یک پژوهشگر و کارشناس فضای مجازی در گفت‌وگو با آناتک:

سند مدیریت هوشمند افراد مشهور برای پیشگیری از خطاهای شناختی تدوین شود

سند مدیریت هوشمند افراد مشهور برای پیشگیری از خطاهای شناختی تدوین شود
یک پژوهشگر فضای سایبری با اشاره به تجربه‌های تلخ برخی چهره‌های هنری در خارج از کشور می‌گوید که «اشک‌ها و اعترافات اخیر برزو ارجمند نشان می‌دهد که سلبریتی‌ها بدون چارچوب حمایتی، در معرض خطاهای شناختی و آسیب‌های جدی قرار می‌گیرند.» سید جواد شیخ‌الاسلامی تأکید می‌کند: «تدوین سند مدیریت هوشمند افراد مشهور، ضرورتی ملی برای پیشگیری از این خطاها و صیانت از سرمایه‌های اجتماعی است.»

اشک‌ها و اعترافات برزو ارجمند، بازیگر سابق سینمای ایران، صرفاً یک رویداد شخصی نبود؛ بلکه نمادی بود از یک پدیدۀ کلان‌تر و هشداردهنده. او با صداقت، از دشواری‌های «صف طولانی اپوزیسیون خارج»، از بیگانگی در سرزمینی که تصور می‌کرد به او خوشامد می‌گوید، و از فروریختن توهم «بهشت موعود» سخن گفت. این روایت، پرده از واقعیتی تلخ برداشت: بسیاری از چهره‌های هنری و ورزشی ما، در مواجهه با فضا‌های پیچیدۀ سیاسی-رسانه‌ای، همچون کشتی‌بی‌سکانی هستند که به راحتی در طوفانِ القائات، جریان‌های قدرت و تحلیل‌های نارسا، گرفتار می‌آیند. پرسش اساسی اینجاست: آیا جامعه و نهاد‌های متولی می‌توانند نسبت به این «بی‌پناهیِ سیستماتیک» بی‌تفاوت بمانند؟ پاسخ این نوشتار، قاطعانه «خیر» است. زمان آن فرا رسیده که با تدوین «سند مدیریت هوشمند سلبریتی‌ها»، از سرمایه‌های اجتماعی خود در برابر آسیب‌های فردی و جمعی محافظت کنیم.

آناتومی یک توهم؛ تحلیل شناختی «تصویر آرمانی خارج»

مغز انسان برای پردازش سریع اطلاعات به چه ابزارهایی تکیه دارد؟  

مغز انسان برای پردازش سریع اطلاعات، به «الگو‌های ذهنی» و «راهکار‌های اکتشافی» تکی است. یکی از این راهکارها، «سوگیری تأییدی» است؛ یعنی تمایل به جست‌و‌جو، تفسیر و به خاطر آوردن اطلاعاتی که باور‌های پیشین ما را تأیید می‌کنند.

رسانه‌های ضدانقلاب چگونه از این سوگیری شناختی بهره می‌برند؟  

رسانه‌های ضدانقلاب، با بهره‌گیری ماهرانه از این سوگیری شناختی، یک «الگوی ذهنی» قدرتمند می‌سازند: «خارج = آزادی، رفاه، پذیرش بی‌قیدوشرط». این تصویر، به‌خصوص برای کسانی که تحت فشار‌های اقتصادی یا اجتماعی قرار دارند، جذابیتی مقاومت‌ناپذیر دارد. برزو ارجمند، با بیان اینکه «صف در خارج طولانی است»، در واقع این الگوی ذهنی را در هم شکست. او نشان داد که فضای اجتماعی-سیاسی خارج، خود میدانی رقابتی، سلسله‌مراتبی و گاه بیرحم است که برای تازه‌واردان فاقد شبکه‌ی قدرت و سرمایه‌ی نمادین مشخص، «فرش قرمز» پهن نمی‌کند.

مواجهه با واقعیتی که این الگوی ذهنی را نقض می‌کند از منظر علوم شناختی چه پیامدهایی دارد؟  

از منظر علوم شناختی، مواجهه با واقعیتی که این الگوی ذهنی را نقض می‌کند، می‌تواند منجر به «ناهماهنگی شناختی» شدید شود. فرد بین باور قدیمی («خارج بهشت است») و تجربه‌ی جدید («خارج پر از مشکل و رقابت است») گیر می‌کند و این تنش، می‌تواند به بروز واکنش‌های هیجانی مانند افسردگی، پشیمانی یا عصبانیت بینجامد. اشک‌های ارجمند را می‌توان نماد این ناهماهنگی شناختی عمیق تفسیر کرد.

