رازهای پشت رتبه‌‌برترها/ موفقیتی با طعم تلاش در دل سختی‌ها و یاد شهدای ۱۲ روزه

رازهای پشت رتبه‌‌برترها  موفقیتی با طعم تلاش در دل سختی‌ها و یاد شهدای ۱۲ روزه
در حالی که بسیاری از داوطلبان کنکور با فشارهای روحی و ناامیدی دست و پنجه نرم می‌کردند، جوانان پرتلاش از مناطق مختلف تهران با اراده‌ای آهنین و حمایت خانواده توانستند به جمع نفرات برتر کنکور ۱۴۰۴ راه یابند.

به گزارش خبرنگار آنا، زمانی که اعلام نتایج کنکور آمد، خیلی‌ها خوشحال بودند، اما برای این جوانان شادی پیچیده با احساسات دیگری بود. آن‌ها در شرایطی درس می‌خواندند که همیشه یاد شهدا و سختی‌های جنگ همراهش بود و همین یادآوری‌ها، در لحظه شادی هم حس سنگینی به دلش می‌انداخت. در این مصاحبه، همه آن لحظات سخت و شیرین، حمایت خانواده، ناامیدی‌ها و انگیزه‌ها را مرور می‌کنیم و می‌شنویم که چگونه توانست در میان مشکلات، به موفقیت بزرگی برسد.

آنا: وقتی رتبه‌ت رو دیدی، چه احساسی داشتی؟ اصلاً فکر می‌کردی بتونی این رتبه بشی؟

رازهای پشت رتبه‌‌برترها/ موفقیتی با طعم تلاش در دل سختی‌ها و یاد شهدای 12 روزه

فقیه‌زاده: خیلی خوشحال شدم، خوشحالی‌ام غیرقابل وصف بود چون تک‌رقمی شدن برایم خیلی اهمیت داشت. این حس آنقدر متفاوت بود که قبلاً هیچ‌وقت تجربه نکرده بودم. پیش‌بینی‌هایم نشان می‌داد که رتبه‌ام بین ۵ تا ۸ خواهد بود و از آنجا که عدد ۸ را دوست داشتم، خیلی خوشحال شدم که همین رتبه را کسب کردم.

شمسایی: من رتبه اول کنکور انسانی را کسب کردم. انتظار داشتم تک‌رقمی بشوم، اما رتبه یک برایم شوکه‌کننده بود. خدا را شکر می‌کنم که این رتبه نصیبم شد. حس هیجان و آرامشی که بعد از دیدن نتیجه داشتم، نشان داد زحماتم بی‌نتیجه نمانده است. در پیش‌بینی‌هایم انتظار رتبه‌ای بین یک تا ده را داشتم، اما رتبه اول برایم بسیار غیرمنتظره بود. احساس افتخار زیادی داشتم و بیشتر از همه، خدا را شکر کردم که به این جایگاه رسیدم.

سعیدی: من رتبه ۱۰ کنکور انسانی هستم. کسب این رتبه برایم قابل باور بود، اما حس عجیبی داشتم؛ ترکیبی از خوشحالی و ناراحتی. خوشحال بودم که زحماتم نتیجه داد، اما وقتی یاد دوران جنگ و شهدا می‌افتادم، احساس ناراحتی می‌کردم. گاهی فکر می‌کردم شاید درست نباشد وسط این شرایط درس بخوانم. این حس‌های متضاد تجربه‌ای بود که قبلاً نداشتم.

حقیقت‌دوست: من رتبه ۷ کنکور ریاضی را کسب کردم. احساس افتخار داشتم که رتبه تک‌رقمی آوردم، اما همزمان ناراحت بودم که چرا بیشتر تلاش نکردم. ذهن کمال‌گرای من همیشه به دنبال بهتر شدن است؛ هرچند رتبه‌ام خوب بود، اما همیشه جا برای پیشرفت هست.

آنا: اگر بخواهی خودت را در یک کلمه توصیف کنی، آن کلمه چیست؟

فقیه‌زاده: خستگی‌ناپذیر.

رازهای پشت رتبه‌‌برترها/ موفقیتی با طعم تلاش در دل سختی‌ها و یاد شهدای 12 روزه

شمسایی: بااراده. من همیشه با اراده پیش رفتم و ناامید نشدم، حتی وقتی نتیجه‌گیری خوب نبود.

سعیدی: کسی که استمرار دارد و ناامید نمی‌شود.

حقیقت‌دوست: استمرار و پیوستگی از روی علاقه به حل مسئله.

