آمریکا و انگلیس؛ از کودتای ۲۸ مرداد تا جنگ ترکیبی/ عملیات پروپاگاندا برای تغییر افکار مردم ایران

خبرگزاری آنا ـ حسین بوذری؛ کودتای ۲۸ مردادماه ۱۳۳۲، نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران است که نهتنها تأثیر عمیق و ماندگاری بر سیاستهای داخلی و خارجی کشور گذاشت، بلکه بهعنوان نخستین تجربهای برای مردم ایران در شناخت ماهیت روابط آمریکا با دیگر کشورها بهخصوص ایران شناخته میشود. این کودتای آمریکایی انگلیسی که به دست ایالات متحده و با همکاری بریتانیا به وقوع پیوست، نشاندهنده رویکرد استعماری و ابزاری غرب به ملتها بود.
در این شرایط، مردم ایران بهخصوص در دوران نهضت ملی شدن نفت بهخوبی متوجه شدند که سرنوشت آنها نهتنها در دستان خودشان، بلکه تحت تأثیر قدرتهای خارجی نیز قرار دارد.
سفیر وقت آمریکا در ایران، هنری اف. گریدی در نامههایی به وزارت امور خارجه ایالات متحده به صراحت به تلاشهای انگلیس برای براندازی دولت مصدق اشاره کرده و هشدار میدهد که این اقدام منجر به نفرت مردم ایران از آمریکا خواهد شد و این پیشبینی بارها در طول تاریخ معاصر ایران به حقیقت پیوسته و بیاعتمادی عمیق مردم نسبت به آمریکا و قدرتهای استعمارگر را بهدنبال داشته است.
با پیروزی انقلاب اسلامی، این بیاعتمادی به اوج خود رسید و ملت ایران سدی در برابر زیادهخواهیهای آمریکا تشکیل دادند.
با این حال، ایالات متحده آمریکا همچنان در تلاش است تا شرایط پیشین را بازگرداند و موانع را از سر راه خود بردارد. در این راستا، مذاکرات هستهای و سایر پروندههای سیاسی بهعنوان ابزاری برای تحت فشار قرار دادن ایران و حفظ منافع خود در منطقه پیگیری میشود.
در واقع، رویکرد آمریکا نسبت به ایران از ابتدا ابزاری بوده و با وجود تغییرات در نظام سیاسی، این رویکرد همچنان ادامه دارد. تاریخچهای از مداخلات نظامی، سیاسی و اقتصادی در ایران نشاندهنده یک سیاست استعماری است که هدف آن کنترل منابع و تضمین منافع غرب در منطقه است و این وضعیت نهتنها بر روابط ایران و آمریکا، بلکه بر روابط ایران با سایر کشورها نیز تأثیر منفی گذاشته و به شکلگیری احساس بیاعتمادی و مقاومت در برابر سیاستهای خارجی منجر شده است.
بهعبارتی، تاریخ معاصر ایران گواهی بر این ادعاست که قدرتهای بزرگ بهخصوص ایالات متحده، آمریکا همواره دنبال تأمین منافع خود در منطقه غرب آسیا بوده و بهطور مداوم با استفاده از ابزارهای مختلف، ازجمله دیپلماسی اجبار و مداخلات نظامی، سعی در تغییر معادلات سیاسی به نفع خود داشتهاند.
در این راستا، کودتای ۲۸ مرداد بهعنوان یک نمونه بارز از این رویکرد، نشاندهنده عدم احترام به اراده ملتها و تلاش برای تحمیل نظرات و خواستههای خارجی بر کشورهاست.
اکنون در مواجهه با جنگ ترکیبی که آمریکا علیه ملت ایران به راه انداخته، باید به این نکته توجه کنیم که تاریخچه این بیاعتمادی و مقاومت، همواره در برابر زیادهخواهیهای خارجی، نقشی کلیدی ایفا کرده و براساس آن، ملت ایران به سمت آیندهای مستقل و قویتر حرکت خواهد کرد.
خبرنگار آنا در گفتوگوی تفصیلی با حکیمه سقای بیریا استاد دانشگاه تهران، کارشناس مطالعات آمریکایشمالی و عضو هیئت علمی خبره شورای تخصصی فرهنگی دانشگاه تهران، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را با مشابهتسازی به وضعیت کنونی کشورمان، بارخوانی جنایتهای رژیم آمریکا، دخالتهای هفت دههای آمریکا در کشورمان، تجاوز نظامی این رژیم در سایت هستهای و تأثیر آن بر روابط ایران و ایالات متحده مورد بررسی قرار داده است که در ادامه میخوانید؛
حق تقدم انگلیسیها در جنایت بر ایران
آنا: در سالروز کودتای انگلیسی آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قرار داریم، این کودتای ننگین بهعنوان نقطه عطفی در روابط ایران و ایالات متحده و با در نظر گرفتن رویکرد ادامهدار دخالتجویانه واشنگتن در امور داخلی ایران طی هفت دهه اخیر شناخته میشود، ابتدا به تحلیل تأثیر بلندمدت این کودتا بر سیاستهای آتی ایالات متحده در قبال ایران بپردازید. در این راستا پیامدهای امنیتی و ثباتزُدایی ناشی از این دخالتها را با تمرکز بر اقدامات اخیر همچون ترور سردار شهید سلیمانی و دانشمندان هستهای ایران با همدستی رژیم صهیونیستی، مورد واکاوی قرار دهید و ارزیابی کنید که چگونه این رویدادها، تداوم الگوی تاریخی مداخلهجویی از دوران رؤسای جمهور پیشین تا دولت فعلی ایالات متحده بوده است.؟
سقای بیریا: بسم الله الرحمن الرحیم. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نخستین تجربهای بود که مردم ایران برای شناخت ماهیت آمریکا و ماهیت روابط خارجی آمریکا با کشورهای دنیا پیدا کردند.
از صحبت هنری اف. گریدی سفیر وقت آمریکا در ایران استفاده میکنم که اوایل نهضت ملی شدن نفت در سال ۱۳۳۰ ـ ۱۳۲۹ طی نامهای به وزیر امور خارجه وقت آمریکا وضعیت ایران را گزارش میکند.
البته ذکر این نکته ضروری است که قبل از اینکه آمریکا بر ایران مسلط شود، این انگلیسیها بودند که بر ایران تسلط داشتند، بهطوری که استعمار انگلیس در ایران همهکاره بود.
گریدی سفیر وقت آمریکا در ایران خطاب به وزیر امور خارجه کشورش عنوان میکند، انگلیسیها در حین اینکه با دولت مصدق مذاکره میکنند در پشت صحنه بهصورت پنهانی فعالیتهای مختلفی انجام میدهند تا دولتی که دلخوشی از آن ندارند و با آن دولت مشکل دارند، سرنگون کنند.
آنا: این مربوط به دو سال قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است؟
سقای بیریا: بله. هنری گریدی سفیر وقت آمریکا در ایران خطاب به وزیر خارجه کشورش ادامه میدهد که تلاش انگلیسیها برای سرنگونی دولت مصدق حماقت محض است، چرا؟ چون ۹۵ تا ۹۸ درصد مردم ایران پشتیبان مصدق هستند و گریدی در ادامه هشدار میدهد که انگلیسیها از آمریکا برای سرنگونی دولت مصدق کمک میخواهند و گریدی میافزاید که اگر این کار را بکنیم ایرانیها همانطور که ضدانگلیسی هستند در آینده ضدآمریکایی خواهند شد، البته این پیشبینی گریدی بعدها هم تحقق پیدا کرد.
نگاه ابزاری غرب به ایران؛ واکنش مصدق به توطئه انگلیس برای سرنگونی
آنا: واکنش آمریکا در آن زمان به نامه هنری گریدی سفیر وقت آمریکا در ایران چه بود؟
سقای بیریا: «جرج مارشال» وزیر امور خارجه دولت وقت آمریکا در زمان ریاست جمهوری ترومن در پاسخ به نامه و گزارش «هنری گریدی» سفیر وقت آمریکا در ایران مینویسد که استعفای خود را آماده کن و ما به ایران نیاز داریم.
یعنی نگاه غرب نسبت به ایران کاملاً ابزاری است و سرنوشت ملتها و اینکه آیا ملتها در تعیین سرنوشت خود آزاد هستند؟ «هنری گریدی» کاملاً عیان عنوان میکند که ۹۵ تا ۹۸ درصد مردم ایران دنبال آزادسازی منابع خودشان از چنگال استعمار هستند.
نگاه غرب نسبت به ایران کاملاً ابزاری است و سرنوشت ملتها و اینکه آیا ملتها در تعیین سرنوشت خود آزاد هستند؟ «هنری گریدی» کاملاً عیان عنوان میکند که ۹۵ تا ۹۸ درصد مردم ایران دنبال آزادسازی منابع خودشان از چنگال استعمار هستند
آمریکاییها کاملاً متوجه این موضوع هستند، اما «جرج مارشال» وزیر امور خارجه وقت آمریکا خطاب به «گریدی» تأکید میکند که ایران برای آمریکا بسیار مهم است و عبارتهایی بهکار میبرد شبیه عبارتهایی که امروز از سیاستمداران آمریکایی میشنویم، یعنی بیان میکند که ایران به جهان آزاد نیازمند است، نفت ایران به جهان نیاز دارد و موقعیت جغرافیایی ایران برای ما (آمریکاییها) مهم است و در رقابتهای استراتژیک آمریکا با رقبای ایران بسیار مهم است.
بنابراین نگاه کاملاً ابزاری است و اینگونه است که «هنری گریدی» سفیر وقت آمریکا در ایران مجبور به استعفا شده و فرد دیگری جایگزین میشود.
فردی که جایگزین «گریدی» است، کاملاً هماهنگ با سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا و همراه با سیاست انگلیس است.
آنا: مصدق بعدها متوجه سیاستهای انگلیس برای سرنگونی دولتش میشود.
سقای بیریا: بله. مصدق وقتی متوجه توطئههای انگلیس برای سرنگونی خودش میشود، سفارت انگلیس را میبندد و انگلیسیها را هم بیرون میکند و اینجا آمریکاییها وارد کارزار شده و مجری کودتا میشوند.
اما خوب وضعیتی که عرض کردم ۹۵ تا ۹۸ درصد مردم پشتیبان مصدق هستند، این تغییر نکرده، بنابراین کاری که اینها انجام میدهند اینکه باید این عدد را روی زمین تغییر دهیم، یعنی باید از طریق یک عملیات پروپاگاندا کاری کنیم که افکار عمومی مردم ایران تغییر یابد، اینجا چه اتفاقی رخ میدهد؟ اینجاست که انگار با وضعیتی مواجه هستیم که مردم ایران مانع اصلی رسیدن آمریکا به مقاصد استعماری خودشان هستند، زمان جمهوری اسلامی؟ خیر، زمان دکتر مصدق (اوایل دهه ۳۰ میلادی) همین کار را هم میکنند و آمریکاییها و انگلیسیها اختلافافکنی کرده و پروپاگاندا میکنند، تبلیغات انجام میدهند و در نهایت شرایطی را مهیا میکنند که امکان کودتای به اصطلاح براندازی دکتر مصدق فراهم میشود و آن میشود که همه میدانیم.
یعنی از ۲۵ مرداد اقدامات نظامی انجام میشود که به نتیجه نمیرسد و در نهایت ۲۸ مرداد بار دیگر اراذل و اوباش به خیابانها میآیند و منزل دکتر مصدق محاصره و آتش زده شده و دکتر مصدق پنهان میشود و در نهایت دکتر مصدق را دستگیر میکنند و شاه که در این سه روز فرار کرده بود دوباره برمیگردد و آمریکاییها از این پس بر امور ایران به جای انگلیس مسلط میشوند.
آنچه که ما مشاهده میکنیم، اینکه نگاه آمریکاییها به ایران بهخصوص مردم ایران از همان ابتدا نگاهی کاملاً ابزاری است، احترامی برای دیدگاههای مردم ایران قائل نیستند و این همان رویکرد، استعماری دولتهای دیگر مانند انگلیس است که در آن زمان وجود داشت و همچنان امروز نیز ادامه دارد.
این کشورها میخواهند سرنوشت ملتها را خودشان رقم بزنند و در نهایت، این وضعیت منجر به بیاعتمادی مردم ایران به آمریکا، انگلیس و سایر کشورهای استعمارگر شده؛ اعتمادی که از دهه ۳۰ به بعد بهخصوص پس از وقوع کودتا به شدت آسیب دیده است.
آنا: از دهه ۱۳۳۰ به بعد، اعتماد مردم ایران نسبت به ایالات متحده آمریکا، بریتانیا و سایر قدرتهای استعمارگر تضعیف شده و این بیاعتمادی، ریشهای عمیق در پیشینه مداخلات خارجی دارد؛ بهخصوص پس از کودتای ۲۸ مرداد که بهعنوان نقطه عطفی در شکلگیری این بیاعتمادی نسبت به آمریکا و کشورهای استعمارگر در ایران محسوب میشود. در این راستا، مایلیم این تحلیل را به بحث مذاکرات هستهای کنونی و نیز تجاوز نظامی رژیم ایالات متحده آمریکا به سایتهای هستهای کشورمان تعمیم دهیم. این فرضیه مطرح است که سیاستهای جاری ایالات متحده، تداوم همان سیاستهای پیشین این کشور است. به عنوان مثال ترومن که دستور حمله نظامی شیمیایی به ناکازاکی و هیروشیما را صادر کرد و منجر به قربانی شدن تعداد زیادی از انسانها شد، در حقیقت بازتابدهنده همان تفکراتی است که امروز نیز بین سیاستمداران آمریکایی اعم از دموکراتها و جمهوریخواهان مشاهده میشود. این دو جناح از حیث رویکرد به جنایت و آدمکشی، تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند، چراکه تحت تأثیر هدایت لابی صهیونیستی قرار دارند، بگویید آمریکا اساساً دنبال دستیابی به چه اهدافی است؟ آیا این اقدامات ناشی از به خطر افتادن منافع ایالات متحده در ایران است یا به این دلیل است که ایران در برابر خواستههای چنین رژیم جنایتکاری سر تسلیم فرود نمیآورد؟
سقای بیریا: این تاریخچه بیاعتمادی که ریشه در کودتا دارد، تأثیر عمیقی بر انتظارات و دیدگاههای مردم نسبت به قدرتهای خارجی بهخصوص آمریکا و کشورهای استعمارگر داشته است.
باید اشاره کرد که آمریکاییها قبل از مداخله تاریخی در کودتای ۲۸ مرداد بهعنوان میانجی در مذاکرات بین ایران و انگلیس درباره ملی شدن نفت وارد صحنه شدند، بنابراین رویکرد آمریکاییها از آغاز به سمت دیپلماسی اجبار بوده است.
در آن زمان ما با جمهوری اسلامی مواجه نیستیم، بلکه با ملتی مستقلطلب روبهرو بودیم که در پی احقاق حقوق خود و تعیین سرنوشت خود بودند، بنابراین آمریکاییها و انگلیسیها دنبال دیپلماسی اجبار بودند؛ دیپلماسیای که مشخص میکرد چه باید در این مذاکرات اتفاق بیفتد. در اینجا، بحث بر سر احترام متقابل میان دو طرف نیست؛ بلکه یک قدرت میکوشد که نظرات خود را به کرسی بنشاند و از ابزار مذاکره بهعنوان ابزار فشار بهرهگیری کند.
به همین دلیل دیپلماسی اجبار همواره با یک اهرم نظامی نیز همراه است تا بتوانند ایران را ناگزیر به پذیرش دیدگاههای خود در پای میز مذاکره کنند و این وضعیت، رویکرد استعماری نسبت به مذاکره با کشوری است که در نیمه جنوبی جهان واقع شده و تاریخچهای از تحت استعمار بودن دارد و طرف مقابل از بالا به پایین به آن نگاه میشود، بنابراین رویه مذاکره یک رویه استعماری است.
آنا: آن زمان اتفاقاتی مانند تهدید نظامی انگلیس را داریم که کشتیهای خود را در خلیج فارس مستقر میکند.
سقای بیریا: بله.
تغییر تاکتیک غرب نسبت به ایران؛ از تهدید نظامی و تحریم اقتصادی به جنگ ترکیبی
آنا: با در نظر گرفتن کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بهعنوان یک نقطه عطف تاریخی در روابط ایران و ایالات متحده آمریکا و با توجه به تداوم رویکرد مداخلهجویانه آمریکا در امور داخلی ایران طی دهههای بعد از آن، چه عواملی موجب شده که دیپلماسی اجبار بهعنوان یک الگوی رفتاری غالب در تعاملات آمریکا با ایران تثبیت شود؟ چگونه این الگو ازجمله با استفاده از ابزارهایی نظیر تحریمهای اقتصادی، تهدید نظامی و حمایت از رژیم جنایتکار و غاصب صهیونیستی، بر سیاستهای منطقهای و داخلی ایران تأثیر گذاشته و چه پیامدهایی برای امنیت و ثبات منطقه به همراه داشته است؟
سقای بیریا: نگاه استعمار به ایران از بالا به پایین است و دشمن احساس میکند که قدرت برتر است و باید نظرات او به کرسی بنشیند و این رویکرد در طول سالها جاری بوده و امروز فقط به یک مرحله جدید در مذاکرات هستهای مربوط نمیشود، ایران بیش از ۲۰ سال است که با کشورهای مختلف، ازجمله سه کشور اصلی اروپایی و بعداً در برجام با آمریکا و پنج کشور دیگر، وارد مذاکره شده است. همچنین امروز مستقیماً شاهد تداوم همان نوع دیپلماسی اجبار هستیم، در این راستا، تلاش میشود به منافع مشترکی رسیده و اهدافی از این طریق حاصل شود.
آنا: فکر نمیکنید تاکتیک غرب در هفت دهه گذشته تغییر پیدا کرده، یعنی پس از کودتای ۲۸ مرداد غربیها و در رأس آن آمریکا به سمت تغییر تاکتیک رفتهاند، یعنی آمریکا از کودتای فیزیکی به سمت تهدید نظامی، تحریم اقتصادی و رویکرد جنگ ترکیبی حرکت کرده است؟
سقای بیریا: بله. در این رویکرد از تمامی ابزارهای ممکن استفاده میشود؛ مذاکره فقط یکی از این ابزارهاست و اگر ضرورت ایجاب کند، ابزارهای دیگری نیز به کار گرفته میشوند.
علاوه بر این، توجه به این نکته ضروری است که مانع اصلی برای رسیدن به اهداف، مردم آن کشور هستند، بنابراین بازی تبلیغات موضوعی که پیگیری میشود و استفاده از ابزار تبلیغات و ایجاد شکاف در یک ملت اهمیت ویژهای دارد و یکی از دلایل اصلی شکست آمریکا و رژیم صهیونیستی در دستیابی به اهداف خود در جنگ ترکیبی اخیر، ناتوانی آنان در اقناع مردم ایران و ایجاد حس خیانت به کشور در آنها بود.
بنابراین اگر بخواهیم این تشابه را در یک کلام خلاصه کنیم، باید گفت که سیاست استعماری همچنان پابرجاست، به این معنا که سرنوشت یک ملت کاملاً به بازی گرفته میشود و این نگاه کاملاً ابزاری است و منافع آمریکا در منطقه در اولویت قرار دارد.
در ادبیات تاریخنگاران آمریکایی، منافع آمریکا به معنای تسلط کامل بر منطقه غرب آسیا تعبیر میشود و رژیم جعلی و فاسد صهیونیستی بهعنوان ابزار مهمی برای دستیابی به این هدف به کار گرفته میشود.
آمریکا دنبال برپایی اسرائیل بزرگ است؛ این اسرائیل بزرگ یا به صورت فیزیکی به واسطه جنایاتی که رژیم صهیونیستی در غزه انجام میدهد، حاصل میشود یا بهطور غیرمستقیمتر از طریق تسلط رژیم صهیونیستی بر سیاستهای منطقهای.
پس از کودتای ۲۸ مرداد، آمریکا بر امور ایران مسلط و ایران به یکی از کشورهای مهمی تبدیل شد که تابع سیاستهای آمریکا در منطقه بود. از سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ که به وقوع پیوستن انقلاب اسلامی انجامید، آمریکاییها دو خواسته اصلی از ایران داشتند: نخست. حمایت از اسرائیل و دوم مقابله با شوروی بهعنوان رقیب اصلی آمریکا. بدین ترتیب مسئله رژیم صهیونیستی از همان زمان طرح شد و ایران تحت سلطه آمریکا برای دو دهه و نیم حافظ منافع رژیم صهیونیستی در این منطقه بود، کما اینکه حافظ منافع آمریکا در دوره پهلوی اول و دوم به شمار میرفت.
برای دستیابی به این هدف، آمریکا تلاشهای گستردهای برای کنترل ملت ایران انجام داد، ازجمله ایجاد سازمان ساواک در ایران که چند ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد با ورود افسران سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) به ایران تشکیل شد و آموزشهای این سازمان به مدت پنج سال تحت نظارت CIA و پس از آن به مدت پنج سال تحت نظارت موساد قرار گرفت.
در نتیجه، تجربه ایران با آمریکا فقط به کودتای ۲۸ مرداد محدود نمیشود که از آن ضربه خورده باشد، بلکه شامل ۲۵ سال حکومت پهلوی دوم پس از کودتا نیز میشود.
با پیروزی انقلاب اسلامی، سدی در برابر زیادهخواهیهای آمریکا در ایران ایجاد شد و با این حال، آمریکاییها همچنان بهدنبال بازیابی شرایط پیشین هستند و میخواهند این مانع «ملت ایران» را از سر راه خود بردارند.
بدین ترتیب، در حالی که پروندههای مختلفی ازجمله مسئله هستهای باز میشود، اصل موضوع این است که ایران نباید یک کشور مستقل و قوی باشد. همچنین منطقه غرب آسیا نباید در دست ملتهای این منطقه قرار گیرد؛ بلکه حکومتهای وابسته و ضعیف حافظ منافع آمریکا و نسبت به اسرائیل باید وجود داشته باشند.
در این میان، ایران به نوعی بهعنوان «خار چشم استعمار، آمریکا و غرب» برای رژیم صهیونیستی مطرح شده؛ کشوری که بهدنبال بازیابی قدرت خود و احقاق استقلال خویش در این مسیر با وجود تمامی موانع گام برداشته است.
آنا: با توجه به تحلیل ارائه شده مبنی بر استمرار رویکرد جنگ ترکیبی توسط ایالات متحده آمریکا علیه ملت ایران که شامل ابعاد مختلفی ازجمله مذاکرات تحت پوشش دیپلماسی اجبار و همچنین استفاده از ظرفیتهای نظامی همانند حمایت از رژیم بعثی عراق در دوران جنگ تحمیلی و حملات مستقیم به سایتهای هستهای ایران است و با در نظر گرفتن اینکه این اقدامات درراستای اهداف نهایی چون سرنگونی جمهوری اسلامی و تجزیه ایران صورت گرفته، اما با مقاومت و انسجام ملت ایران و دولتمردان مواجه شده، حال سؤال این است که چگونه میتوان با حفظ استقامت و انسجام ملی و اتخاذ نگاهی راهبردی ضمن خنثیسازی تهدید دشمنان و فشارهای جاری، زمینه را برای تحقق ایرانی قویتر و مستقلتر در آینده فراهم کرد؟
سقای بیریا: مشاهده میکنیم که یک بُعد جنگ ترکیبی به اصطلاح آمریکا علیه ملت ایران به مذاکرات مربوط میشود که با رویکرد دیپلماسی اجبار پیگیری میشود و بُعد دیگر آن استفاده از حملات نظامی علیه کشور ماست.
این امر نشاندهنده آن است که آمریکاییها برای نخستینبار بهطور مستقیم با ما مواجه شدهاند و در جنگ تحمیلی نیز آمریکاییها چراغ سبز به صدام چراغ سبز نشان دادند و وی را برای حمله به ایران تحریک کردند.
آمریکاییها در طول هشت سال جنگ از صدام دفاع و حمایت همهجانبهای کردند و در نهایت بهصورت مستقیم در جنگ نفتکشها وارد عمل شدند که انتهای به اصطلاح آن هشت سال به شمار میآید، بنابراین، این هم یکی از ابزارهای آنها بوده و امروز نیز شاهد هستیم شخصی در کاخ سفید نشسته که از این ابزارها بهره میبرد. دلیل این موضوع چیست؟ چون سایر ابزارها کارآمدی خود را از دست دادهاند، به عبارت دیگر، استفاده از تحریمها، تبلیغات و دیپلماسی اجبار موجب تحقق نتایج مطلوب نشده و آخرین حربه، حمله مستقیم نظامی است.
باید توجه داشت که این تجاوز مستقیم نباید صرفاً به حمله آمریکا به سایتهای هستهای کشورمان تقلیل یابد. بهعبارتی، آمریکا بهصورت رسمی اقدام به حمله به سایتهای هستهای فردو، نطنز و اصفهان کرده که این حملات توسط هواپیماهایی به داخل ایران هدایت شده، اما در عمل از ابتدای این جنگ، آمریکاییها همراه با رژیم فاسد صهیونیستی بودهاند.
از این رو تجاوز نظامی بهعنوان یک پروژه مشترک نظامی میان دو رژیم جنایتکار آمریکا و صهیونیستی تلقی میشود و رژیم آمریکا بهصورت گروهی در عملیات و پشتیبانی از رژیم جعلی صهیونیستی از جمله در عملیات سوخترسانی و پشتیبانی هوایی نقش داشته و در نهایت به صورت مستقیم به سایتهای هستهای ما حمله کرده است.
اما آیا هدف نهایی حاصل شده است؟ بهطور قطع، هدف نهایی آنها این بود که به ادعای خود، مانع ملت بزرگ ایران را بردارند، اما این اتفاق نیفتاده است، در حقیقت، هدف نهایی سرنگونی جمهوری اسلامی و تجزیه ایران بوده که محقق نشد.
بنابراین با توجه به اینکه پروژه کامل نشده، استقامت ملت ایران باید همچنان وجود داشته باشد و انسجام نیز ضروری است و دولتمردان ما نیز باید به انسجام و نگاه راهبردی خود ادامه دهند، انشاءالله در آینده خواهیم توانست این خطر را از سر ملت ایران رفع کنیم و به ایرانی قویتر و مستقلتر بیندیشیم.
انتهای پیام/