هویت در تبعید؛ چرا شهرت سلبریتی‌ها در گرو جغرافیای فرهنگی خودشان است

چرا شهرت سلبریتی‌ها وابسته به جغرافیای فرهنگی خودشان است؟  

ارجمند به درستی تشخیص داد که «هویت و کارش در ایران است». این یک گزاره‌ی ساده نیست؛ یک اصل بنیادین در جامعه‌شناسی شهرت است. شهرت یک سلبریتی، مانند درختی است که ریشه در خاک فرهنگ، تاریخ و جامعه‌ی زادگاه خود دارد. این شهرت در یک «اکوسیستم نمادین» خاص رشد می‌کند که شامل مخاطبان، رسانه‌های داخلی، منتقدان و بافتار فرهنگی-اجتماعی خاص آن کشور است.

جداسازی این شهرت از بستر فرهنگی چه پیامدی دارد؟  

جداسازی این درخت از خاک اصلی، آن را به تدریج پژمرده می‌کند. یک بازیگر ایرانی در خارج از کشور، برای مخاطب خارجی، عمدتاً یک «چهره‌ی عجیب و غریب» یا نماینده‌ی یک جریان سیاسی خاص است، نه آن ستاره‌ی همه‌فهم و محبوب در میان مردم خود. این کاهش تدریجی سرمایه‌ی نمادین، منجر به احساس بی‌هویتی، انزوا و سرخوردگی می‌شود. بنابراین، تصمیم برای ترک وطن، تنها یک جابجایی جغرافیایی نیست، بلکه نوعی «خودکشی نمادین» است که پیامد‌های روان‌شناختی سنگینی به همراه دارد.

علت‌یابی تند شدن سلبریتی‌ها نیازمند تحلیل چند سطحی است 

چرا برخی سلبریتی‌ها ناگهان به مواضع افراطی گرایش پیدا می‌کنند؟  

پدیدۀ گرایش ناگهانی برخی چهره‌های هنری به مواضع افراطی، ترکیبی پیچیده از عوامل فردی و ساختاری است:

۱. ضعف سواد سیاسی و شناختی: سلبریتی‌ها در حوزۀ تخصصی خود (بازیگری، ورزش، موسیقی) استادند، اما عرصۀ سیاست، قواعد، تاریخ و پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. ورود به این عرصه بدون «سواد سیاسی» کافی، مانند ورود یک فرد عادی به اتاق عمل است. مغز آنها برای تحلیل پدیده‌های پیچیده‌ی سیاسی، به «راهکار‌های اکتشافی» ساده‌سازانه‌تر مانند «قضاوت بر اساس عواطف» یا «تقلید از گویندگان پرشور» متوسل می‌شود.

۲. محاصره توسط رسانه‌های ضدانقلاب: این رسانه‌ها، با ایجاد یک «حباب اطلاعاتی»، فرد را در معرض یک جریان یک‌سویه از اطلاعات قرار می‌دهند. وقتی فردی تنها منبع خبری خود را شبکه‌های خاصی قرار دهد، به تدریج «واقعیت اجتماعی» را با «روایت رسانه‌ای» یکی می‌پندارد. علوم شناختی به این پدیده «تأثیر جهان کثیف» نیز می‌گوید؛ یعنی با تماشای مداوم اخبار منفی، فرد دنیا را مخوف‌تر از آنچه هست تصور می‌کند.

۳. فشار گروهی و طردشدگی: در فضای قطبی‌شدۀ کنونی، فرد ممکن است برای اجتناب از «طردشدگی» از سوی حلقه‌های خاصی (چه در داخل یا خارج)، تحت «فشار هنجاری» قرار گیرد و برای حفظ پذیرش در آن گروه، به ابراز مواضع همسو با آنان بپردازد.

۴. خطای ارزیابی هزینه-فایده: فرد به اشتباه محاسبه می‌کند که پیوستن به جریان مخالف، می‌تواند منافع کوتاه‌مدتی (مانند شهرت بیشتر در میان یک گروه خاص، دریافت حمایت مالی یا دعوت به برنامه‌های خارجی) برایش به ارمغان آورد، بدون آنکه هزینه‌های سنگین بلندمدت آن (از دست دادن پایگاه اصلی هواداران، بی‌هویتی و پشیمانی) را به درستی بسنجد.