آنا: خانواده‌ات چقدر تو این مسیر کنارت بودن؟ نقش‌شون چی بود؟

فقیه‌زاده: مادرم خانه‌دار و پدرم کارمند است. از اسفند سال گذشته تقریباً همیشه در خانه بودم و همراهی مادرم در همه امور، از تهیه غذا گرفته تا حمایت‌های روحی، برایم بسیار کمک‌کننده بود. اینکه همه چیز در خانه فراهم بود، برایم امیدبخش بود و با آرامش می‌توانستم فقط به درس خواندن فکر کنم. اطرافیان و خانواده‌ام همیشه بیش‌تر از خودم به من ایمان داشتند؛ اما اگر حمایت آن‌ها نبود، شاید این همه تلاش نمی‌کردم. زحماتشان را می‌دیدم و احساس می‌کردم باید به نحوی جواب آن‌ها را بدهم.

شمسایی: پدرم کارمند و مادرم خانه‌دار هستند. خانواده برای من مهم‌ترین حامی بود و خواهرم نقش ویژه‌ای در این حمایت داشت. او همیشه من را تشویق می‌کرد و می‌گفت: «تو می‌توانی!»

رازهای پشت رتبه‌‌برترها/ موفقیتی با طعم تلاش در دل سختی‌ها و یاد شهدای 12 روزه

سعیدی: پدرم لیسانس کشاورزی دارد، اما اکنون راننده تاکسی است و با تلاش فراوان سعی کرده بهترین امکانات را در حد توانش برای من فراهم کند. مادرم تکنسین اتاق عمل بود اما ترجیح داد نقش مادری را برعهده گیرد تا من بتوانم به این جایگاه برسم. برادرم که پنج سال از من کوچکتر است، خیلی کمک کرد؛ از تهیه غذا گرفته تا حمایت‌های روحی. ما در منطقه‌ای زندگی می‌کردیم که امکانات کمی داشت، اما خانواده همیشه کنارم بود.

حقیقت‌دوست: پدرم فوق‌لیسانس مهندسی مکانیک دارد و مادرم خانه‌دار است. پدر و مادرم هیچ‌گاه از حمایت من دریغ نکردند و همه امکانات لازم را در اختیارم گذاشتند؛ اما هرگز من را مجبور به درس خواندن نکردند. این آزادی عمل به من کمک کرد تا خودم برای کارهایم تصمیم بگیرم و وقتی خودم تصمیم می‌گیرم، به آن ایمان بیشتری دارم و راحت‌تر می‌توانم آن را پیش ببرم. در کنار خانواده، خواهرم که هفت سال پیش کنکور داده بود، مشاوره‌های بسیار خوبی به من ارائه می‌داد.

آنا: تو زمان‌هایی که ناامید می‌شدی چه کار می‌کردی؟

حقیقت‌دوست: چند ماه خیلی ناامید بودم و حتی تصمیم داشتم تغییر رشته بدم برم ریاضی، چون فکر می‌کردم شاید تو رشته تجربی موفق نشم. با وجود تلاش‌های فراوان، نتایجی که می‌گرفتم هرگز برایم کافی نبود. نفر بیستم از آزمون در مدرسه می‌شدم؛ اما همیشه می‌خواستم بهترین باشم و پس از مدتی ناامید شدم.

این ناامیدی چند ماهی طول کشید تا اینکه تصمیم گرفتم مسیر خود را تغییر دهدم. بالاخره تصمیم گرفتم برای قبولی، رشته‌ام را عوض کنم و به ریاضی بروم؛ کاری که واقعاً دوست داشتم.

انتخاب رشته در ابتدا تحت تأثیر نظرات اطرافیان بوده است. وقتی دهم بودم، اقوام پیشنهاد می‌دادند که رشته ریاضی فرصت‌های بیشتری دارد و من هم به همین دلیل انتخاب کردم. علاقه و انگیزه واقعی باعث شد تا به سمت رشته ریاضی برود و مسیر خود را تغییر دهد.

از اولین مواجهه با تست‌زنی تا رتبه‌ای که همه را شوکه کرد

سعیدی: تقریباً از مهرماه سال دوازدهم بود که به صورت جدی تست‌زنی را شروع کردم. مدرسه ما دولتی بود و امکانات زیادی نداشتیم، مثل مدارس تیزهوشان که تجهیزات و امکانات بهتری دارند.

قبل از آن سال هم درس می‌خواندم، ولی خیلی کم و بدون برنامه تست‌زنی مشخص. واقعاً اولین تست‌زنی رسمی‌ام همان زمان بود چون مدرسه ما در محله‌ای بود که خیلی مدارس امکانات کافی برای دانش‌آموزان نداشتند و نمی‌توانستیم منابع مناسبی پیدا کنیم.

در مهر و آبان ماه خیلی ناامید بودم. آزمون‌هایی که مدرسه با چند موسسه داشت، جامعه آماری بزرگی نداشت. مثلاً رتبه‌ام در آن جامعه آماری حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ بود.

با این حال، در دی ماه توانستم به ثبات برسم و رتبه‌ام در کشور به حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ برسد. این برای من که تازه تست‌زنی را شروع کرده بودم و هیچ کلاس خصوصی هم نرفته بودم، یک پیشرفت بزرگ بود.

نتیجه‌ای که گرفتم همه را در مدرسه شوکه کرد. حتی مدیر مدرسه هم باور نمی‌کرد که تنها با تلاش خودم و بدون هیچ کلاس خصوصی، چنین رتبه‌ای کسب کنم. زمانی که داشتم عکس خود را برای کنکور انتخاب می‌کردم، یکی از عکس‌های خوبم را برگزیدم، چراکه میدانستم در تلویزیون قرار است عکس من به عنوان نفرات برتر نشان داده شود؛ اما هیچ‌کدام از این حرف‌ها را به کسی نمی‌گفتم. هیچ کس اندازه خودم به قبولیم در کنکور ایمان و باور نداشت. من فکر می‌کنم بیشتر از خودم، مدرسه خوشحال شد. این موفقیت حاصل پشتکار و تلاش مستمر بوده است و هیچ چیز جای این را نمی‌گیرد.

شمسایی: این دومین باری بود که در کنکور شرکت می‌کردم و خستگی اذیتم کرده بود، چراکه پس از کنکور اردیبهشت تراز با نمره پایین کسب کرده بودم. اما از آنجایی‌که تلاش زیادی کرده بودم، تصمیم گرفتم کارم را به خوبی انجام دهم.

به هدفی که دنبال می‌کنم توجه دارم و خدا را شکر می‌کنم. دیگران نباید خیلی توقع بالا داشته باشند و بهشان یادآوری می‌کنم که آب بخورند، مخصوصاً در فصل بهار که آلرژی زیاد می‌شود.

با وجود خستگی و ناامیدی، به زحمات گذشته‌ام اهمیت دادم و دلسرد نشدم. همچنین برای ورود به مدارس تیزهوشان خیلی اذیت شدم و چون مدرسه دولتی است با مشکلات زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کنم.

در دوران دهم و یازدهم به دلیل نبود مدرسه تخصصی و نبود کسی که برنامه‌ درسی‌امان را بشناسد، با مشکلات زیادی مواجه شدم، اما احساس می‌کردم این مسیر برایم بسیار مهم است.

تلاش و سختی‌های دانش‌آموزان مدارس دولتی در مسیر قبولی در مدارس تیزهوشان

رازهای پشت رتبه‌‌برترها/ موفقیتی با طعم تلاش در دل سختی‌ها و یاد شهدای 12 روزه

فقیه‌زاده: مسیر کنکور همواره مسیر بسیار طولانی ای است؛ بنابراین برایم بسیار پیش آمد که کم بیاورم و خسته شوم؛ اما شب‌ها تا ساعت ۳ نصفه شب بیدار می‌ماندم و با وجود خستگی و ناامیدی، به دلیل زحمات قبلی، دلسرد نمی‌شدم و تلاش خود را ادامه می‌دادم.

من برای ورود به مدرسه تیزهوشان بسیار اذیت شدم، با مشکلات و چالش‌های فراوانی مواجه‌ بودم.

در مقاطع دهم و یازدهم تحصیلی، به دلیل نبود معلم و مشاور تخصصی برای تیزهوشان و نداشتن برنامه‌های منسجم، مشکلات زیادی داشتیم. بسیاری از برنامه‌ها و آموزش‌ها با برنامه‌های درسی ریاضی و تجربی قاطی شده بود که این موضوع فشار و سختی زیادی به ما وارد می‌کرد. همچنین، نبود شناخت و آگاهی در بین مدیران و مربیان مدارس و اطرافیان درباره برنامه‌های ویژه این دانش‌آموزان باعث شده بود که حمایت لازم به ما ارائه نشود.

اما با این وجود به هدف خودم پایبند بودم و علی‌رغم همه مشکلات و سختی‌ها، ناامید نشدم و ادامه مسیر را در پیش گرفتم.

آنا: آیا فقط درس می‌خوندی یا تفریحات دیگه‌ای هم داشتی؟

فقیه‌زاده: پایه دوازدهم را می‌توانم به جرأت بگویم تنها به درس خواندن اختصاص دادم؛ اما پایه های دیگر به این صورت نبود. من در پایه دهم علاوه بر درس خواندن، کلاس های دیگرم را نیز دنبال می‌کردم. فیلم می‌دیدم، به خانه مادربزرگم می‌رفتم؛ اما اصل کار و اولویتم درس‌ خواندن بود. ساعت‌هایی که درس نمی‌خواندم کاری نمی‌کردم که از من انرژی بسیار زیادی گرفته شود و تمرکزم برای درس خواندن از بین برود.

شمسایی: من دغدغه اصلیم درس خواندن بود؛ اما بعضی روزها تمام مدت کتاب‌های درسی را کنار می‌گذاشتم و سعی می‌کردم به کارهای غیر درسی و تفریح اختصاص دهم. حتی روزهایی که درس می‌خواندم ساعاتی را به کتاب‌های غیردرسی اختصاص می‌دادم. ساز می‌زدم و به موسیقی گوش می‌دادم تا خسته نشوم.

سعیدی: من اولین سالی که وارد دبیرستان شدم، یک روز درمیان نیم الی یک ساعت برای درس خواندن وقت می‌گذاشتم؛ اما وقتی وارد پایه یازدهم شدم و تاثیر قطعی معدل مطرح شد، تصمیم گرفتم برنامه منظم‌تری برای مطالعه داشته باشم و معدلم را بالای ۱۹ نگه دارم. با این حال، تفریح را کنار نگذاشتم و همچنان کلاس زبان، باشگاه و تفریحات دیگر را تا پایان پایه یازدهم داشتم.

سال دوازدهم فشار درس بیشتر شد و من کلاس زبان و باشگاه را کنار گذاشتم، ولی فعال بودن در فضای مجازی را حفظ کردم. باور دارم این تفریحات به حفظ انگیزه و خلاقیتم کمک کردند و باعث شدند بهتر بتوانم درس بخوانم.

رتبه‌های برتر فقط درس نمی‌خوانند، بلکه بلدند زمان‌شان را چطور مدیریت کنند و تعادل لازم بین درس و تفریح را حفظ کنند. من هم با وجود دغدغه‌های زیاد توانستم با همین روش پیش بروم.

رازهای پشت رتبه‌‌برترها/ موفقیتی با طعم تلاش در دل سختی‌ها و یاد شهدای 12 روزه

حقیقت‌دوست: من عاشق بازی‌های کامپیوتری بودم و برایم تفریح خوبی بود که بعد از آن ذهنم آزاد می‌شد و با تمرکز بیشتری می‌توانستم مطالعه کنم.

بله، بعضی روزها بازی کامپیوتری می‌کردم، موسیقی گوش می‌دادم، حتی گاهی فیلم می‌دیدم. سعی می‌کردم تعادل بین درس و تفریح باشه چون بدون تفریح ادامه دادن سخت بود.

آنا: به کسی که خیلی دوستش داری و همیشه پشتت بوده، الان چی می‌خوای بگی؟

فقیه‌زاده: واقعاً سخت است که یک نفر را انتخاب کنم، ولی بدون شک هیچ‌کس به اندازه مادرم در مسیر کنکور استرس نکشید. من خودم نسبتاً ریلکس بودم، ولی مادرم خیلی بیشتر از من اذیت شد و استرس داشت. یادم است روزهای آزمون جمعه‌ها که مامان و بابا من را می‌رساندند مدرسه و پشت در می‌نشستند تا من برگردم، این صحنه‌ها همیشه برایم خجالت‌آور بود.

حتی بعد از کنکور می‌گفتند حالا که کنکور تموم شده، صبح‌ها می‌رویم جلوی مدرسه می‌نشینیم تا تو را ببینیم. واقعاً مادرم و پدرم خیلی زحمت کشیدند.

حمایت گسترده اعضای خانواده و فامیل

مادربزرگم، خالم، زن دایی‌ام و حتی برخی از فامیل‌های دورتر، همه برایم دعا می‌کردند و به دلیل علاقه و حمایتی که داشتند، گاهی برنامه‌هایشان را تغییر می‌دادند تا من بتوانم به مهمانی‌ها یا مراسم‌شان برسم. همه این‌ها کمک بزرگی بود که طی این سال‌ها با من بودند.

من مدرسه فرزانگان بودم و تنها ورودی رشته انسانی آن سال بودیم. مدرسه تیم انسانی نداشت و در سال‌های دهم و یازدهم سختی زیادی کشیدم. واقعاً چندین بار آرزو می‌کردم که ای‌کاش در مدرسه دولتی معمولی بودم، چون شرایط برایمان سخت بود. ولی در سال دوازدهم مدیریت بهتری روی زمانم پیدا کردم.

با وجود همه مشکلات، عوامل موفقیتم ابتدا لطف خدا بود، چون بدون استعداد و عنایت خدا نمی‌توانستم این مسیر را ادامه دهم. دوم، روحیه جنگجوی خودم بود که نمی‌خواستم در هیچ شرایطی شکست بخورم.

اهمیت حمایت دوستان و مدرسه

شمسایی: خانواده، خواهرم، فامیل به خصوص خاله و زن دایی‌ها خیلی مراقب من بودند و سال کنکور به طور ویژه حواس‌شان به من بود. دوستانم، فضای مدرسه و مدیر مدرسه هم از من حمایت کردند و باور داشتن به خودم را برایم ایجاد کردند. اگر این حمایت‌ها نبود، رسیدن به این نقطه خیلی سخت‌تر بود.

توکل به خدا و انگیزه‌های معنوی

امید و توکل به خدا بیشتر از همه به من کمک کرد. در سخت‌ترین لحظات کنار خدا بودم. توسل به ائمه و زیارت‌هایی که پیش از کنکور و حتی در بین آن داشتم، مثل سفر به مشهد و پیاده‌روی اربعین، واقعا برایم تأثیرگذار بود.

پشتکار و روحیه مصمم

نهایتاً آنچه بیشترین کمک را کرد، تلاش خودم و روحیه لجوجی‌ام بود که شاید بعضی‌ها آن را سخت بدانند، اما دقیقاً همین سرسختی بود که باعث شد بتوانم به این جایگاه برسم.

روش درس خواندن و فضای مدرسه

در سال‌های دهم و یازدهم بیشتر با رویکرد تحلیلی و پژوهشی درس خواندیم و دوازدهم بود که سبک تستی و کنکور را شروع کردیم. فضای مدرسه به دلیل تخصصی بودن در علوم انسانی برای من خیلی مفید بود.

بیشترین قدردانی‌ام از امام زمان (عج) است

سعیدی: ضمن قدردانی از خانواده، مشاوران و اطرافیان خود بیشترین تشکر را مدیون امام زمان (عج) هستم.

وقتی تصمیم به درس خواندن گرفتم، اربعین در همان اوایل سال کنکور بود. با وجود مخالفت‌هایی که از طرف مدرسه و مشاور وجود داشت، تصمیم گرفتم در پیاده‌روی اربعین شرکت کنم. در آن سفر، معامله‌ای با امام زمان (عج) کردم و حالا احساس می‌کنم تمام پاسخ‌های آن معامله را دریافت کرده‌ام.

نه تنها در طول مسیر کنکور، لحظه‌به‌لحظه کمک‌های معنوی ایشان را حس می‌کردم، بلکه حتی زمانی که در اردیبهشت، به دلیل غفلت، نتیجه خوبی در آزمون نگرفتم، باز هم با یادآوری ذکرهایی که همیشه قبل از آزمون می‌خواندم، توانستم در کنکور تیر ماه با نیرویی عجیب و روحیه‌ای مضاعف ظاهر شوم و به موفقیت برسم.

احساس می‌کنم این موفقیت را مدیون لطف و یاری امام زمان (عج) هستم و از صمیم قلب از ایشان تشکر می‌کنم.

حقیقت‌دوست: از اعضای خانواده و همراهان تاکنون به اندازه کافی تشکر کرده‌ام من خودم را مدیون همه کسانی می‌دانم که در این راه کنارم بودند؛ معلمان، مشاوران، خانواده، دوستان و همکلاسی‌هایم. همه آن‌ها باعث شدند پیشرفت کنم و نگاه و افکارم تغییر کند. هرچقدر هم تشکر کنم، باز هم کافی نیست.

راز موفقیت این جوانان تنها کسب رتبه خوب نبود؛ آن‌ها با اراده‌ای آهنین، حمایت خانواده و یاد شهدای ۱۲ روزه، نشان دادند که در دل سختی‌ها هم می‌توان ستاره‌ها را لمس کرد و رؤیا را به حقیقت تبدیل کرد. موفقیتی که طعم تلاش خستگی‌ناپذیر، امید و باور به نفس را داشت و فراتر از عدد و رتبه، داستانی از مقاومت و افتخار است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا