ایّهاالعشّاق! میآید شمیمی آشنا

به گزارش خبرنگار آنا، ابوالفضل فیروزی شاعر و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام خمینی(ره) شهرری قصیده زیر را بهمناسبت ایام اربعین حسینی و در رثای حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام با نام «نفحات» سروده که از نظر مخاطبان میگذرد:
ایّهاالعشّاق! میآید شمیمی آشنا
باز آوازی مرا از دور میخواند بیا
جابران معرفت اینک، غنیمت بشمرید
«نَفحَةُ الفردوس» را از روضهٔ کرببلا
شعلهور شد طوبیٖ توحید از داغ حسین
موسیئی کو؟ تا ببیند چشمهٔ خورشید را
«لن ترانی»مینوازد چشم نا اهلان کور
پاک شو! تا درعیان بینی تجلیّ خدا
هرکه خواهد خود ببیند، آینه درکربلاست
هرکه میخواهد خدا، با ما بیاید کربلا
خیمه در خیمه«جنوداللّه رب العالمین»
صف به صف بنیان مرصوصند، مشتاق غزا
آنچنان مبهوت نور آن جمال سرمدند
کز بهشت وحور ودوزخ فارغند«ارواحُها»
میرباید روحشان را شوق مغناطیس عشق
مینوازد جانشان را نفحهٔ خون خدا
«سارعوا» دارند دراین ساحت پرودگار
از«سقاهم ربهم» نوشند صد جام بلا
به به! از این باد ربّانی که دائم میوزد
از زمین کربلا تا آسمانهای عُلیٰ
یارب! این عطر دلاویز کدامین گلشن است؟
که به رقص آرد مسیحا، بر صلیب ودر سما
گوییا بگشوده اند درهای «جنّات النّعیم»
که شمیمش پر نموده خاک تا افلاک را
یا پریشان کرده حوران زلف درکوی حسین
که شده شبهای ما روشن از این مشک ختا
یا شکسته شیشه عطر محمد(ص)دربهشت
که ربوده عقل وهوش جان جمله ماسوا
هرکسی بویی از این عطر دلاویزش نبرد
بیگمان محروم شد ز الطاف خاص کبریا
وای اگر اینک غنیمت نشمرم نفحات او
آه اگر محروم گردم زین عنایات خدا
گر تو معذوری نباشی درکنار تربتش
تا زنی بر سینه وسر درعزایش بی ریا؛
العجل! الساعه! دریابید! این نفحات را
بشنو از جان«انّما الاعمالُ بالنیّات» را
«انَّما الاعمال بالنّیات» یعنی؛ بی عمل؛
تا کنی نیت به مطلوبت رسی در هرکجا
تا کنی نیت تو را از زائرانش بشمرند
زائر حق -جلّ علا - فوق ارضین وسما
چون زیارت میکنی درکربلا قبر حسین
بیگمان تو زائر حقی به عرش کبریا
مرقد شش گوشه او کعبهٔ اهل دلست
هرکه این معنی نداند، نیست از اهل ولا
او شهیدی هست کز خاکش برآید عطر عشق
ذکر نامش لرزه اندازد به کاخ اغنیا
آن شهیدی که ورا هر شب زیارت میکنند
ساکنان عرش وفرش وآسمانهای عُلا
آن شهیدی که رضا داده به تقدیر خدا
آن شهیدی که خدایش هست او راخون بها
خون اوخون خدا وجان او جان رسول
حبّ او حبّ خدا و بغض او بغض خدا
آن شهیدیکه علیِّاکبرش صدپاره شد
آنکه درسیرت وصورت بودخیرالانبیا
آن شهیدی که علمدارش دو دستش قطع شد
یعنیآن لب تشنه ساقی،آن شهید مه لقا
آن شهیدی که گلوی نازنین اصغرش
پاره شد لب تشنه بردستش ز تیر اشقیا
آن شهیدی که خیامش را به آتش سوختند
حرمتش را نقض کرده، اهل بیتش را جفا
آن شهیدی که وِرا درمنظر اهل حرم
سربریدندنش لب تشنه چو کبشی ازقفا
آن شهیدی که به زیر سُمّ اسبان کوفتند
پیکر صد پارهاش را زانیان نینوا
آن شهیدی که تنش عریان سه روزافتاده بود
در طف ماریّه بی غسل وکفن برخاکها
آه! او را چون بود حاجت به تغسیل وکفن؟
غسل در دریایخون کرد وکفن، باد صبا
پیکرش پاشیده شد آنسان که بی غسل وکفن
دفن شد با دست سجادش، میان بوریا
رفت برتاراج اموالش به دست ناکسان
اهل بیتش بر اسارت رفت تا شام سیا
آنچنان غارت که یک کرباس هم باقی نماند
تا که زینب چهره پوشاند ز چشم اشقیا
آنچنان کز زیور اهل حرم باقی نماند
گوشها کندند وبردند گوشوار بچّهها
آه! از آن نامرد مردم! آوَخ! از این درد وداغ
جای آن باشد که خون گرید جهان صبح ومسا
من چه گویم؛که چها کردند با آل رسول؟
شرم دارم با تو گویم از تمام ماجرا
که بجای عشق ورزی با رسول واهل بیت
با تمام بغض وکینه جورکردند وجفا
با سنان وتیر وتیغ وخنجر و زخم زبان
دَین خود را خوش ادا کردند ان نامردها
کی شود ازمغرب عالم برآید آفتاب
مشرق ومغرب بگیرد پرتو وجه خدا؟
کی شود آن غایب حاضر درآید آشکار
یوسف زهرا ز سجن غیبتش گردد رها؟
کی شود بی پرده آید مهدی صاحب قَران
قائم آل محمد(ص)درجهان وجان ما؟
کی شود آن آتش کین تمام صالحان
شعله ور گردد پس ازخاکستر ایّام ها؟
وارث حیدر سوار ذوالجناح بادپای
آید ازمغرب برون با فرّه ایزد نما
میرسد بیشک همین فردا اگر خواهد خدای
آخرین منجی عالم، وارث خون خدا
تا کند آن وعده حق را محقق درجهان
تا کند آباد وخرّم دین وهم دنیای ما
تا بگیرد ازتمام جانیان این جهان
انتقام خون پاک انبیا واوصیا
میشود طالع بزودی مهرعالمگیر او
میشود روشن زمین ازطلعت«شمس الضحیٰ»
میرسد میراثدار ثارخوبان جهان
تا بگیرد انتقام لاله های کربلا
تا برافروزد علم را بر ستیغ روزگار
صاحب الامرالزمان، فرماندهٔ کل قوا
بعد آن آید زمان رجعت مستضعفان
عدل بر پا میشود با دولت عشق شما
العجل! الساعه !ادرکنی! بهار روزگار!
تا شودخرّم خزان این جهان وجان ما
اهرمن گردد هلاک وهور مزدا گل کند
در تمام شهر پیچد این طنین«نی نوا»؛
«ایّهاالعشّاق! بسماللّه الرحمن الرحیم
گرمرید راه عشقی «سارعوا» تا کربلا»
انتهای پیام/