تجربه جهانی و لزوم تدوین «سند مدیریت هوشمند سلبریتی‌ها»

آیا در کشورهای دیگر برای مدیریت چهره‌های مشهور چارچوبی وجود دارد؟  

این ادعا که «در همۀ دنیا برای چهره‌های مشهور چارچوب وجود دارد»، کاملاً درست است. در کشور‌های توسعه‌یافته، یک «اکوسیستم مدیریت شهرت» پیچیده وجود دارد که شامل موارد زیر است:

ـ مشاوران رسانه‌ای و ارتباطات سیاسی: این مشاوران به سلبریتی‌ها آموزش می‌دهند که چگونه در فضای عمومی حاضر شوند، چگونه مصاحبه کنند و چگونه از ورود بی‌ضابطه به عرصه‌های حساس خودداری ورزند.
ـ قرارداد‌های حرفه‌ای: بسیاری از قرارداد‌های کاری، بند‌های اخلاقی و رفتاری مشخصی دارند که فعالیت‌های عمومی فرد را محدود می‌کند تا به برند شرکت‌های طرف قرارداد آسیب نزند.
ـ نهاد‌های صنفی: اتحادیه‌های بازیگران، ورزشکاران و... با ارائه راهنمایی‌های اخلاقی و حرفه‌ای، از اعضای خود در برابر تصمیم‌های مخاطره‌آمیز محافظت می‌کنند.

تدوین سند مدیریت هوشمند سلبریتی‌ها در ایران

سند مدیریت هوشمند سلبریتی‌ها در ایران باید چه اهدافی را دنبال کند؟  

هدف از این سند، نه «سانسور» یا «تحمیل عقیده»، که «توانمندسازی» و «پیشگیری از آسیب» است. این سند باید با همکاری نهاد‌های فرهنگی، اصناف هنری، روانشناسان و کارشناسان علوم سیاسی و رسانه تهیه شود و محور‌های اصلی آن عبارتند از:

۱. آموزش سواد رسانه‌ای و سیاسی: برگزاری دوره‌های اجباری یا تشویقی برای چهره‌های مشهور، جهت آشنایی با مفاهیم پایه‌ای علوم سیاسی، مکانیسم‌های تبلیغات رسانه‌های مخالف، و تکنیک‌های روانشناختی مورد استفاده در جنگ شناختی.
۲. مشاوره روانشناختی و حمایت اجتماعی: ایجاد سازوکار‌های مشاوره‌ای محرمانه برای کمک به سلبریتی‌ها در مدیریت فشار‌های روانی، بحران‌های هویتی و تصمیم‌گیری‌های سرنوشت‌ساز.

۳. تقویت نهاد‌های صنفی: تبدیل اصناف هنری به پناهگاه‌های حرفه‌ای که بتوانند در مواقع بحران، از منافع حرفه‌ای و روانی اعضای خود دفاع کرده و راهنمایی‌های لازم را ارائه دهند.

۴. شفاف‌سازی تبعات: تهیه‌ی مستندات و مطالعه موردی از تجربیات افرادی مانند برزو ارجمند و دیگران، به صورت علمی و غیراحساسی، برای نمایش واقعی تبعات مهاجرت‌های سیاسی و موضع‌گیری‌های افراطی.

۵. ایجاد کانال‌های دیالوگ سازنده: فراهم آوردن فضایی امن برای گفت‌وگوی بین نسل‌های مختلف هنرمندان با مسئولان فرهنگی و سیاسی، تا دغدغه‌ها در فضایی غیرقطبی و عقلانی مطرح شود.

فراتر از یک مصاحبه، یک فراخوان ملی

ماجرای برزو ارجمند چه پیامی برای جامعه دارد؟  

ماجرای برزو ارجمند، یک «لحظه‌ی آموزشی» برای جامعۀ ایران است. این روایت به ما می‌گوید که سلبریتی‌های ما، قربانیان بی‌دفاع یک جنگ پیچیده‌ی رسانه‌ای-شناختی هستند. رها کردن آنان در این میدان، نه تنها بی‌عدالتی است، که خطری برای انسجام اجتماعی محسوب می‌شود.

تدوین و اجرای «سند مدیریت هوشمند سلبریتی‌ها» یک سرمایه‌گذاری استراتژیک برای حفظ سرمایه‌های اجتماعی و جلوگیری از خسران فردی و جمعی است. این کار، نه سلب آزادی، بلکه اعطای «آزادی بر اساس آگاهی» است. باید کاری کنیم که دیگر هیچ ستاره‌ای، نه از روی ناآگاهی در دام توهم «صف کوتاه خارج» گرفتار آید، و نه از سر درماندگی، مجبور به اشک ریختن در مقابل دوربین شود. آیندۀ فرهنگی ما در گرو محافظت از چهره‌هایی است که بخشی از هویت جمعی این ملت هستند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا