگ ملی نگهداری از استعدادهای علمی باشد.
آنا: مسئله نگهداشت را چه میبینید؟ این روزها مسئله مهاجرت یکی از دغدغهها و دلواپسیهای همه در سطوح مختلف است، یک بخشی از مسئله مهاجرت در بین کارشناسان، دانشمندان و متخصصان علمی و بعضاً اساتید و دانشجویان اتفاق میافتد، در تحلیل این ماجرا که چه حرکت اساسی باید انجام شود تا این نگهداشت اتفاق بیفتد، ریشه یابی متفاوت است. عدهای روی مسئله امکانات مالی و مادی برای افراد تأکید میکنند و عدهای معتقد هسنند ریشههای مسئله عمیقتر است و به تحولاتی که در لایههای زیرین جامعه اتفاق افتاده بر میگردد و مطالباتی که قشر دانشمند و متفکر دارند است. نگاههای متفاوت، دولتها را از حل مسئله عاجز کرده است. نگاههای متفاوت، راه حلها را دور میکند، تحلیل جنابعالی برای نگهداشت نیروی جوان و نخبه که در دانشگاه تربیت میشود، چیست؟
موسوی موحدی: باید یک هسته فکری متعالی در کشور داشته باشیم که معادله را حل کند. معادله در یک واکنش شیمیایی این است که یک طرف راست و یک طرف چپ است. اگر یک نیرو به طرف راست وارد کنیم، جهت به طرف چپ میرود و برعکس؛ الان باید توازن استعدادهای علمی که مهاجرت میکنند را بررسی کنیم و ببینیم در آن طرف چه چیزی را به دست میآورند که این طرف به آن نمیرسند تا آن را به صورت معادله ایجاد کنیم و نیرو را به آن طرف وارد کنیم تا برگردد و یا نرود. اول بعد اقتصادی است و طبیعتا عضو علمی جوان با حقوقی که میگیرد باید بتواند اهل و عیال را اداره کند و کرایه منزل بدهد که در آن کشورها میتوانند.
دومین مسئله بحث اندازهگیری تحقیقاتی است. طبیعتا قدرت اندازهگیری آن کشورها بالاتر است. اهل علم میخواهد به بطن و عمق علم ورود پیدا کند، غواصی میکند و قدرت غواصی بیشتر در اندازه گیریهای با شفافیت بالا است.
تشکیل دوره دکتری، یک برنامه آموزشی و پژوهشی بود که بحث گسترش مرزهای دانش و مرجعیت علمی ایران را در این برنامه تقویت کرد و قدرت و توانایی امروز ما در منطقه از همین زیرساخت است
از بعد اجتماعی به نظر میرسد زیرساختهای اجتماعی مورد رضایت نیست یعنی گرفتاریها و بروکراسیها و... اگر یک دانشجو قصد تحصیل داشته باشد باید وارد جریانهای کنکور شود و کنکور او را به سمت رشتههایی که علاقه ندارد، سوق میدهد و این باعث بی انگیزگی میشود. در خارج از کشور دانشجو نیمه شب هم میتواند اقدام نماید و به استاد نامه بزند و وارد دانشگاه شود. در اینجا نگهبان جلوی او را میگیرد، اما آنجا نرده ندارد و در نیمه شب هم میتواند وارد دانشگاه و دانشکده شود. عدم پیچ و خمهای اداری، علمی و اجتماعی در مهاجرت استعدادهای علمی دخیل است. این راحتی و عدم پیچیدگی را در اینجا پدید بیاوریم و به نظر میرسد، اگر این معادلات حل شود، هر کسی ایران را بیشتر دوست دارد، طبیعتاً ایران وطن و مادر است و همه مادر را دوست دارند. اما شرایط این طور میشود و طبیعتا مانند غازهای درازپا که قاره پیما هستند، زیرپا را نگاه میکنند و هر جای خوش آب و هوا باشد پائین میایند و زمانی را در انجا میمانند و پس از اینکه اب و هوا نامناسب شد، میروند؛ بنابراین انسان هم همین حالت دارد، ما آب و هوا را خوب کنیم، سرسبز کنیم، دانه بپاشیم، همه میمانند.
آنا: برداشتی دارم که میخواهم ببینم آن را تایید میکنید، یا نه، اگر بخواهید یک مخرج مشترک از راه حلهای این مسئلهها بگیرید، برداشت اولیه من این است که باید حجم منابع مالی که دولت در حوزه علم و فناوری هزینه میکند را بالا ببریم. اگر این کار را انجام ندهیم در خصوص معلمان و فضای فیزیکی مدرسه و برج و باروی علم در دانشگاهها صحبت کردید، هر چه تحلیل میکنم به پول میرسم. اگر پول باشد این اتفاقات میافتد، برداشت من از نظر راه حل یابی درست است؟
موسوی موحدی: مهمتر از پول، کسی است که پول و ذهن برای علم خرج میکند. در یک کشور پیشرو علمی اگر یک دستگاه ابزار دقیق میلیونها دلار باشد آن را بزرگ نمیبیند بلکه آن را برای خرج علم ناچیز میبیند، این یک ذهن علمی است و شایسته است برایش هزینه کرد برای علم همت عالی داشته باشیم و کارگزارانی در این مسند قرار گیرند که یک کاسه اب را دریا نبینند. به طریق گرفتاری بزرگتر از مسئله مالی، ذهنی است که نمیتواند پشتیبانی کند و آن را کم داریم و اگر داریم، سر کار نیستند.
آنا: مضمون سخن شما این است که شاید یک اقدام کلیدی و موثر که میتوان به دولتهای آینده پیشنهاد داد این است که در انتصاباتی که در جریان علم و مال مرتبط است (تأمین مالی علم است) افرادی را انتخاب کنند که ۱۵ میلیون دلار را ۱۵ میلیون تومان بدانند؟
موسوی موحدی: در حکمت خواندیم که یک کاسه آب در مقابل یک مورچه اقیانوس است. کاسه آب را اقیانوس میبیند و یک بحث است. کشورهایی که خواستند وارد حوزه جریان علم شوند قبل از سرمایه گذاری مالی، سرمایه گذاری انسانی، ذهنی و فکری داشتند، افرادی میباید تربیت کرده باشیم که در علم جاری و غواصی نمایند. اگر پول نداشته باشد جور دیگری وارد بازی میشود تا علم را توسعه دهد. کشور ما در مسئله مالی مشکلی ندارد، اما کارگزار با این حالت کم داریم.
آنا: واقعا براساس اطلاعاتی که دارید کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس را به لحاظ علمی رقیب خطرناکی به لحاظ تصاحب جایگاه ایران میبینید یا خیر؟
موسوی موحدی: بله کاملا میبینیم؛ چرا که بالاترین سیستم آزمایشگاهی و دستگاهی را با کارشناس خارجی پدید آوردند. اگر خودمان این دستگاه را داشته باشیم با کارشناس ایرانی این کار را انجام میدهیم. در مسئله پیشرفت علمی میلیاردها دلار برای شهر متاورس میگذارند وسرمایه گذاری میکند، اما ما انجام نمیدهیم و بعد طبیعتا جلو میافتند.
آنا: به عنوان جمع بندی و در پایان سخن اگر موردی از قلم افتاده است، بفرمایید؟
موسوی موحدی: به نظر میرسد برای آینده چند محور را مدنظر قرار دهیم، اول اینکه هسته فکری و علمی از بهترین شخصیتهای دانشمند و مجرب تشکیل دهیم که مسئولان ذیربط را راهنمایی و پشتیبانی کند تا اینکه بتوانند راه را در حوزه علم ساده طی کنند. پشت سر یک پادشاه یک بزرگ مهر است. پشت سر یک پادشاه، خواجه نصیرالدین طوسی است. اگر پشت سر حاکمان، حکیمان باشند و آنها را پشتیبانی کنند میتوانند راه را پیش ببرند.
مسئله دیپلماسی علمی اساسی برای نگهداری از فرزندان است و این نکته بسیار مهمی است
دومین مسئله دیپلماسی علمی را فراموش نکنیم. لغت دیپلماسی یعنی دوستی ملل. یعنی ملتها را در حوزه علم با خودمان دوست کنیم. در حوزه علم همه با ما دوست باشند و مشکلی نباشد. زیرساخت دیپلماسی علمی را برای کشور فراهم کنیم.
مهمترین این است که بتوانیم دانشمندان تراز اول دنیا را دعوت کنیم تا فضا تغییر کند. بنده موافق نیستم که فقط ما برویم، بلکه آنها هم بیایند و ما هم باید برویم به شرطی که ملی باشیم و بازگردیم. اما آن طرف هم بیاوریم و هر کسی چیزی بگذارد و با هم همکاری کنیم؛ بنابراین مسئله دیپلماسی علمی اساسی برای نگهداری از فرزندان است و این نکته بسیار مهمی است.
مسئله سوم برای اداره امور علم مخصوصا مسائل مالی، ذهنهای بزرگ و توسعه یافته را در آن قسمت قرار دهیم که در حقیقت خاک را طلا کند. شاید پول نداشته باشد، اما طلا که دارد. خاک را برمی دارد و طلا میکند و تحویل میدهد؛ بنابراین میباید امورات خود را با این انسانهای بزرگ اداره کنیم. سرمایه اصلی را میباید روی خانوادهها بگذاریم که شکل بگیرد. مدرسهها به شکلی که گفتم توسعه بیابد و دانشگاههای کم کیفیت را محدودتر کنیم و به کیفیت دانشگاهها بپردازیم. البته کمیت مهم است، چون هیچ کیفیتی نمیشناسم که از یک مرز و حد نصاب کمیت نگذشته باشد. نگاه کمیت به کیفیت بحث بسیار مهمی است.
جمله آخر از پیامبر بزرگوار (ص) است که میگوید: «هر کسی به دانشمندان امت من احترام بگذارد به من احترام گذاشته است؛ بنابراین به دانشمندان، دانشگران و دانشجویان و دانش آموزان احترام بگذاریم». احترام مفهوم کلامی نیست، بلکه مفهوم عملی است. نمیتوان احترام گذاشت و چند نفر دانشجو در یک اطاق در خوابگاه دانشگاهی در فضای تنگ زندگی نمایند. در عمل، آن احترام است که رضایت داشته باشد. اصل جریان احترام، رضایت است. زمانی که رضایت پیدا کرد، متوجه میشویم که احترام گذاشته ایم. خصوصا اینکه اهل دانش لطیف و ظریف هستند و زود ناراحت میشوند. اجازه ندهیم ناراحت شوند، دغدغه پیدا نکنند. ریشه بسیاری از پریشانی ها، دغدغه است و بعد از آن مشکلات اجتماعی، اجازه ندهیم دغدغه به وجود بیاید. این راه آینده است که انشاء الله میباید به پیش برویم.
انتهای پیام/