عبور مرجعیت خبری از رسانههای رسمی و روزنامهها به شبکههای اجتماعی
تغییر ذائقه رسانهای جامعه را میتوان در یک روند تاریخی دید، نه تنها در یک مقطع آماری؛ در دهههای گذشته، رسانهها ساختاری عمودی داشتند، خبر از بالا تولید میشد و به پایین میرسید. روزنامه، رادیو و تلویزیون نهتنها منابع خبر، بلکه چارچوبدهنده فهم واقعیت بودند. مخاطب انتخابهای محدودی داشت و رسانه، نقش ورودی خبر را ایفا میکرد.
با گسترش اینترنت، این ساختار بهتدریج افقی شد. ابتدا سایتهای خبری آمدند که نسخه دیجیتال همان رسانههای سنتی بودند. اما نقطه عطف واقعی، ظهور شبکههای اجتماعی بود؛ جایی که تولید، توزیع و مصرف خبر در هم ادغام شد. خبر دیگر محصول نهایی یک تحریریه نبود، بلکه بخشی از یک جریان دائمی محتوا شد که کاربران نیز در آن نقش دارند.
ذائقه رسانهای همزمان با این تحول تغییر کرد. مخاطب از خواندن کامل به مرور سریع اخبار رسید؛ از تحلیلهای بلند به گزارههای کوتاه؛ از رسانه واحد به چندین منبع پراکنده. این تغییر ذائقه، نه صرفا انتخاب فردی، بلکه نتیجه تغییر ساختار زندگی، شتاب زمان و اقتصاد توجه است.
در ایران نیز این روند، با تاخیر، اما با شدت بیشتری رخ داد. ورود ناگهانی شبکههای اجتماعی به زندگی روزمره، بدون آنکه رسانههای سنتی فرصت تطبیق تدریجی داشته باشند، شکاف بزرگی ایجاد کرد. نتیجه آن است که ذائقه خبری جامعه، پیش از آنکه رسانههای حرفهای خود را بازتعریف کنند، به سمت شبکهها متمایل شد.
این وضعیت محصول یک روند است؛ حرکت از خبر نهادی به خبر شبکهای، از مرجعیت رسمی و متکلم وحده به اعتماد پراکنده، و از رسانه به پلتفرم. بازگشت مطبوعات به سبد خبری، بدون درک این تغییر ذائقه، نه ممکن و نه پایدار است.
گذار از رسانههای چاپی به شبکههای اجتماعی
در چند دهه گذشته، مردم صبح خود را با روزنامه آغاز میکردند و از خلال آن، تصویری نسبتا منسجم از جهان پیرامون به دست میآوردند. اما با گسترش اینترنت و سپس شبکههای اجتماعی، این الگو بهتدریج فرو ریخت.
گزارش سال ۲۰۲۵ «موسسه رویترز برای مطالعات روزنامهنگاری» نشان میدهد که در اغلب کشورها، مصرف اخبار از طریق رسانههای سنتی اعم از چاپی و حتی تلویزیونی، کاهش یافته و شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای دیجیتال به مسیر اصلی دسترسی به خبر تبدیل شدهاند. تغییر، نه فقط در ابزار، بلکه در منطق مصرف خبر رخ داده است.
رسانه دیگر مقصد نیست، بلکه جریان است. مخاطب امروز منتظر انتشار خبر نمیماند؛ خبر باید در جریان زندگی روزمرهاش جاری شود. رسانههای چاپی که بر منطق تاخیر، تمرکز و انسجام استوار بودند، در این زیستخبر سریع و پراکنده، مزیت رقابتی خود را از دست دادهاند.
شبکههای اجتماعی بهعنوان مرجع اصلی خبر
رسانه با یک تحول نسلی روبهرو است. نسل جدید، رسانه را نه بهعنوان مرجع اقتدار، بلکه بهعنوان ابزار کارکردی میبیند؛ رسانهای که سریعتر و کاربردیتر باشد، انتخاب میشود. در چنین شرایطی، پرسش اصلی دیگر چرا مردم روزنامه نمیخوانند، نیست، بلکه این است که رسانههای حرفهای چگونه میتوانند دوباره معنا و مرجعیت بسازند؟
در ایران نیز دادههای غیررسمی، اما پرمخاطب نشاندهنده همین روند هستند. بر اساس نظرسنجی منتشرشده توسط «آمارفکت» که بیش از ۳۵ هزار نفر در آن شرکت کردهاند، حدود دو سوم پاسخدهندگان اعلام کردهاند اخبار روزانه را از کانالها و صفحات خبری فضای مجازی دنبال میکنند. سهم تلگرام حدود ۳۸ درصد، روبیکا ۵۴ درصد و بله ۸ درصد گزارش شده است. در مقابل، تنها حدود ۱۱ درصد از سایت خبرگزاریهای رسمی استفاده میکنند و سهم روزنامهها و نشریات عملا در این آمار دیده نمیشود.
آمار نشان دهنده آن است که مرجعیت خبری دیگر لزوما به نهاد رسانه تعلق ندارد، بلکه به پلتفرم توزیع منتقل شده است. کاربران بیش از آنکه به برند رسانه وفادار باشند، به کانالها و صفحات خبری وفادارند؛ حتی اگر این کانالها تولیدکننده حرفهای خبر نباشند.
مصرف گسترده شبکههای اجتماعی در ایران
طبق گزارش ایسپا، میانگین استفاده روزانه کاربران ایرانی از شبکههای اجتماعی بیش از دو ساعت است و بخش قابل توجهی از کاربران اعلام کردهاند که از این فضا برای دریافت اخبار و اطلاعات استفاده میکنند. این مصرف بالا، بهویژه در میان جوانان، نشان میدهد که شبکههای اجتماعی به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شدهاند. وقتی یک رسانه به بخشی از ریتم زندگی تبدیل میشود، مرجعیت پیدا میکند. شبکههای اجتماعی نهتنها سریعترند، بلکه همزمان با زیست روزمره مانند مسیر و محل کار مصرف میشوند؛ مزیتی که رسانههای چاپی و حتی سایتهای خبری کلاسیک فاقد آن هستند.
افول مطبوعات در ایران
مطالعات نشان میدهد که در سالهای اخیر، سهم مطبوعات در سبد مصرف رسانهای بهشدت کاهش یافته و در مقابل، رسانههای دیجیتال و شبکههای اجتماعی رشد چشمگیری داشتهاند. پژوهشهای دانشگاهی نیز به این مسئله میپردازند که کاربران، رسانههای دیجیتال را کمهزینهتر، سریعتر و در دسترستر میدانند. افول مطبوعات صرفا نتیجه فناوری نیست؛ نتیجه ناتوانی در بازتعریف نقش است. روزنامهها زمانی مرجع تحلیل بودند، اما با انتقال خبر فوری به فضای مجازی، اگر تحلیل عمیق و متمایز ارائه نکنند، دلیلی برای بازگشت مخاطب باقی نمیماند.
چرا روزنامهها در آمارها دیده نمیشوند؟
نبود نام روزنامهها در نظرسنجیهای جدید، نشانه حذف کامل آنها از زیست خبری بخش بزرگی از جامعه است. گزارشهای جهانی نشان میدهند که این روند محدود به ایران نیست و در بسیاری از کشورها، رسانههای چاپی به حاشیه رانده شدهاند.
غیبت روزنامهها و نشریات در آمارهای جدید مصرف خبر، نه یک اتفاق آماری، بلکه نشانه یک دگرگونی عمیق در منطق رسانهای جامعه است. مسئله فقط این نیست که مردم کمتر روزنامه میخوانند؛ مسئله این است که روزنامه از تجربه زیسته خبر حذف شده است. خبر دیگر چیزی نیست که برایش توقف کنیم، بنشینیم، بخوانیم و تحلیل کنیم؛ خبر به چیزی تبدیل شده که در جریان حرکت، در میان کارهای روزمره و در فاصله چند اسکرول دریافت میشود.
روزنامه، ذاتا رسانه مکث، توقف و تفکر است. نیازمند زمان، تمرکز و یک عادت روزانه است. اما زیست رسانهای امروز، زیست شتابزدهای است که در آن، خبر باید خود را با ریتم زندگی تطبیق دهد. شبکههای اجتماعی دقیقا همین کار را میکنند؛ خبر را تکهتکه، فوری، کوتاه و قابل مصرف در هر لحظه عرضه میکنند. در چنین شرایطی، روزنامه حتی اگر محتوای دقیقتر یا تحلیلیتری هم داشته باشد، از نظر کارکردی بازنده است.
عامل دیگر، فروپاشی مرجعیت نمادین مطبوعات است. روزنامه زمانی نه فقط حامل خبر، بلکه نشانه اعتبار، تخصص و اقتدار بود. امروز، اما مرجعیت از نهاد به شبکه منتقل شده است. کاربر به جای اعتماد به نام یک روزنامه، به کانالی اعتماد میکند که سریعتر خبر میدهد یا با ذائقه او هماهنگتر است؛ حتی اگر آن کانال فاقد استانداردهای حرفهای باشد. در این وضعیت، روزنامه نهتنها رقیب شبکههای اجتماعی است، بلکه از سوی مخاطبی که دیگر منطق رسانه حرفهای را نمیپذیرد، اساسا دیده نمیشود
درباره خبرگریزی؛ ۶.۷ درصدی که خبر نمیخوانند
یکی از یافتههای مهم نظرسنجی آمارفکت، حضور ۶.۷ درصدی افرادی است که اعلام کردهاند اصلا اخبار را دنبال نمیکنند. این پدیده در گزارشهای جهانی نیز با عنوان «خبرگریزی» (News Avoidance) شناخته میشود. گزارش رویترز نشان میدهد که بخشی از مخاطبان بهدلیل فشار روانی، اخبار منفی یا بیاعتمادی، آگاهانه از مصرف خبر فاصله میگیرند. خبرگریزی نشانه بیاهمیتی خبر نیست، بلکه نشانه بحران معناست. وقتی خبر نتواند احساس اثرگذاری یا فهم ایجاد کند، به منبع اضطراب تبدیل میشود و مخاطب ترجیح میدهد از آن فاصله بگیرد.
از دهههای گذشته تا امروز
در دهههای ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰، رسانههای چاپی و تلویزیون مهمترین منابع خبر در ایران بودند. با گسترش اینترنت در دهه ۱۳۹۰ و سپس شبکههای اجتماعی، این الگو تغییر کرد. گزارشهای جهانی و داخلی نشان میدهد که این تغییر تدریجی، اما ساختاری بوده و اکنون به نقطهای رسیده که شبکههای اجتماعی با اختلاف زیاد صدرنشین مصرف خبر هستند.
رسانه با یک تحول نسلی روبهرو است. نسل جدید، رسانه را نه بهعنوان مرجع اقتدار، بلکه بهعنوان ابزار کارکردی میبیند؛ رسانهای که سریعتر و کاربردیتر باشد، انتخاب میشود.
در چنین شرایطی، پرسش اصلی دیگر چرا مردم روزنامه نمیخوانند، نیست، بلکه این است که رسانههای حرفهای چگونه میتوانند دوباره معنا و مرجعیت بسازند؟
انتهای پیام/


