انفجار اطلاعات در موبایلهای هوشمند لزوما به معنای افزایش دانش و آگاهی نیست
طی سالهای اخیر، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی نه تنها سبک زندگی، که شیوه تفکر و قضاوت ما را نیز دگرگون کردهاند. پدیدههایی مانند «اتاقهای پژواک»، «تفکر گروهی» و «دشمنسازی سریع» به بخشی از روزمره ما تبدیل شدهاند. برای واکاوی این موضوع و بررسی تأثیر آن بر رویدادهای تاریخی و اجتماعی، با سیدجواد شیخالاسلامی پژوهشگر رسانه و تحلیلگر اجتماعی، گفتوگویی ترتیب دادهایم، تا بررسی کنیم که حافظه تاریخی ایرانیها از وقایع مهمی مانند رویدادهای دیماه ۱۳۸۸، چگونه تحت تأثیر قرار گرفته است؟ راههای مقابله با این دامهای ذهنی چیست؟ در ادامه شرح این گفتوگو را میخوانید.
رابطۀ چراغ نفتی با موبایل!
بحث را با یک تصویر آغاز میکنیم: «چراغ نفتی در کنار تلفن همراه». این استعارهای است که در یک نوشته اخیراً دیدهام و به نظر میرسد شما هم در پژوهشهایتان به آن پرداختهاید. این دو نماد، چه نسبتی با ذهنیت انسان امروز دارند؟
بله، دقیقاً. چراغ نفتی نماد نوری ثابت، محدود، اما قابل اعتماد است؛ نوری که اگرچه دایره روشناییاش کوچک است، اما شما را گمراه نمیکند. در مقابل، تلفن همراه با صفحات پرتعداد و پیامهای چشمکزن، نماد انفجار اطلاعاتی است که لزوماً به معنای «آگاهی» بیشتر نیست، بلکه اغلب «گیجی» و «اضطراب» بیشتری تولید میکند. مسئله، خود تکنولوژی نیست، بلکه رابطهای است که ما با آن برقرار میکنیم و نحوهای که این رابطه، بر مکانیسمهای کهن ذهن ما سوار میشود.
روایتهای چندگانه از یک مسئله در فضای مجازی شکل میگیرد که هریک از نظر گروهی درست هستند
اشاره کردید به «مکانیسمهای کهن ذهن». یکی از مهمترین آنها که در فضای مجازی تشدید میشود، «سوگیری تأیید» است. میتوانید این مفهوم و تأثیر آن بر درک ما از وقایع را شرح دهید؟
حتماً. سوگیری تأیید، همان تمایل ذهن به جستوجو و پذیرش اطلاعاتی است که باورهای پیشین ما را تأیید میکند. این یک استراتژی بقا برای بشر نخستین بود. اما الگوریتمهای شبکههای اجتماعی، امروز این غریزه را شناسایی و به طور بیسابقهای تقویت میکنند. شما را در یک «اتاق پژواک» قرار میدهند که در آن فقط صداهای هماهنگ با خودتان را میشنوید. برای مثال، در فضاهای مجازی حول وقایع خاصی مانند ۹ دی ۸۸، بسیاری از کاربران در چنین حبابهایی محبوس بودند. خبر، تحلیل یا شایعهای که همسو با احساسات و باورهای کلی گروه بود، بلافاصله و بدون بررسی منتشر میشد. نتیجه این بود که دو یا چند «واقعیت» موازی و کاملاً متضاد شکل میگرفت که هرکدام در حباب خود «حقیقت محض» تلقی میشد. اینجا دیگر امکان گفتوگو و تصحیح باورهای غلط کمرنگ میشد.
فضای مجازی گاهی عقلانیت فردی را قربانی هیجان جمعی میکند
این حبابهای اطلاعاتی، به نظر میرسد به پدیده دیگری دامن میزنند: «تفکر گروهی» یا تعصب جمعی، این پدیده در فضای مجازی چگونه عمل میکند؟
دقیقاً. انسان موجودی اجتماعی است و میل شدیدی به تعلق و پذیرش در گروه دارد. در فضای مجازی، این میل میتواند به «تفکر گروهی» مخرب تبدیل شود. یعنی فشار برای همرنگی با افکار عمومی گروه، آنقدر زیاد میشود که اعضا از بیان دیدگاه متفاوت یا پرسش سادهای مانند «منبع این خبر چیست؟» میترسند. ترس از طرد شدن، از رسانههای اجتماعی، ابزاری برای همگونی اجباری ساخته است. در رویدادهایی مانند حوادث منجر به برگزاری راهپیمایی ۹ دی، میدیدیم که در برخی گروهها، هرگونه تردید یا پرسش، نه به عنوان عقلانیت، که به عنوان خیانت تعبیر میشد. این امر، عقلانیت فردی را قربانی هیجان جمعی میکرد و میتوانست به تصمیمگیریهای خطرناک بینجامد.
پدیده تعمیم شتاب زده در فضای مجای مانع از شکلگیری فضای نقد منطقی میشود
پدیده سوم که به آن اشاره شده، «خطای تعمیم شتابزده» یا همان دشمنسازی سریع است. این خطا چگونه در فضای مجازی تشدید میشود؟
ذهن انسان عاشق سادهسازی پیچیدگیهاست. در فضای مجازی، این تمایل به اوج میرسد. چون ما فرد پشت یک پروفایل را به طور کامل نمیشناسیم، با دیدن یک نظر یا عمل از او، وسوسه میشویم کل هویت و شخصیتش را در قالب همان یک رفتار خلاصه کنیم. در فضای ملتهب ۸۸، یک عمل تخریبی از سوی تعدادی، به کل یک جناح تعمیم داده میشد و برعکس، یک برخورد نادرست از یک مأمور، به کل یک نظام نسبت داده میشد. این «خطای تعمیم»، جامعه را به اردوگاههای کاملاً متخاصم تقسیم میکند و پلهای گفتوگو را ویران میسازد. دشمنسازی جای نقد منطقی را میگیرد.
کاربران فضای مجازی خود را درون یک حباب اطلاعاتی حبس نکنند
با توجه به این سه دام بزرگ، و با توجه به اینکه امروز قدرت الگوریتمها و نفوذ فضای مجازی بسیار بیشتر از سال ۱۳۸۸ شده، چه راهکارهای عملی برای افراد و جامعه وجود دارد تا اسیر این دامها نشوند؟
راهکارها باید هم در سطح فردی و هم در سطح جمعی پیگیری شود. در سطح فردی:
مقابله با اتاق پژواک: باید عمداً و آگاهانه، مرزهای اطلاعاتی خود را گسترش دهیم. مانند یک ورزش فکری، گاهی منابع و دیدگاههای مخالف (اما معقول) را بخوانیم. هدف تأیید آنها نیست، هدف شکستن حباب و دیدن زوایای دیگر است.
مقابله با تفکر گروهی: باید نقش «سوزنبان» را ایفا کنیم. در اوج هیجان یک گروه، مکث کنیم و سؤال ساده «منبع این اطلاعات کجاست؟» را بپرسیم. همین سؤال میتواند مانند ترمزی در برابر شتاب هیجانات جمعی عمل کند.
مقابله با خطای تعمیم: باید بین «عمل» و «عامل» تفکیک قائل شویم. میتوانیم عملی را محکوم کنیم، بدون اینکه به فرد یا گروه مربوطه، یک برچسب کلی و تخریبکننده بزنیم. باید بپرسیم: «آیا این رفتار، نماینده تمام هویت این فرد/گروه است؟»
در سطح جمعی نیز نیاز به ترویج سواد رسانهای، تقویت فضای گفتوگوی محترمانه و طراحی فناوریهایی داریم که تنوع دیدگاه را تقویت کنند.
مقابل حملات دشمنان خاموش ذهن یا همان الگوریتمها هوشیار باشیم
به نظر شما بزرگترین درس رویدادهایی مانند ۹ دی برای نسل امروز در عصر سلطه فضای مجازی چیست؟
درس اصلی، هوشیاری دوگانه است. هوشیاری در برابر تهدیدهای بیرونی، و هوشیاری در برابر دشمنان درون ذهن خودمان؛ دشمنانی که امروز در پوشش الگوریتمهای به ظاهر بیطرف، سوگیریها و تعصبات ما را تغذیه میکنند. رویداد ۹ دی و امثال آن، به ما یادآوری میکنند که در بحرانها، «وحدت» واقعی نه از همصدایی کورکورانه، که از «درک متقابل» و «عقلانیت جمعی» حاصل میشود. باید نور ثابت اندیشه و تفکر نقاد خود را حفظ کنیم و آن را به هزاران چشمک گمراهکننده اطلاعات نفروشیم. تاریخ ما پر از فراز و نشیب بوده و عبور از بحرانهای آینده، نیازمند ساختن پلهای گفتوگو، به جای بلندتر کردن دیوارهای بیاعتمادی است.
انتهای پیام/